eitaa logo
داستان زندگی
2.9هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو را در گوش خدا آرزو کردم .pdf
9.25M
📚 ژانر: ✍نویسنده: @skin98 خلاصه: غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسروملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان... ‌
zemestan_@Romanbooki.pdf
2.21M
💧 چکیده : 👇🏻👇🏻👇🏻 با ما باشید این ساعت، با سارا، دختری که از کودکی درگیر عشق پسر عمه اش پرهام است و از رفتارهای پرهام احساس می کند که پرهام هم به او علاقه دارد؛ اما در کمال ناباوری پرهام با لعیا ازدواج می کند و سارا که از این ماجرا شوکه است، احساس میکند که دیگر هیچ وقت نمی توناند ازدواج کند و این باور، سارا را در مسیر دیگری از زندگی قرار می دهد … 📖 نام این اثر : 🖋 نگارنده : 📝 سبک : _ - _ - _ _ - _ - _
Oboor_@Romanbooki.pdf
10.3M
💧 چکیده : 👇🏻👇🏻👇🏻 گاهی اوقات چیزی را از دست می دهیم که همیشه کنارمان بوده و گاهی هم ساده ساده خودمان را درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزشش ندارد و بود و نبودشان در زندگی به چشم نمی آید، و چه خوب است که قبل از نابود شدنمان توی گرداب زندگی بفهمیم که داریم چی را از دست می دهیم و چه چیزایی را بدست می آوریم ... 📖 نام این اثر : 🖋 نگارنده : 📝 سبک : _ - _ - _ _ - _ - _
‌ سلام به دوستای وفادارمون...❤️ بالاخره برگشتیم...☺️ راستی اسم و عکس کانال تغییر کرد😍 رمان های قبلی رو دوباره براتون گذاشتم و به زودی هم رمان جدید ... ‌
Jahanam_@Romanbooki.pdf
9M
💧چکیده 👇👇👇 حافظ و مهری دشمن دیرینه هم هستند با تنفری عمیق که از گذشته ریشه دارد!! حالا مجلس خواستگاری نبات دختر مهربان و ساده دل مهری، زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده است، مردی که قرار است برای آتش کشاندن زندگی مهری خودش را مقابل تمام فامیل و نامزد نبات عاشق و شیفته اش نشان بدهد ... 📖 نام این اثر: 🖋 نگارنده : 📝 سبک: 🗒 برگه : 2486 _ - _ - _ _ - _ - _
Aber _@Romanbooki.pdf
4.76M
💧 چکیده : 👇🏼👇🏼👇🏼 چند روز قبل از رسمی شدن نامزدیِ دل آرام و سوشا، پدر سوشا فوت می‌کند و سوشا با دل آرام راهی شهر مرزی زادگاهش می‌شوند، تا در مراسم خاکسپاریِ پدرش شرکت کنند. بخاطر خطای بزرگی که سوشا، در یک نیمه شب انجام داده، مردم روستا درصدد گرفتن تقاص بر می‌آیند. که این تقاص در روستای آنها فقط با لکه دار کردن دامنِ ناموس انجام میشود. سوشا به وحشت می‌افتد و دست به دامان آراز، دایی جوانش می‌شود، که رابطه خوبی با او ندارد. ولی آراز، خانِ روستاست و کسی روی حرفش حرف نمی‌آورد. قرار بر این می‌شود که ... 📖 نام این اثر : 🖋 نگارنده : 📝 سبک : _ - _ - _ _ - _ - _
barzakh.pdf
2.03M
‌ نام رمان : ( جلد دوم رمان آدم و حوا) نویسنده :گیسوی پاییز ژانر :عاشقانه تعداد صفحه: ۸۳۸ 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 خلاصه: درست روزی که فکر میکردن خوشبخت ترین زوج رو ‌زمینن… امیر مهدی… قربانی یه کینه ی قدیمی میشه… اتفاقی که براش میوفته کل زندگیشونو دست خوش تغییرات میکنه… تو این لحظه هیچ کار نمیشه کرد جز دعا… ولی با این حال هیچ چیز از عشقی ک بین اون دونفر هست کم نمیشه… انگار این اتفاق یه آزمون الهیه… که خدا عشق اون دورو بسنجه… صبرشونو بسنجه…ولی فقط خدا میدونه بعد این همه سخی چه پاداش خوبی در انتظارشونه ….!
adamhava.pdf
3.5M
نام رمان: نویسنده گیسوی پاییز (نشمیل قربانی) ژانر عاشقانه , مذهبی تعداد صفحه 757 فصل اول 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 خلاصه رمان آدم و حوا کف پام به قدری درد می کرد که دلم می خواست فریاد بزنم . کل کفش فروشی های شهر رو پشت سر گذاشته بودیم تا بتونم کفشی متناسب با لباسم پیداکنم ،البته این کار همیشه م بود . مگه می شد مارال از خیر خوشتیپی بگذره! برام مهم نبود که عروسی جدا برگزار می شه . گرچه که اگه مختلط بود بیشتر دوست داشتم . ولی خوب عروسی برادرم بود و من بیشتر از هر زمان دیگه پر از ذوق و شوق بودم.به خصوص که همین یه برادر رو داشتم و هزارتا امید و آرزو برای عروسیش .
banooye kochak.pdf
1.64M
نام رمان: ژانر: عاشقانه نویسنده: سیبا تعداد صفحات: 358 حجم: 1.6مگابیت 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 خلاصه کتاب ما تو این رمان یه ساره خانم داریم که حدودا 21 سالشه و یه اقا شهروز داریم که سنش 37-38 ساله.این رمان یه رمان ارومه.قراره همه چیز اروم پیش بره قراره تنش کمی داشته باشیم و در ضمن قول میدم که همه تون عاشق شخصیتها مخصوصا شهروز بشید
Be to_@Romanbooki.pdf
10.32M
🌼چکیده 👇👇👇 مریم که همسرش را از دست داده ازسمت خانواده ی او هم طرد میشود و پدرشوهرش ۵ روز مهلت میدهد تا منزلش را ترک کند! او مستاصل و بی پناه راه به هر جا میزند به بن بست میخورد تا اینکه دوست مادرهمسرش (زری_خانم) از ظلم هایی که در حق او شده به ستوه امده و مریم را به منزل خودش میبرد زری خانم پسری دارد به نام (امیرحسین) مرد و بامرام متدین و با خدا که وقتی در محل پشت سر مریم حرف در میاید برای آبروی او ... 📖 نام این اثر: 🖋 نگارنده : 📝 سبک: 🗒 برگه : 3108