شهید مدافع حرم آل الله #فرهاد_خوشه_بر 🕊🌺
فرهاد دو فرزند داشت اقا محمد و فاطمه خانم که دخترش شش ماه بعداز شهادت پدر بدنیا امدن...
🌸فرهاد #زندگی_ساده ای داشت، عزم بسیار #راسخی برای شهادت داشت. اخلاقش طوری نبود که در مورد کارهایش با کسی صحبت کند، بدون ریا کارهارو انجام میداد طوری که کسی نفهمه، در اموری که گیر میفتادم بنده را نصیحت می کرد.خیلی مهربان ,بسیارصبور وباگذشت بود ، اصلا اهل غیبت نبودن هروقت هم جایی غیبت میشد یا بحث رو باصلوات عوض میکرد یا جمع رو ترک میکرد...
#محل_شهادت سوریه #منطقه تل قرین،
اهل استان گیلان
🌷مزار شهید: گلزار شهدای لنگرود گیلان
#تاریخ_شهادت ۹ اسفند ۹۳ ساعت ۱۵
#نحوه_شهادت اصابت تیر مستقیم
#سالگرد_شهادت
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🕊☘️اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘️🕊
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر ⏬⏬
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
🔸🍃#داستان_کوتاه
🔸💎فیل پای دربند
🔸🍃مردی در حال عبور فیل بزرگی را در راه دید که تنها با یک طناب کوچک که به پاهایش بسته شده بود ،ایستاده بود و تکانی نمیخورد.مرد با خودش فکر کرد چطور ممکن است طنابی به این کوچکی بتواند فیلی به این بزرگی را بدون حرکت نگه دارد.
مرد رهگذر به پیش صاحب آن فیل رفت و پرسید چطور این فیل بزرگ را تنها با یک طناب کوچک ساکن نگه داشته ای.
🔸🍃صاحب فیل گفت:" وقتی این فیل بچه بود من او را با همین طناب میبستم و او هر کاری میکرد نمیتوانست خود را رها کند وحالا هم که به این بزرگی شده است باز هم فکر میکند که نمیتواند از پس این طناب بربیاید وبه همین خاطر تلاشی برای آزادی خود نمیکند."
👌🍃بله دوستان ما هم متاسفانه با این که فکر میکنیم بزرگ شده ایم، در زندگی درگیر بعضی قید و بند ها واعتقادات بیخود میشویم و تا آخر عمر در چنگال آنان گرفتار می مانیم و کوچکترین تلاشی برای آزادی خود نمی کنیم.قید و بندهایی مثل دل بستن به دنیا،فریفته شدن به وسوسه های شیطان و...
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر ⏬⏬
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
سـردار شــღـــید
#امیر_حاج_امینی
🍃ولادت:1340
🍂شــــــهادت: 1365
🕊محل شهادت: #شلمچه_کربلای5
💠اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود....
🔸هر کار می کرد،برا خدا می کرد؛ اصلاً براش مهم نبود کسی خبردار می شه یا نه!
💠داداشش می گه: یه بار نشسته بودم کنار مزارش؛ دیدم یه جوون اومد سر مزار و بهم گفت: شما با شهید نسبتی دارین؟ با اصرارش گفتم برادرشم.
همینکه اینو شنید،گفت: ما اول مسلمون نبودیم،اما با اجبار مسلمون شدیم ولی از ته دلمون راضی نبودیم و شک داشتیم.
تا یه بار اتفاقی عکس این شهید رو دیدم.واقعاً حس می کردم داره باهام حرف می زنه؛طوری تاثیر روم گذاشت که از ته قلبم به اسلام ایمان آوردم و از اون به بعد همش سر مزارش میام….
🔸دفعه آخری موقعی بود که بچه ها یک به یک جلو می رفتن و بر می گشتن،یه بار دیدیم امیر بلند شد که بره تو خط،یکی بهش گفت:
حاجی الان نوبت منه…
ولی امیر گفت: نه،حرف نباشه،این دفعه من میرم…
همین دفعه بود که با خوردن یه خمپاره شهید شد.
💠بعد شهادتش یه نامه به دستمون رسید که چند روز قبل از شهادتش نوشته بود، اولش اینطور شروع می شد: از اینکه به این فیض عظیم الهی نایل شدم، خدا را بسیار شکرگزارم…
#سالرو_ شهادت
#شهید_امیر_حاج_امینی
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
🕊☘️اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ
وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم☘️🕊〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر ⏬⏬
🌺🍃 @mabareshohada 🌺
🔷🔸🔹🕊🔹🔸🔷
ای آورنده صبح
در جذبه نورت ته نشین شده ام.
هوایی چنین روشن،
بی تابم می کند.
در این لحظات که روزی ام مقدّر خواهد شد،
مرا با دست هایی گشوده بر درگاهت برانگیز.
خدایا!
بر پیمان تو صبح کرده ام و به وعده ای که با تو داشته ام،
ایمان دارم
باید گام هایم را محکم تر بردارم؛
وقتی با هر نشانه روشن،
بوی دوست را نزدیک تر حس میکنم.
باید همه چیز در من آغازی تازه داشته باشد.
این منم؛ در صبحی سرشار،
آغشته از خورشید.
الهی به امید خودت.
"زندگیتان معطر به بوی صمیمیت با خدا"
👇👇👇
✍️مــــعــــبَـــر شُــــهــــدا
ڪلیڪ ڪنید 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃🌺
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
📚 حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
گروهی راهزن در بیابان دنبال مسافر می گشتند تا او را غارت کنند ، ناگهان مسافری دیدند ، به جانب او تاختند و گفتند : هرچه داری به ما بده ، گفت : تمام دارایی من هشتاد دینار است که چهل دینار آن را بدهکارم ، با بقیه آن هم باید تأمین معیشت کنم تا به وطن برسم .
رییس راهزنان گفت : رهایش کنید ، پیداست آدم بدبختی است و پول جز آنچه که می گوید ندارد .
راهزنان در کمین مردم نشستند ، مسافر به محل مورد نظر رفت و بدهی خود را پرداخت و برگشت ، دوباره در میان راه دچار راهزنان شد ، گفتند : هرچه داری بده وگرنه تو را می کشیم ، گفت : مرا هشتاد دینار بود ، چهل دینار بابت بدهی
پرداختم ، بقیه اش برای مخارج زندگی مانده ، به دستور رییس راهزنان او را گشتند ، در جستجوی لباس و بار او جز چهل دینار ندیدند !
رییس راهزنان گفت : حقیقتش را برای من بگو ، چگونه در برخورد با این همه خطر جز سخن به حقیقت نگفتی و از راستگویی امتناع ننمودی ؟
گفت : در کودکی به مادرم وعده دادم در تمام عمرم سخن جز به راستی نگویم و دامن به دروغ آلوده نسازم !
راهزنان قاه قاه خندیدند ولی رییس دزدان آه سردی کشید و گفت : عجبا ! تو به مادرت قول دادی دروغ نگویی و این گونه پای بند قولت هستی ، ولی من پای بند قول خدا نباشم که از ما قول گرفته گناه نکنیم ، آنگاه فریاد زد : خدایا ! از این به بعد به قولم عمل می کنم ؛ توبه ، توبه !
📔مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔷🔸ڪانال مَعبَر شُـــــهَــــدا 🔸🔷
✅ڪانال برتــر ⏬⏬
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود:
«شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت خواهیم کرد»
راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ...
با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟»
پیش خدمت با خنده جواب داد: « چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست ...! »
نتيجه اخلاقی :
اين داستان حقيقتی را در قالب طنز بيان میکند که کاملا مصداق دارد ...
ممکن است ما کارهایی را انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ...
" انتخاب ها را جدی بگیریم ... در قبال آیندگان مسئولیم ...! "
↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
ماه_رجب،عجب مااهیه🌛💛🌜
☘️وقتی میگیم «یامَن أرجوهُ لِکلّ خَیر» ⬅️یعنی توقعت از خدا تو این ماه، فقط و فقط #خیر باشه، هر خیری.
💠خیر⬅️ میتونه، چادری باشه که بارها و بارها خواستی سرکنی اما توجیه های مختلف مانع ش شد.... اینکه سختم میشه، اقوام طعنه میزنن بهم، دوستام طردم میکنن و غیره و غیره
💠خیر⬅️ شاید خاتمه دادن به دوستی های گناه آلود فضای مجازیت باشه
💠خیر⬅️میتونه مهارکردنِ اسب افسار گسیخته ی چشمانمون باشه که تو سرزمین گناه میتازه و جولان میده و هر آنچه خدا نهی کرده میبینه.
💠 خیر⬅️ شاید تغییر تو ظاهرمون باشه، از آنچه خلق میپسنده به اونچه فقطططط خالقمون خریدارشه
🌹 تو دعای ماه رجب داریم ، «یا مَن یُعطِی الکثیرَ بِالقَلیل »
عمل ناچیز به درگاهش ببر، مزد زیاد دریافت کن.چی از این بهتر ⁉️
❌پس نگو ☝️
🛑 خیلی تو گناه غرق شدم و روم نمیشه با خدا حرف بزنم
🔷چون 👇
☘️تواین دعا میگیم:«یا مَن یُعطِی مَن سَئَلَهُ»، «یا مَن یُعطی مَن لَم یَسئَلهُ» و «مَن لَم یَعرِفهُ»
🌱یعنی رحمت الهی تو این ماه شامل همه میشه :
🔺کسانی که صدا زدن پروردگار رو یادشون رفته.
🔺یا حتی کسانی که خدا رو نمیشناسند‼️
🌹پس باخیال آسوده خدا رو صدا بزن 🌹
🔆فقط کافیه ازش طلب کنی☘️ «جمیع خیرالدنیا و جمیع خیر الآخرة»☘️
🔰مطمئن باش به خواسته ت میرسی 💪
#ماه_رجب
#استغفار
↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
♻️ #داستان
📌زیرکی با خود
☘️با خودش فکر می کند چند روز است حال و حوصله نماز خواندن ندارم چه رسد به اول وقت خواندنش..
🔅- آخر این چه وضعی است؟! اگر من مثلا مذهبی حال نماز خواندن نداشته باشم پس بقیه مردم چه؟
🔹+ اصلا چه ربطی داشت به بقیه مردم. آن ها شاید از من خیلی بالاتر باشند. کی گفته که تو بالاتری مرد؟
🔅- حالا اصلا این را ولش کن. چه کار باید بکنم؟ روز اول که بیخیال شدم و اخر وقت خواندم. روز دوم هم همین طور. دیگر روز سوم کم مانده بود نماز صبحم قضا شود. حالا قضا هم می شد شاید ناراحت نمی شدم. چقدر بد شده ام. اصلا حال و حوصله ندارم ها
🔹+ مثل همین الان که اذان را گفته اند و اینجا نشسته ای آسمان ریسمان به هم می بافی.
- دقیقا.. این چند روز هم از وقت اذان همین طور هی با خودم کلنجار رفتم تا آخر وقت دیگر خودم را به زور بلند کردم.
🔅+ چقدر گرمت است. بلند شو آبی به سر و صورتت بزن.
🔹_ راست می گی ها. باشه.
🔅+ حالا که تا اینجا آمده ای، یک باره یک وضو هم بگیر.
🔹- آره. وضو گرفتن که کاری ندارد.. بفرما این هم وضو.. قربه الی الله
🔅+ آفرین. چطور است به جای اینکه اینجا بنشینی به نماز و این ها فکر کنی، یک سر بروی بیرون و یک دوری بزنی و چیزی بخری.. چرخی بزنی.. خریدی بکنی. چطور است؟
💢- باشه. خوبه. کی از خرید بدش می آید. شاید یک پیراشکی بخرم. نزدیک ناهار است و حسابی گرسنه ام.
🔹لباس هایش را می پوشد. از خانه بیرون می زند بلکه یک خریدی بکند. صدای الله اکبر از بلندگوی مسجد بلند است. مردم مشغول نماز اول وقت هستند.
🔅+ تو که وضو داری. تا اینجا هم آمده ای. حالا یک نمازت را اینجا بخوان و بعد برو خرید که معطل هم نشوی. می دانی که نماز نخوانی به همان اندازه و بیشتر معطل می شوی
- آره. باشه. بریم مسجد.
🌸نماز ظهر را می خواند و با خود می گوید: نماز عصر را هم بخوانم که بهتر است. عصر را هم می خواند. پیراشکی را می خرد و به خانه برمی گردد. خوشحال و شاداب است. اصلا برنامه مسجد و نماز جماعت نداشت اما حالا ببین چه شد. راهش همین است.
🌺الإمامُ عليٌّ عليه السلام :خادِعْ نفسَكَ في العِبادَةِ ، و ارفُقْ بها و لا تَقهَرْها ، و خُذْ عَفوَها و نَشاطَها ، إلاّ ما كانَ مَكتوبا علَيكَ مِن الفَريضَةِ ، فإنّهُ لا بُدَّ مِن قضائها و تَعاهُدِها عندَ مَحَلِّها .
☘️امام على عليه السلام : براى عبادت كردن نفْس خود را بفريب و با آن ملايمت كن و به زور [به عبادت ] وادارش مكن و در زمان فراغت و نشاطش او را به عبادت گير ، مگر در عباداتى كه بر تو واجب گشته است كه در اين صورت بايد آنها را به موقع انجام دهى و بر آنها مواظبت كنى .
📚نهج البلاغة : الكتاب 69
🌐منبع:مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
↶【به ما بپیوندید 】↷
____🍃🌸🍃____
🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada
👇👇
🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃