🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❁﷽❁
« اینجا کربلاست»
پدر در کنارِ همه ی قرارها، گویی بی قرار بود، مدام عمو عباس را می فرستاد تا از کاروان حالی بپرسد، هر بار عمو عباس بر محمل عمه زینب توجه میکرد و میگفت: جانم، خواهرم چیزی نیاز نداری؟ رقیه جانم عمو کاری نداری؟
عمه می گفت: نه عزیزدلم شما نگران نباش، به داداش حسین هم بگو نگران نباشد.
رقیه در ذهنش این سوال همیشه بود که چرا عمو عباس پدر را حسین، یا داداش حسین، صدا نمیزند؟ از وقتی یادش می آمد عمو عباس به بابا فقط میگفت، ارباب، آقا، مولا،......
خنده ی ریزی گوشه ی لب رقیه نشست و در دلش گفت: بالاخره روزی پدر رو برادر صدا میزنه مطمئنم....
و با چشمهایش، رفتن عمو عباس را به جلو ی حرکت کاروان دنبال کرد.
رقیه از راه خسته شده بود....
دلش نمیخواست غُر بزند، برای همین کمی با دستانش بازی کرد و نگاهش را به عمه و سپس به دستانش انداخت،
عمه زینب که رقیه را خوب میشناخت گفت: جانم عمه، بگو نازنینم، عمه به فدای تو شود، بگوووو......
رقیه گفت: کی میرسیم؟ عمه یه کم، البته یه کم، شاید هم نه، واقعا خسته شده ام.....
و نفس عمیقی که نشان از خستگی زیاد بود کشید، عمه زینب شروع به خندیدن کرد و گفت: چیزی باقی نمانده...
هنوز کلام عمه تمام نشده بود که علی اکبر برادر بزرگ رقیه پرده کجاوه را کنار زد و گفت: سلام بر عمه جانم زینب، سلام بر رقیه ی نازنینم.
رقیه بدونهیچ مقدمه ای دست برادر را گرفت و با عشق به سینه چسباند.
رقیه: داداش کی میرسیم؟
عمه زینب گفت: سلام خدا بر شبه پیغمبر، عزیز دلم چه شده؟ علی اکبر گفت پدر از مردمانی پرسید که اینجا کجاست، گفتند، اینجا کربلاست.
هنوز جمله ی علی اکبر تمام نشده بود،
زینب با حزن گفت : پناه بر خدا کربلا، زینب اینجا کربلاست!
و اشک از دیدگانش جاری شد و ادامه داد : برادرم حسین وقتی شنید چه گفت؟
_گفت همگی توقف کنید.
رقیه، لبخند روی لبهایش خشکید در دلش گفت : چرا عمه حالش این همه منقلب شد، چرا به جای این که از رسیدن خوشحال باشد اینقدر ناراحت شد است.
علی اکبر وقتی حال عمه را دید نگران شد، رفت و چندی بعد پرده ی کجاوه بالا رفت، این بار بابا حسین بود، بابای رقیه با محاسن جو گندمی، لبهای خشک و غبار گرفته اش، رقیه دوست داشت با همه توانش در آغوشش بگیرد، ولی این بار پدر همه نگاهش به زینب بود.
عمه زینب بی صدا اشک می ریخت.
بابا حسین با گوشه ی دستارش اشک چشم های عمه را پاک کرد و گفت: زینبم بیقراری نکن، پرواز ما از اینجاست.
و سپس بدون اینکه عمه چیزی بگوید یا موافقت کند، پدر صدا زد :همگی توقف کنید.
و آرام شتر عمه زینب زانو بر زمین گذاشت.
پدر، رقیه را در آغوش گرفت و با دست دیگرش دست دراز کرد و گفت زینب دستت را به من بده، فروبیا، اینجا تا همیشه خانه ی حسین است و آزمونگاهِ صبر زینب....
فرو بیا خواهرم....
♻️ادامه دارد....
✍️ آمنه خلیلی
#داستانک
#اینجا_کربلاست(1)
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
سه سال پیش دوست پدرم بهمراه همسرش هزینه جهاز و عروسیشون دادن برای خرید خانه، و دوتایی در یک خانه خالی زندگیشون شروع کردن.
دقیقا سه سال پیش دختر های فامیل ما با شنیدن این حرف میگفتن دختره چه قدر احمقه که راضی شده اینکار کنه..حالا سه سال گذشته اون خانم تمام وسایلش گرفته و از همه مهم تر در یک محله متوسط و خوب تهران خونه داره، اما دختر های فامیل ما که به گفته خودشون، شب رویاییشون بینظیر بوده، هرسال از این خونه به اون خونه از این محل به اون محل شوت میشن!
ما خودمون انتخاب میکنیم چجوری زندگی کنیم..
💬 عرفانیوم
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد پلیس عراق با زائرین ...😳
حالا دوست داری بری خودتو برای اربعین آماده کنی؟
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرزند ایران | امام موسی صدر بنیانگذار مشهور جنبش امل و رهبر سابق #مسلمانان شیعه #لبنان بود که اکنون حدود ۴۴ سال از زمان ناپدید شدن او میگذرد. پرونده ناپدید شدن امام موسی صدر به یکی از مسائل کلیدی در میان رویدادهای اصلی خاورمیانه مبدل شده است.
📚 @DasTanaK_ir
مجید مجیدی : ساخت فیلم پیامبر (ص) به پیشنهاد رهبر انقلاب بود
مجیدی: روزی از دفتر رهبری با من تماس گرفتند و برای ملاقات با حضرت آقا از من دعوت کردند. از دوستانم پرسیدم که گفتند حضرت آقا همیشه با اهالی فرهنگ نشستهایی دارند و در زمینههای مختلف هنری گفتوگو میکنند. احتمالا این هم یکی از آن دیدارهای گروهی است. زمانی که رفتم، مسوولین دفتر من را به کتابخانه شخصی حضرت آقا راهنمایی کردند و متوجه شدم این دیدار یک دیدار کاملا خصوصی است. در این دیدار حضرت آقا در صحبت خود به من گفتند من کارهای شما را دیدهام و به شما پیشنهاد میدهم که فیلمی در مورد کودکی حضرت محمد (ص) بسازید.
وی افزود: حضرت آقا در ادامه فرمایشاتشان مطلبی را گفتند که من را کاملا شگفتزده کرد و گفتند: تا کنون 72 فیلم در مورد بودا و 200 فیلم در مورد حضرت مسیح (ع) و 120 فیلم در مورد حضرت موسی (ع) ساخته شده است ولی برای حضرت رسول مکرم اسلام (ص) تنها یک فیلم.
مجیدی اضافه کرد: من از این همه اشراف و تسلط حضرت آقا کاملا متعجب شدم و در همان جلسه وقتی حضرت آقا گفتند در این مورد پیشنهاد میکنم فکر کنید و بعد جواب بدهید به ایشان گفتم شما از الان کار ساخت این فیلم را شروع شده بدانید و این را در همین جا بگویم که ساخت این فیلم برای من یک کار دلی بود و به امید و مدد خداوند و به برکت سخنان حضرت آقا اقدام به این کار کردم.
مجیدی در مورد بازدید حضرت آقا از شهرک گفت: ایشان در بازدیدی که از این مجموعه داشتند از تمامی بخشها دیدار کردند و بازدید ایشان در بیش از شش ساعت به طول انجامید. در این بازدید ایشان سوالات تخصصی کردند که من را متعجب کرد مثل اینکه آیا در مورد سیل این منطقه فکری کردهاید!
مجیدی پیرامون اکران خصوصی این فیلم برای رهبر معظم انقلاب گفت: از آنجایی که زمان فیلم حدود سه ساعت بود، با دفتر رهبری برای اکران هماهنگ کردم و قرار بر این شد تا نظر به شرایط جسمانی و زمان داروهای آقا، بعد از مدت یک ساعت پخش فیلم متوقف شده و بعد از استراحتی کوتاه ادامه آن اکران شود و وقتی اکران فیلم شروع شد من دیدم ایشان بدون هیچگونه تکانی و کاملا با تمام حواس خود، به تماشا نشستند حتی تا جایی که برای ایشان چند نوبت چای آوردند و ایشان میل نکردند و وقتی زمان دارو رسید ایشان بدون اینکه چشم از تصویر بردارند دارو و آب را میل کردند و هنگامی که فیلم به پایان رسید ایشان به من گفتند که اگر دوباره همین الان آن را اکران کنید باز هم من مینشینم و تماشا میکنم.
مجید مجیدی در پایان گفت: من به همت و حمایتهای رهبر معظم انقلاب این کار را شروع کردم و از همان روز اول به صورت ماه به ماه مکتوب و تصویری از پیشرفت کارها به ایشان گزارش میدادم و بعد از اکران فیلم روزی خدمت ایشان رسیدم و از آزار و اذیتهایی که از داخل و خارج میشدم مثل تحریم فیلم در بعضی از کشورها و غیره شکایت کردم و ایشان با لبخند به من اینگونه جواب دادند: آقای مجیدی تیر شما خورده به هدف و فیلم شما اثر خود را گذاشته است.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
شکر خدایی را که بلای کرونا را از ما دور کرد و آقای ما را به آرزویش رساند 🌺
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکاتناب)
فرصت سازی یا فرصت یابی ؟ 📚 @DasTanaK_ir
فرصت سازی یا فرصت یابی ؟
📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسلام آوردن شان استون فرزند کارگردان معروف آمریکایی توسط #آیتالله_ناصری
📚 @DasTanaK_ir
دیروز توی پاساژ مصطفوی به همسر و دختر سردار شهید خادمصادق با مشت و لگد حمله میشه بخاطر نهی از منکر!
باید مثل دفعه قبل سریعاً با عوامل این اتفاق برخورد قاطع بشه!
📚 @DasTanaK_ir