eitaa logo
داستان های آموزنده
67.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
با 5 روش انرژیهای منفی را از خود دورڪنیم و به آرامش برسیم : ۱- "دوست داشتن" سعی ڪنید همه را دوست داشته باشید، نفرت داشتن انرژی منفی دارد .. ۲- " بخشش " سعی ڪنید اشتباهات دیگران را ببخشید، حس انتقام انرژی منفی دارد .. ۳- " غیبت " همیشه خوبی دیگری را بگویید، بدگویی انرژی منفی دارد ... ۴- "صداقت و راستگویی" راست بگویید یا چیزی نگویید. دروغگویی انرژی منفی دارد ... ۵- "حق‌الناس " حق دیگران را ضایع نکنید، ضایع ڪردن حق دیگران انرژی منفی دارد. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
قلب که سن و سال نمیشناسد شکستنی است، هر جا و هر وقت که آزار ببیند میشکند کسی را با تحقیر داشته هایش ویران نکنید، شاید آنچه دارد تمام دلخوشی زندگی اش باشد هر چند که در نظر تو کم و ناچیز و بی ارزش باشد و یادت باشد... ملاک ارزش گذاری انسان ها نه شغلشان است، نه مدرک تحصیلی شان و نه ثروت و زیبایی شان بلکه قلب پاک و اخلاق والایشان است که به آنها ارزش میدهد.❤️ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
۶۴ 🍀قسمت 64 من نازنین هستم که تو دانشگاه باحمید اشنا شدم باهم ازدواج کردیم ولی..... اون موقع تو دو تا انتخاب داری بمونی یا بری، رفتن تو زمانی سخت میشه که حمید بخواد بمونی یعنی یا ممکنه حمید بهت بگه برو اونطوری خب خیلی برات راحت‌تره ولی اینم بهت بگم حمید بهت بگه برو خیلی برای تو خوب نیست اگه مثلاً بهت بگه بمون می‌خوای بگی مثلاً منو دوست داشت به من گفت بمون من خودم نخواستم، خب برات خیلی راحت‌تر و سربلندتر هستی تا اینکه بگه کلاً هری اینم بهت بگم تو جامعه ما نوع طلاق خیلی مهمه یعنی اینکه طلاق گرفتم یا طلاقم دادن زمین تا اسمون فرقشه اینکه طلاق بگیری خیلی برات بهتره تا اینکه طلاقت بده حرف ثریا کاملاً درست بود بعد از اینکه حرفاش تموم شد دعوتم کرد با همدیگه بریم رستوران و یه غذایی بخوریم همراهش رفتم پشت میز نشستیم و منتظر بودیم که سفارشامونو بیارن لبخندی بهم زد و گفت تو منو یاد ۱۰ سال پیش خودم می‌ندازی وقتی که رفتم توی خونه و مصطفی رو با اون دختره دیدم  دلم برای ثریا خیلی می‌سوخت تمام زیبایی و جوونیش داشت پای اشتباهات خانواده‌اش از بین می‌رفت بهش گفتم بیا حرفای خوب بزنیم   خندید و هیچی نگفت یه دفعه گوشیم زنگ خورد به صفحه نگاه کردم و شماره حمید رو دیدم با اکراه جواب دادم و گفتم بله  با یه صدای خیلی شاد گفت زنگ زدم حال ستاره رو بپرسم  کنای آمیز بهش گفتم ستاره خودش گوشی داره بعدم پیش من نیستش من با ثریا بیرونم اونم با دوستاش بیرونه آهانی گفت و بعد از یه خداحافظی سرد قطع کرد ناهارم که با ثریا تموم شد با اینکه اصلاً دلم نمی‌خواست ولی به خونه برگشتم ستاره تند داشت لباس می‌پوشید و حاضر می‌شد که بره  ادامه دارد  •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
دوران دانشجویی اوضاع مالیم خیلی خراب بود. آنقد که همیشه فقط به اندازه‌ی کرایه رفت و برگشتم پول داشتم. توی کل دوران تحصیلی حتی پول نداشتم کاپشنم رو عوض کنم. خیلی به خاطر این بی پولی خجالت کشیدم و اذیت شدم، خیلی جاها از چیزایی که میخواستم گذشتم ولی یه بارش خیلی سخت بود. اخرین روز ترم سه بودم که بچه ها گیر دادن بریم فلان رستوران همگی غذا بخوریم و روز آخری رو جشن بگیریم. روم نمیشد بگم پول ندارم، هر چی بهانه آوردم یه جوابی دادن و به زور مجبورم کردن بریم. توی کل مسیر داشتم دعا میکردم یا زمین بشکافه یا من بخار بشم برم توی هوا و به رستوران نرسیم. توی رستوران با ترس و لرز قیمتها رو میدیدم، از انواع استیک و پیتزاها تا انواع ساندویچ ها، پولم به هیچکدوم نمیرسید و جلوی اون همه دختر و پسر داشتم سنگ رو یخ میشدم. دست کردم توی جیبم و دیدم اگه همه پول کرایه تاکسی ها رو بدم میتونم یه سیب زمینی با نوشابه سفارش بدم همون رو گرفتم. موقع ای که سفارش همه رو آوردن جلوی همه استیک و پیتزاهای ویژه بود و جلوی من یه سیب زمینی ساده. همه فهمیده بودن جریان چیه، ولی کسی به روی خودش نمیورد. ولی یه عوضی برای خوشمزگی گفت: سعید تو که پول نداری چرا رستوران میای. یکی جواب داد: پول نداره، ولی بر خلاف تو شعور و عزت نفس داره بقیه هم هر کدوم یه چیزی بارش کردن و فضا انقد سنگین شد که همه غذاها نیمه خورده موند و زدیم بیرون. کل مسیر دانشگاه تا خونه رو پیاده میومدم و سعی میکردم به خودم دلداری بدم، ولی مگه میشد لعنتی؟ هیچی بدتر از خورد شدن غرور آدم توی جمع نیست، اینکه به خاطر چیزی تحقیر بشی که مقصرش نیستی. خلاصه اون روز گذشت اون احمقی که بهم تیکه انداخت یه آقازاده بود که با پول باباش بارش رو بست و رفت. بقیه هم هر کدوم یه گوشه ای پخش و پلا شدیم. اون روز گذشت ولی اون شرم و خجالتی که متحمل شدم توی یادم موند و بهم یاد داد کسی رو به زور جایی نبرم. بهم یاد داد به کسی اصرار نکنم شاید دستش تنگه. یاد گرفتم یه حرف نسنجیده یه آدم رو می‌تونه نابود کنه. یاد گرفتم که هوای رفقام رو بیشتر داشته باشم، مخصوصا اونایی که روی پای خودشون واستادن و دستشون تنگه. اگه زمین خوردی، بعدش زخمی ها رو بغل کن، اون موقست که میتونی ادعا کنی خوب شدی. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸شبتون پر از ⭐️ستاره هایی باشه 🌸که هر شب به خدا ⭐️سفارشتونو میکنن 🌸الهی آرزوهای دلتون ⭐️با حکمت خدا یکی باشه 🌸شبتـون بخیـر ⭐️و رویاهاتون شیـرین
💠 به نام دادرس مظلومان 🇮🇷امروز شنبه 24/ آذر / 1403 12/جمادی الثانی / 1446 14/ دسامبر / 2024 آرزو میکنم 🤲 🌹از خورشید مهربانی اش 🌱از دنیا تمام خوبی هایش 🌹از خدا لطف بی کرانش 🌱نصیب لحظه هاتون باشه 🌹سلام 🌱روزتون پر از خير و برکت 💠 ذکر امروز َ"یا رب العالمین" اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ❤️أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ❤️آيا آبرسانى به حاجيان و تعمير مسجد الحرام را همانند (عملِ) كسى قرار داده‏ايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ اين دو نزد خداوند يكسان نيست و خداوند گروه ستمگر را هدايت نمى‏كند. 👈🏼 سوره " توبه آیه ۱۹ " 🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 🌸 التماس دعا🌸 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه زندگی دیگران باش بیقرار باش؛ برای شادی ساختن، در زندگی انسان‌ها... دست‌های خدا باش ، برای برآوردن رویای انسان دیگری... خنثی نباش... بی‌تفاوت نباش... اگر دیدی کسی گره‌ای دارد، و تو راهش را می‌دانی، سکوت نکن...👌☺️☺️ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
یه چیزایی هست ڪه هیچوقت نمیشه اونارو برگردوند سنگے کہ پرت مےشہ، حرفے کہ زده مےشہ، موقعیتے کہ از دست مےره، زمانے کہ مےگذره، دلے کہ بشکنہ، هیچوقت نمےشہ اینارو برگردوند، حواسمون باشہ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
# از وقتی لاکچری شدیم محبت هایمان ظاهری شدند و دسته گل‌هایمان مجازی! برای تولدمان شهر را آذین می بندند و هزار و یک مدل غذا می چیندند اما ته دلمان آنقدر می گیرد که دلمان می‌خواهد میان آن شلوغی زار زار گریه کنیم هرچه می‌کشیم از این محبت های الکی و ظاهریست! در ظاهر هزار بار فدایمان رفته‌اند اما در باطل مردنمان هم برایشان بی‌اهمیت است در ظاهر پانصد بار ما را زیر تمام پست‌ها با کلمات قصار تگ کرده‌اند که بدانیم دوستمان دارند اما در باطل دریغ از یک ذره محبت! در ظاهر به رویمان لبخند میزنند، ولی در باطل بارها به خود گفته‌اند از این شخص بیزارم چه شد که کیلومتر‌ها فاصله افتاد، میان صورت‌ها و قلب‌هایمان؟ محبت اگر واقعی باشد شیرینی‌اش چنان به دل می‌نشیند که قابل وصف نباشد اگر واقعی باشد، اگر... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
راز آب کردن چربی شکم و پهلو توسط دکتر کیوانی ("14"روزه) مشاهده شکم تخت میخوای بیا اینجا ^_^ @.Laghari_Rahtak
۶۵ 🍀قسمت 65 من نازنین هستم که تو دانشگاه باحمید اشنا شدم باهم ازدواج کردیم ولی..... پرسیدم داری کجا میری ؟ گفت می‌خوام با دوستام برم بیرون از بابا اجازه گرفتم و خودش در جریانه  ابرویی بالا دادم و نگاهش کردم یعنی چی بابا در جریانه؟  با پرویی لب زد یعنی به تو ربطی نداره، ببین مامان منم زندگی خودمو دارم از بابا اجازه گرفتم برم جایی اونم بهم گفته برو الان تو این وسط چی می‌خوای؟  نکته سنج نگاهش کردم ابرو بالا دادم گفتم از بابات اجازه گرفتی که دیگه جواب منو ندی باشه ستاره می‌خوای بری برو این دفعه کاریت ندارم ولی خوب می‌دونم داری چه غلطی می‌کنی و به وقتش ی جوری مچتو می‌گیرم که جای هیچ انکاری نباشه فعلاً داری اشتباه می‌کنی و گند می‌زنی به زندگیت اما من هیچی نمیگم اون پسره هیچ نقطه مشترکی با تو نداره و فقط عامل بدبختی و بیچارگی توئه ولی نمی‌خوای قبول کنی فکر می‌کنی اینجوری برنده‌ای یا میتونی با عقلتو خوب و بد رو تشخیص بدی باباتم از همه جا بی‌خبر داره بهت بهای بیخودی میده، حالا وایسا ببین کجا گیر میفتی بی‌اهمیت به من تند تند لباس پوشید ی آرایش غلیظ کرد از خونه زد بیرون کلافه به اطراف نگاه کردم سردرد بدی گرفتهغ بودم یه مسکن خوردم و روی کاناپه دراز کشیدم چند دقیقه بعد صدای چرخیدن کلید توی در اومد. حمید وارد خونه شد رو بهش گفتم ستاره از تو اجازه گرفته رفته کجا؟ ادامه دارد  •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♥️🍃 برای هر چیزی در زندگی، غصه نخور: 👈کار سختی که تو داری : آرزوی خیلی از بیکارهاست 👈فرزند لجبازی که تو داری: آرزوی کسیست که بچه دار نمیشود 👈خانه ی کوچکی که تو داری: آرزوی کرایه نشین است 👈و دارایی کم تو: آرزوی یک قرض دار است 👈سلامتی تو: آرزوی یک مریض است 👈لبخند تو: آرزوی هر مصیبت دیده ای است تو خیلی چیزها داری به داشته هایت بیشتر بیندیش و برای تمام گرفتاران دعا کن تا مشکلاتشان حل شود.. ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh