eitaa logo
دعوت به نماز🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
595 ویدیو
185 فایل
بسم الله النور مطالب کانال: 🔰 شنبه: دعوت به نماز 🔰 ۱شنبه: نماز در دوره اول رشد 🔰 ۲شنبه: نماز در دوره دوم رشد 🔰 ۳شنبه: نماز در دوره سوم رشد 🔰 ۴شنبه: موانع نماز 🔰 ۵شنبه: اسرار نماز 🔰 جمعه: راهکارهای جذب به مسجد شناسه ارتباط: @namaznor
مشاهده در ایتا
دانلود
احکام خوشمزه:😋 امروز اوستا مراد مجبور شد توی باغ گردو نمازش رو بخونه. ذکرهای سجده‌های نمازش ‌رو هم درست و کامل خونده ولی حاج آقا بهش گفته بخاطر سجده هاش نمازش باطله. ❓به نظر شما چه جوری میشه؟ ⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر نظرات قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم: @maedeh_mahsolat @davat_namaz
*احکام خوشمزه:😋 * امروز اوستا مراد مشغول آب دادن باغ‌ گردویش بود و پاک یادش رفت که باید گردوهای چیده شده رو ببره بالای ده بفروشه. با شتاب پالان الاغش را پر کرد تا به راه بیفته. تا سوار الاغ شد، صدای اذان🗣 رو شنید. با خود گفت: فاصله‌ام با مسجد زیاده و تا برسم، نماز جماعت تموم میشه پس بهتره که همینجا نماز اول وقت رو بخونم و بعد سریع راهی بشم. قشنگترین درخت گردوی باغ رو انتخاب کرد تا زیر اون نماز بخونه. از نهر توی باغ، وضو💦 گرفت و به نماز ایستاد، غافل از اینکه از بس شتاب کرده بود، مهرش رو فراموش کرده بود از لب طاقچه برداره. به رکوع که رفت تازه متوجه شد که مهر نداره. در همین حین، الاغ کنار اوستا، گردوهایی که روی زمین افتاده بود رو با سم‌هاش می‌شکوند. اوستا با دیدن گردوهای تازه و تر و تمیز خوشحال شد و قبل از سجده رفتن، بدون اینکه روش رو از قبله برگردونه، دستش رو دراز کرد و یک نصف گردو رو به‌عنوان مهر گذاشت و روی اون سجده کرد و به شکرانه داشتن چنین الاغی سجده‌اش رو طولانی تر کرد. نمازش که تموم شد، با الاغ به سمت مسجد ده به راه افتادند تا اولین گردوهاش رو به نماز گزاران مسجد💞 بفروشه و کارش برکت کنه‌‌. وارد مسجد که شد، دید نماز جماعت تموم شده و امام جماعت دارند مساله شرعی میگند، اوستا مراد که همیشه مشتاق شنیدن حکم های خدا💗 بود، در میان جمعیت نشست و گوش داد‌. از قضا حاج آقا درباره اینکه به چه چیزهایی میشود سجده کرد صحبت میکردند و میگفتند که: *سجده بر چیزهایی که خوردنی و پوشیدنی هستند، صحیح نیست. * اونجا بود که اوستا مراد فهمید چه اشتباهی کرده و از پنجره مسجد یک نگاه چپ چپ به الاغش کرد و زیر لب گفت: آخه این چه وقت گردو شکوندن بود. ایکاش بهمون خاک و سنگ سجده کرده بودما... بعد از تموم شدن صحبت‌های حاج آقا، دوباره ایستاد نمازش رو خوند. @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 این بار کک های الاغ اوستا مراد باعث باطل شدن نماز اوستا شدند. از دیروز هم درگیر از بین بردن کک ها بوده برای همین پیداش نمی‌کردیم... ❓ به نظرتون چجوری این کک فسقلی اینکارو کرده؟ جل الخالق!🧐 ❓به نظر شما چه جوری میشه؟ *⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، چهار شنبه، منتظر نظرات قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 اوستا مراد به شهر رفته بود تا چند چیز که لازم داشت بخره. توی آخرین مغازه‌ای که خرید کرد، چشمش به یک برس محکم و خوب افتاد، یک دفعه فکری به سرش زد. دید که گاهی برای پاک کردن بدن الاغش خیلی به زحمت می افته، با خودش گفت: 💭 چه خوب! اگر این برس را بخرم می‌تونم راحتتر کک‌های بدن الاغم را فراری بدم! برای همین برس رو خرید و به ده برگشت. با خوشحالی سراغ الاغ عزیزش🐴 رفت تا پاک‌سازیش کنه. بعد از نوازش، با برس به جونش افتاد و حسابی موهای الاغ رو کک زدایی کرد. بعد هم روش آب ریخت و خنکش کرد و به درختی بست. الاغ هم حسابی کیف کرد... 🌄غروب که شد، سریع وضو گرفت تا از نماز جماعت عقب نیفته بخاطر اینکه حرف حاج آقا تو گوشش بود: برای کار خیر نباید تاخیر کنیم. وارد مسجد که شد، اذان می‌گفتند. رفت و در صف دوم ایستاد. با تکبیر امام، تکبیر گفت ولی... از همون رکعت اول شروع کرد به تکون تکون خوردن. با یک حرکات تند، هی بدنش را می خاروند! با سختی نمازش رو به اتمام رسوند😩. آق قربون که بغل دستش ایستاده بود پرسید: اوستا آخه این چه کاریه وسط نماز؟ زشته بخدا! اینجا مسجده. به نظرت این نماز که خوندی درسته؟🧐 اوستا درحالیکه با یک دست کلش رو می خاروند و با یک دست هم کمرش رو، گفت: چی بگم آق قربون؟ فکر کنم کک های الاغ افتادن به جونم... بذار برم از حاج آقا بپرسم نمازم درست بوده یا نه؟ اوستا رفت و جریان رو برای حاج آقا تعریف کرد. حاج آقا گفت: موقع خوندن حمد و سوره، باید بدن آروم و ساکن باشه. حالا اگر یکم دست و بدنت رو تکون بدی که آرامشت بهم نخوره، اشکال نداره ولی اگر آرامش بدنت بهم بخوره و یا اگر صورتت از روی قبله برگرده، باید نمازت رو دوباره بخونی. اگر همینطوری که الان داری تکون تکون می‌خوری، سر نماز تکون می‌خوردی، باید بری حموم🚿 و از شر کک هات خلاص بشی و بعد دوباره نمازت رو بدون حرکت بخونی... @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 اوستا مراد از سوره زلزال یاد گرفته از خیر هیچ کار خیری نگذره حتی اگر‌ کوچیک باشه. امروز اوستا مشرف شده حرم امام رضا علیه السلام😍 و کلی کارهای خوب کوچیکی انجام داده...👏 ❓به نظر شما چه کارهایی کرده؟ ⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر نظرات خلاق بچه های دست بخیر هستیم: @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 ‌بسم الله الرحمن الرحیم اوستامراد با خونواده رفته بود پابوس امام رضا علیه السلام. بعد از زیارت، در حرم، پای منبر یه عالمی نشست که می‌گفتند سوره‌ زلزال بما یاد میده از خیر هیچ کار خیری هر قدر هم کوچیک باشه، نباید بگذریم برای همین با خودش فکر که چه کارهای خوب کوچیکی میتونه انجام بده؟🧐 در همین حین دید آقایی یه دستش رو، رو به حرم امام رضا علیه السلام بالا گرفته و اشک میریزه. از ناراحتیش خیلی ناراحت شد و یاد این افتاد که شاد کردن دل دیگران خیلی ثواب داره. برای همین نزدیکش رفت و زیر بغلش رو قلقلک داد. اون آقاهه هم از قضا قلقلکی بود و کلی خندید🤣. بعدش گفت چیکار میکنی جوون؟ دارم به امام رضا سلام میدم‌ و درد و دل می‌کنم. اوستا مراد که فهمید یکم سوتی داده، معذرت خواهی کرد. آقا هم گفت اشکال نداره. دلم رو شاد کردی، خدا دلت رو شاد کنه.🤲 وارد صحن که شد، یه بچه ای رو دید که یه لنگه جوراب زرد رو دور سر خودش می‌چرخونه و گریه می‌کنه، بدو خودش را رسوند بهش و ازش پرسید: چی شده پسر؟ با همون حال گریون جواب داد: این کارو می‌کنم مامانم منو پیدا کنه. اوستا مراد پسر رو ناز کرد و چهار دست و پا شد و گفت تا تو حرم آقا هستی غصه هیچی رو نخور، یکم همینجا بمونیم و اگر خبری از مامانت نشد، میریم پیش خادمای مهربون حرم. حالا بیا پشتم سوار شو تا بازی کنیم. پسرک هم با خوشحالی سوار شد و اوستا هم شروع کرد به صدا در اوردن. از سر و صدای اوستا، مامان بچه توجهش به اون سمت جلب شد و اومد فرزند عزیزش رو بغل کرد و گفت: کمکم کردی گمشده‌ام رو پیدا کنم، خدا کمکت کنه هر چی گم کردی پیدا کنی.🤲 اوستامراد خوشحال شد و داشت به کارهای خوب کوچیک فکر می‌کرد که چه می‌کنه...👌 تو همین فکرا بود که دید کلی بچه دورش جمع شده. تصمیم گرفت از توان بچه ها در انجام کار خوب استفاده کنه، برای همین همه رو به صف کرد و مثل قطار🚞 هوهوچی کنان از بین مردم رد میشدند و مهرهایی که روی زمین بوده رو جمع می‌کردند و توی جا مهری میگذاشتند. مردمی هم که اونجا بودند، از این حرکت خوششون اومد وبلند برای اونها صلوات می‌فرستادند.🤲 بعد از کلی بازی و کار خوب، تصمیم گرفت پیش خونواده بره و دل اونها رو هم شاد کنه... ❓شما اگر باشید چجوری دل خونوادتون رو شاد می‌کنید؟ @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 بسم الله الرحمن الرحیم سلام به بچه های گل گلاب🌸 امروز بین آق قربون و اوستا مراد یه بگو مگوی سخت و جانانه در گرفته🤼‍♂ 🏴 اوستا میگه: نیت نمازو بلند بگیم.... الله اکبر تکبیره الاحرام رو یواش بگیم! 🏳 آق قربون میگه: نیت نماز رو میشه تو دلمون بگیم ولی الله اکبرو بلند بگیم! ❓ حالا شما بگید کدومشون درست میگه؟ 🏴 اوستامراد یا 🏳 آق قربون؟؟؟؟!!!! *⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر نظرات خوب شما قند نباتها هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 بسم الله الرحمن الرحیم یک روز خوب خدا☀️ اوستا مراد و آق قربون بعد از کلی کار سر مزرعه دیدند که وقت اذان ظهر شده و تصمیم گرفتند که همونجا توی مزرعه نمازشون رو اول وقت بخونند... از آب چشمه ی با صفا💦 وضو گرفتند و سجاده‌های نمازشون رو چمن و زیر 🌳پهن کردند که اوستا مراد دستاش رو بالا برد و با صدای بلند گفت: چهار رکعت نماز ظهر میخوانم برای نزدیک شدن به خدای بزرگ و مهربان بعد هم دستاش رو آورد پایین و با یک لبخند قشنگ شروع کرد به خوندن سوره ی حمد... ولی آق قربون دستاش رو دم گوشش برد و فقط بلند گفت الله اکبر و بعد با زیبایی شروع کرد به خوندن سوره حمد... خلاصه نمازشون که تموم شد آق قربون گفت اوستا جونم من نشنیدم بعد از نیت نماز، الله اکبر بگی... اوستا مراد جواب داد من الله اکبرم رو تو دلم گفتم ولی شما چرا نیت رو بلند نگفتی که نماز ظهر میخونی برای خدا. این دفعه من اشکال نمازت رو گرفتم، دست خوش آق قربون.👏 آق قربون گفت: ولی اوستا الله اکبر رو نباید تو دلت میگفتی، نمازت باطله. اوستا هم گفت: نماز تو باطله. خلاصه این گفت و اون گفت تا اینکه تصمیم گرفتند برن از حاج آقا بپرسند ببینند کدومشون درست میگه❓ دوتایی چهارنعل با الاغهای سرحالشون تا پیش حاج آقا مسابقه گذاشتند و به مسجد که رسیدند بدوبدو به سمت حاج آقا رفتند... حاج آقا از این همه هیجان خنده اش گرفت و بعد سوالشون رو گوش کرد و تحسین‌شون کرد که دنبال عمل درست به دستورات خدا هستند👏 و گفتند: نیت نماز رو لازم نیست بلند بگیم. همین که میدونیم میخوایم برای اجرای دستور خدا و نزدیک شدن به خدای خوبمون مثلا نماز ظهر بخونیم کافیه و لازم نیست به زبون بیاریم ولی تکبیره الاحرام رو باید به حدی بلند بگیم که گوش خودمون حداقل بشنوه... بعد هم بهشون گفتند شما مثل دو دست که آلودگی‌های یکدیگر را پاک می کنند، دارید به هم کمک میکنید، مثل دو برادر دینی موفق... امیدوارم این دوستی همچنان براتون پرخیر و برکت باشه... اوستا مراد گفت: آره واقعا! قربون آق قربون.😘 آق قربون هم گفت منم برادر نداشتم، به مراد دلم رسیدم و اوستا مراد دارم... بعد هم همه زدند زیر خنده😂 @davat_namaz
احکام خوشمزه😋 بسم الله الرحمن الرحیم امروز اوستا مراد از نماز یه فرمول کیمیاگری کشف کرده تا کارهای کوچیک هر روزش هم تبدیل به کارهای طلایی بشه... میگه خوردن و خوابیدنش رو هم با این کار طلایی کرده و براش ثواب می نویسند!!! مگه میشه؟ مگه داریم؟😳🧐 ❓ شما فکر میکنید راه طلایی شدن کارهاش چیه؟ *⏰ تا ساعت ۱۷ فردا، چهارشنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه😋 بسم الله الرحمن الرحیم چند وقتی بود که اوستا مراد نمازهاش رو در مسجد زیبای ده می‌خوند و روز به روز عشق به مسجد بیشتر می‌شد. یک روز کمی زودتر به مسجد رفت، دید که کتاب های کتابخانه یکم بهم ریخته شده و مهرها و سجاده ها نامرتبه. بلند شد و آستین هاش رو بالا زد و کتاب‌ها و قرآن‌ها رو مرتب توی قفسه ها جا داد و بعد سراغ مهرها و سجاده‌ها رفت و مرتبشون کرد. آخرش هم به گلدون های زیبای دور حوض مسجد آب داد و حیاط مسجد رو آب و جارو زد💦. در همون حال، حاج آقا از دور اومدند و به اوستا گفتند: خدا قوت! به به! چه صفایی به مسجد دادی😍 حالا بگو ببینم این کارها رو برای چی انجام دادی؟ اوستا گفت واسه این که بگم برای من تمیزی مهمه و همه باید اینطوری باشند. حاج آقا گفتند تمیزی خیلی خوبه ولی بیا یک درس از نماز بهت یاد بدم تا با انجامش ارزش همه کارهات رو بالا ببری. با این نکته دست به سنگ هم بزنی طلا میشه. اوستا چشمهاش برق زد و گفت: به گوشم حاج آقا. من همیشه دنبال رمز کیمیاگری بودم. حاج آقا لبخندی زد و گفت: ما وقتی می‌خوایم نماز بخونیم نیت می‌کنیم برای نزدیک شدن به خدا نماز می خونیم. درسته؟ حالا اگر یه نیت دیگه بکنیم مثلا بگیم نماز می‌خونیم برای اینکه منظم و با برنامه بشیم. نمازمون درسته؟ اوستا که به دور دست‌ها خیره شده بود، گفت نه. حاج آقا گفتند حالا از این چی یاد می‌گیریم؟ اوستا: یاد میگیریم که کیمیاگری خیلی آسونه! حاج آقا خندیدند و گفتند: نگاه کن اوستا... وقتی برای نماز نیت نزدیکی به خدا نکنیم، نمازمون فقط دولاراست شدنه و نماز باطله ولی وقتی نیت نزدیک شدن به خدا می‌کنی، نمازت نماز‌ میشه و اون همه ثوابهایی که برای نماز گفتن رو داره. پس یه راز مهم نماز اینه که برای کارهای دیگه ات هم با نیت خدایی انجام بدی اون وقته که کارمون طلاییه و خدا حسابی برای این کارمون بهمون ثواب میده... اوستا مراد: یعنی نیت انقدر مهمه؟! حاج آقا: خیلی اوستا خیلی! نیت نزدیک شدن به خداست که کارها رو ارزشمند میکنه! ولی حاج آقا بعضی کارها رو که نمیشه برای رضای خدا کرد مثلا غذاخوردن و خوابیدن... حاج آقا: اوستا غیر از کارهای بدی که خدا دوست نداره و بهمون توی قرآن پیام داده که این کارها رو نکنیم بقیه کارها رو میشه برای رضای خدا نیت کرد. حتی وقتی غذا میخوریم هم اگر نیت خدا کنیم و بسم الله بگیم که غذا رو برای این بخوریم که قوت بگیریم که یه عالمه کار خوب بکنیم. غذا خوردن هم طلایی میشه... اینطوری هم کارهامون برکت پیدا میکنه و خدا هم بیشتر ما رو دوست داره... اوستا مراد هیجان زده شد ...وای خدایا شکرت..چه رمز و راز قشنگی از نماز یاد گرفتم..پس حتی مسواک میزنم ... به کسی کمک میکنم...به کسی چیزی یاد میدم درسته که باارزشه ولی نقره اییه وقتی نیت رضای خدا کردم تبدیل میشه به طلایی... حاج آقا: آفرین اوستا... نکته رو گرفتی! @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم احکام خوشمزه:😋 اوستا مراد و آق قربون از صبح زود مشغول کار توی مزرعه بودند و بعد از تموم شدن کارشون از خستگی زیر درخت مزرعه خوابشون برد. اوستا مراد با صدای اذان ظهر بیدار شد و وضو گرفت و اول وقت نمازش رو خوند ولی آق قربون که شاکی از صدای نماز اوستا از خواب بیدار شده بود، بهش گفت که نمازت باطله.... ❓به نظرتون باز اوستا چیکار کرده؟ ⏰ تا ساعت ۱۷ فردا، پنجشنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم: @maedeh_mahsolat @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم احکام خوشمزه:😋 یک روز از روزهای قشنگ خدا🌈 اوستا مراد و آق قربون از صبح زود توی مزرعه یه عالمه کار کردند. دم دمای ظهر که حسابی خسته شده‌ بودند، زیر یک درخت نشستند و ناهار خوردند و همونجا از خستگی خوابشون برد.😴 کمی بعد اوستا مراد با صدای اذان ظهر بیدار شد. یه نگاهی به آق قربون کرد که در حال خروپف بود. چندبار صداش زد ولی انگار نه انگار. اوستا تصمیم گرفته بود هرطور شده آق قربون رو بیدارش کنه تا نمازش رو اول وقت بخونه. اول رفت سر چشمه‌ی باصفا 💦 و وضوی دلچسبی گرفت اما هر چی شلپ شلپ آب کرد و هر چی بلند بلند حی علی الصلوه گفت فایده نداشت! آق قربون بیدار نشد که نشد... دوباره اومد زیر درخت تا کنار آق قربون نماز ظهرش رو بخونه. بلند بلند اذان و اقامه گفت ولی دید صدای خروپف آق قربون بیشتر میشه که کمتر نمیشه 😴، تکبیره الاحرام گفت و شروع کرد با صدای بلند حمد و سوره رو خوندن. وقتی‌ رکوع رفت، دیگه آق قربون از صدای نماز اوستا از خواب پرید. یه نگاهی چپ چپ به دوستش کرد و یه نگاهیم با تعجب به آسمون کرد و متوجه شد که اوستا نماز ظهر می‌خونه. نماز اوستا مراد که تموم شد، بادی به غبغب انداخت و گفت بالاخره بیدارت کردما💪. آق قربون گفت دستت درد نکنه ولی من راضی نبودم نماز خودت رو بخاطر من باطل کنی! اوستا گفت برای چی؟😳 من که تازه نماز اول وقت خوندم. کجای نمازم اشکال داشت؟ آق قربون گفت مگر یادت نیست هفته پیش حاج آقا تو مسجد گفتند که حمد و سوره رو در نماز ظهر و عصر باید آهسته بخونیم مثل رکعت های سوم و چهارم! اوستا گفت چرا یادم بود ولی می‌خواستم تو برای نماز اول وقت بیدار بشی. آق قربون گفت: اگر فراموش کرده بودی اشکال نداشت ولی حالا که یادت بود ولی عمدا بلند خوندی، باید نمازت رو دوباره بخونی. اوستا سرش رو پایین انداخت و گفت: الان که فکر می‌کنم عجب اشتباهی کردما. دفعه بعد برای نماز ظهر و عصر دهنم رو چسب میزنم🤐 که دیگه از این کارها نکنم. آق قربون خندید و گفت: نه بابا باید با زبونت حمد و سوره رو بخونی و لب‌هات هم تکون بخوره، فقط صدات آروم باشه مثل وقتی‌که می‌خوای درگوشی حرف بزنی. حالا من برم وضو💦 بگیرم و با هم نماز جماعت بخونیم. @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم احکام خوشمزه:😋 اوستا مراد یک کار جالب کرده. امروز تو نماز، رکوع رو جا انداخته ولی با یه کاری تونسته نمازش رو درست کنه! مگه میشه! رکوع که رکنه؟! رکن هم که عمدی و سهوی، کم و زیاد کردنش نماز رو باطل میکنه.... ❓به نظرتون ایندفعه اوستا مرادمون چیکار کرده؟ *⏰ تا ساعت ۱۷ فردا، چهارشنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه:😋 بسم الله الرحمن الرحیم سلام سلام اوستا مراد خوشحال و پرهیجان🤩 سوار بر الاغش دنبال دوستش آق قربون میگرده تا از شاهکارش تعریف کنه... بالاخره بعد از کلی دوندگی، آق قربون رو تو مسجد در حال جارو کردن پیدا میکنه. اوستا بلند میگه مژده بده دوستم... مژده بده... نمازم رو اول اشتباه خوندم ولی یه طوری درست کردم که عمرا اگر تو بدی بلد بودی! آق قربون😳: حالا تعریف کن ببینم! اوستا: داشتم نماز میخوندم یه دفعه نشستم که برم سجده یادم اومد رکوع نرفتم... گفتم ای داد و بیداد مراد دیدی چیکار کردی؟ رکوع رکن نمازه، دیگه نمازت باطل شد😢. یه دفعه یاد یک حکمی که در رساله خونده بودم افتادم که میشه جبرانش کرد فقط باید حالا قبل از انجام رکوع، حتما قیام قبل رکوع رو هم انجام بدم که اون هم رکن هست. برای همین کامل بلند شدم ایستادم و یه مکث کوتاه کردم بعد به رکوع رفتم. اینطوری ۲ تا رکن رو درست انجام دادم. راستش رو بگو... به دوستت افتخار می‌کنی که انقدر کار درسته! 😎🤓 آق قربون😳: احسنت به دوستم که انقدر حواسش جمع هست و داره یه پا اوستا میشه. اوستا مراد گفت: منکه اوستا هستم. آق قربون خندید و گفت: اوستاتر شدی.‌ حالا که همچین گلی کاشتی و احکام رو از رساله یاد گرفتی و نمازت رو به این قشنگی درست کردی، من به همه مسجدی‌ها نذری میدم! پرنده‌های آسمون🐦 و ماهی‌های توی حوض🐠 و برگ‌های درخت🌱 هم انگار تشویقش می‌کردند... اوستا مراد هم جارو رو از آق قربون گرفت که به شکرانه این کارش خونه خدا که توش احکام رو یاد گرفته صفایی بده... @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم احکام خوشمزه:😋 سلام سلام سلام معلوم نیست این اوستا مراد ما چند وقت کجا غیبش زده بود و هیشکی هم حالی از احوالش جویا نشد. آخه اینه رسم رفاقت؟😭😭 علی ای حال... بچه ها امروز بین اوستا مراد و آق قربون بحث و گفتگو بود که تو سجده باید طرفدار دایره بود یا خط راست؟ ❓به نظرتون مشکل درباره کدامیک از اعضای سجده هست؟ چرا؟ ⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم: @maedeh_mahsolat @davat_namaz
احکام خوشمزه😋: بسم الله الرحمن الرحیم ⭕️دایره یا ➖خط راست؟ امروز اوستا مراد تو باغش خیلی کار داره، آخه نوبت آب باغ اون هست. باید بیل به دست، پای درختها رو پاک کنه تا آب قشنگ به پای اونها برسه، باید مواظب خار و خاشاک توی جوی‌های آب هم باشه و اونها رو کنار بزنه. اوستا مراد تا ظهر مشغول آبرسانی به درختها بود و چون باید تا ساعت دو آب رو به باغ آق قربون میرسوند، اذان که شد نتونست به مسجد بره. برای همین با آب جوی وضو گرفت. بعد یه تکه زمین صاف از باغ رو انتخاب کرد و قامت بست. درست بالای جایی که اوستا مراد ایستاده بود، نهر آب قرار داشت. اوستا قبل از نماز با خودش فکر کرده بود که تا نماز ظهرم رو بخونم، جوی آب پر نمیشه. ولی... حساب اوستا مراد درست از آب در نیومد و در رکعت دوم بود که آب جوی بالا اومد و شری ریخت جایی که اوستا ایستاده بود! زمین زیر پای اوستا مراد خیس و گلی شد. در همین حال آق قربون به سمت اوستا اومد تا ببینه آب کی به طرف باغش میاد و آیا وقت داره نمازش رو اول وقت بخونه یا نه؟ وقتی به باغ اوستا رسید، با سر و وضع گلی اوستا مراد روبرو شد. بعد از نماز، آق قربون نگاهی به زمین کرد و پرسید: تو توی نمازت سجده هم میکردی؟ اوستا گفت وا مگه میشه سجده نکنم؟ آق قربون جواب داد پس چرا من اثر دایره ای را از نخود پاهات نمی‌بینم؟ اوستا مراد در حالیکه هاج و واج به آق قربون نگاه میکرد گفت: نخود پا دیگه چیه، من پام رو مثل کفگیر موقع سجده میذارم روی زمین. این خط ها رو ببین! اثر انگشتای پای من موقع سجده ست. آق قربون گفت نه قربونت برم‌! موقع سجده باید سر انگشت شستت روی زمین باشه من بهش میگم سر نخود. خلاصه از اوستا اصرار و از قربون انکار! از طرفی رساله هم دم دستشون نبود که نگاه کنند ببینند کی درست میگه. بالاخره تصمیم گرفتند به مسجد برند و از حاج آقا سوال کنند. با زحمت آب رو به طرف باغ آق قربون هدایت کردند و به طرف مسجد روستا براه افتادند، مردم داشتد با حاج آقا نماز می‌خوندند. هر دو خوشحال شدن و شروع به نماز جماعت خوندن کردن. بعد از نماز، حاج آقا شروع کرد به مساله گفتن؛ از قضا درباره اعضای سجده و گذاشتن سر انگشت شست به زمین گفتند. در همین حال اوستا مراد از ته صف فریاد زد: درود بر نخود پا! و همه خندیدند.😊 @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم *احکام خوشمزه:😋* سلام سلام سلام اوستا مراد سری که درد نمی‌کرده رو با دستمال بسته. حالا فهمیده با این کار نمازش رو باطل کرده! ❓ یعنی چی شده به نظرتون؟ *⏰ تا ساعت ۲۰ فردا، سه شنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم تیم اوستا مراد و آق قربون و چند تا از بچه های مسجد با بچه های ده بغلی مسابقه فوتبال داشتند. تا نزدیکای اذان ظهر، بعد از رقابتی نفس گیر مسابقه ۳-۳ مساوی شد و هر دو تا تیم برنده جام زرین مسابقه شدند. همه پر از شوق و انرژی با لباس‌های چسبیده به بدن شادی می‌کردند. با بلند شدن صدای اذان از مناره های مسجد قشنگ ده، هر دو تیم تصمیم گرفتند که خودشون رو به نماز جماعت برسونند. هرکس دوان دوان خودش رو به مسجد رسوند. اما با سروکله و لباس های خیس عرق که نمی‌شد... پس یک عده پریدند تو نهر پر آب و قبل نماز تنی به آب زدند و وضو گرفتند و با لباس های تمیز راهی مسجد شدند. اما اوستا مراد که سرگرم مهمان نوازی و کمک به مهمانان ده بود وقت نکرد توی چشمه مصفای ده به خودش صفایی بده ازون طرف نماز داشت شروع میشد اوستا فکری کرد و یک دستمال به سرش پیچید و رفت به نماز جماعت خودشو رسوند... بعد از نماز، آق قربون، اوستا مراد رو با پیشونی دستمال بسته دید و خشکش زد و گفت واآاای چی شد؟ چی بسر دوستم امده دوان دوان امد و گفت :ای وااای خب تعریف کن ببینم چی شده ؟سرت به کجا خورد ؟کی روت خطا کرد؟ کی سرت شکست که من نفهمیدم و.... اوستا مراد خندید ، حالا نخند ، کی بخند و دستمال را از روی پیشونی اش باز کرد و مش قربون با تعجب دید هیچی نشده گفت :چرا سری را که زخمی نداره دستمال بستی ؟و اوستا مراد گفت :بخاطر عرق تا اذیتم نکنه که باعث بشه مهر به پیشونی ام بچسبه ! مش قربون گفت: ولی اینطوری دستمال نگذاشته که پوست پیشانیت با مهر در تماس باشه! بعد رساله توضیح المسائل کوچک تو جیبش را بیرون آورد و به احکام سجده نگاه کرد دید نوشته: باید بین پیشانی و انچه بر آن سجده می کنند چیزی نباشد!! اوستا مراد که فهمید نمازش باطل شده این دفعه دستمال را برداشت و یک سجده شکر کرد و گفت :خدا را شکر که فقط امروز این اشتباه را کردم خدا را شکر که دوست خوبی مث مش قربون به من داد که حکم درست سجده را برای من بگه خدایا همه دوستهای خوب را نگهدار و بلند شد تا دوباره نمازظهرش را بخواند. @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم *احکام خوشمزه:😋* سلام سلام سلام اوستا مراد هم تو فوتبال سهوی گل به خودی زده 😅 هم سر نماز *"گل"* گفته ! 🙊 ❓ حالا چیکار کنه نمازش باطل نشه؟ *⏰ تا ساعت ۲۱ فردا، سه شنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
بسم الله الرحمن الرحیم *احکام خوشمزه:😋* سلام سلام سلام اوستا مراد و آق قربون توی کولاک برف راه گم کردند ولی نمازشون رو خوندند فقط اوستا تشهدشو نگفته! به نظرتون تکلیف نمازش چی میشه؟ باطله یا میتونه جبرانش کنه؟؟ *⏰ تا ساعت ۲۱ فردا، سه شنبه، منتظر جوابهای قشنگ بچه های گل گلاب مومن‌مون هستیم:* @maedeh_mahsolat @davat_namaz
-1421140224_1464799659.pdf
2.68M
*آموزش احکام* 🖊 فلاح زاده @davat_namaz
🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🍃 😁😊 یک روز یه بنده خدایی زنگ زده بود به زلال میگفت میدونید چرا پشت ها نماز نمیخونند؟ 🐢 🐢 🐢 چون لاک دارند و باطل است!!! 😍🌵 هی هی هی هی هی 😅😁 🌷🌹🌷🌹🌷🌷 ‼️وضو و غسل با وجود لاک ناخن 🔷سؤال : استفاده از لاک توسط خانم‌ها در ناخن های دست و پا هنگام وضو و غسل چه حکمی دارد؟ ✅جواب : تمام ناخن های ‌دو دست در هنگام وضو باید از لاک و هر مانع دیگری پاک باشند، ولی اگر از ناخن های پا، یک ناخن پاک باشد و روی آن مسح کشیده شود، وضو صحیح اسـت اما در هنگام غسل، تمام ناخن های دست و پا باید پاک باشند. 🌷🌹🌷🌷🌷🌹 سؤال : 📝 کاشت و چه حکمی دارد؟ آیا از نامحرم باید پوشانده شود؟ جواب: 📚اگربه گونه ای باشد که مانع رسیدن آب به پوست یا ابرو شود، و صحیح نیست و اگر زیبایی و محسوب شود، باید از نامحرم پوشانده شود. @ahkameshirin @davat_namaz
⚠️ *نکاتی در مورد آموزش احکام: * 🍒 آموزش نماز باید برای بچه ها محلی برای *شادی و نشاط* باشد و *نماز بدون تکلف* نشان داده شود. 🍃 *دو مدل* رفتار داریم: 1⃣ گاهی *اول روی نمازخوان شدن فرد* کار می کنیم و بعد صوت و قرائت و ریزه های احکام را به مرور به فرد یاد می دهیم . این مدل درست است.✔️ 2⃣ گاهی *آنقدر درگیر احکام ریز و جزییات نماز* می شویم، که فرزند و دانش آموز را خسته از آموزه ها می کنیم در اینحالت فرد را نمازخوان نکرده ایم و فرزند و دانش آموز پر از دانستنی های بی کاربرد است.❌ 💎 ولی *بعد از* اینکه فرزند *نمازخوان* شد، *اگر احکام وضو را بلد نبود، آرام آرام آموزش می بیند. * مهم این است که اول نمازخوان شود. تقریبا تمام آموزشها همین گونه است یعنی اول فرد باید علاقه مند شود بعد جزییات را یاد بگیرد. 🖊📑 استاد احمدرضا اخوت @davat_namaz
-456515840_1560531418.mp3
5.8M
🎧 *مرور احکام برای نوجوانان* 🔰 سخنران ، سرکار خانم ادیب https://ble.ir/meshkatenojavani1 @davat_namaz