eitaa logo
دعوت به نماز🇵🇸
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
595 ویدیو
185 فایل
بسم الله النور مطالب کانال: 🔰 شنبه: دعوت به نماز 🔰 ۱شنبه: نماز در دوره اول رشد 🔰 ۲شنبه: نماز در دوره دوم رشد 🔰 ۳شنبه: نماز در دوره سوم رشد 🔰 ۴شنبه: موانع نماز 🔰 ۵شنبه: اسرار نماز 🔰 جمعه: راهکارهای جذب به مسجد شناسه ارتباط: @namaznor
مشاهده در ایتا
دانلود
* شرط عجیب پیرزن برای اجاره خانه اش به سه پسر دانشجوی جوان! * 🍃 سه تا دانشجو بودیم توی دانشگاهی در یکی از شهرهای کوچک قرار گذاشتیم همخونه بشیم. خونه های اجاره ای کم بودند و اغلب قیمتشون بالا . می خواستیم به دانشگاه نزدیک باشیم قیمتشم به بودجمون برسه. تا اینکه خونه ی پیر زنی را نشانمان دادند . نزدیک دانشگاه ، تمیزو از هر لحاظ عالی. فقط مونده بود اجاره بها!!! گفتند این پیرزن اول می خواد با شما صحبت کنه، رفتیم خونه اش و شرایطمون رو گفتیم پیرزن قبول کرد اجاره را طبق بودجمون بدیم که خیلی عالی بود . فقط یه شرط داشت که هممونو شوکه کرد اون گفت که هرشب باید یکی از شماها برای نماز منو به مسجد ببره در ضمن تا وقتی که اینجایید باید نمازاتون رو بخونید. واقعا عجب شرطی هممون مونده بودیم من پسری بودم که همیشه دوستامو که نماز می خوندن مسخره می کردم دوتا دوست دیگمم ندیده بودم نماز بخونن .اما شرایط خونه هم خیلی عالی بود. پس از کمی مشورت قبول کردیم. پیرزن گفت یه ترم اینجا باشین اگه شرطو اجرا کردین می تونین تا فارغ التحصیلی همینجا باشید. خلاصه وسایل خودمونو بردیم توی خونه ی پیرزن. شب اول قرار شد یکی از دوستام پیرزنو ببره تا مسجد که پهلوی خونه بود.پاشد رفت و پیرزنو همراهی کرد.نیم ساعت بعد اومد و گفت مجبور شدم برم مسجد نماز جماعت شرکت کنم. هممون خندیدیم. شب بعد من پیرزنو همراهی کردم با اینکه برام سخت بود رفتم صف آخر ایستادم و تا جایی که بلد بودم نماز جماعتو خوندم. برگشتنه پیرزن گفت شرط که یادتون نرفته من صبحا ندیدم برای نماز بیدار بشید. به دوستام گفتم از فردا ساعتمونو کوک کردیم صبح زود بیدار شدیم چراغو روشن کردیم و خوابیدیم. شب بعد از مسجد پیر زن یک قابلمه غذای خوشمزه که درست کرده بود برامون آورد. واقعا عالی بود بعد چند روز غذای عالی. کم کم هر سه شب یکیمون میرفتیم نماز جماعت برامون جالب بود. بعد یک ماه که صبح پا میشدیمو چراغو روشن می کردیم کم کم وسوسه شدم نماز صبح بخونم من که بیدار می شدم شروع کردم به نماز صبح خوندن. بعد چند روز دوتا دوست دیگه هم نماز صبح خودشونو می خوندند. واقعا لذت بخش بود .لذتی که تا حالا تجربه نکرده بودم. تا آخر ترم هر سه تا با پیر زن به مسجد میرفتیم نماز جماعت .خودمم باورم نمی شد. نماز خون شده بودم اصلا اون خونه حال و هوای خاصی داشت. هرسه تامون تغییر کرده بودیم. بعضی وقتا هم پیرزن از یکیمون خواهش می کرد یه سوره کوچک قرآن را بامعنی براش بخونیم. تازه با قرآن و معانی اون آشنا می شدم. چقدر عالی بود. بعد از چهار سال تازه فهمیدیم پیرزن تموم اون سوره ها را حفظ بوده پیرزن ساده ای در یک شهر کوچک فقط با عملش و رفتارش هممونو تغییر داده بود. خدای بزرگ چقدر سپاسگزارم که چنین فردی را سر راهم گذاشتی. 🌷 📚 منبع : کشکول معنوی @davat_namaz
🎈 با لگو هم می شود در رابطه با نماز کار کرد. از این طرف به آن طرف نمازخانه لگو بچینید، بچه ها می گویند یعنی چی؟ 🔅 *اگر هربار یک کار عجیبی در محل نماز انجام شود، بچه ها بالاخره به واسطه ی آن جذب می شوند.* یک بار روی آینه ی بزرگ وسط اتاق برای بچه هایم با ماژیک حدیث نوشتم، اما بچه ها از سر لجبازی دیگر به آینه هم نگاه نمی کردند. یک کار دیگری انجام دادم قایق های رنگی اوریگامی درست کردم و پشت قایق ها احادیثی را نوشتم و به پشت روی قایق گذاشتم. نفر اول آمد و کاغذ داخل قایق را برگرداند، و به همین ترتیب هرکس آمد و حداقل پنج حدیث نوشته شده روی قایق ها را خواند. 🔆 *این که هربار در نمازخانه خبر جدیدی باشد باعث جذب بچه ها می شود.* مثلا داخل لیوان، کاغذهای رنگی برای بازی بریزیم و بچه هایی که زودتر می آیند و ردیف اول هستند فقط می توانند از لیوان ها استفاده کنند. @davat_namaz
🌱 یک مربی تعریف میکرد: برای توضیح بحث استعاذه، می گفتند ما اگر داخل یک لیوان آب فلفل بپاشیم، بعد یک گوش پاک کن که به مایع ظرفشویی آغشته شده را وسط این لیوان داخل کنیم، در لحظه همه ی دانه های فلفل به دیواره ی لیوان می چسبند. می شود به بچه ها گفت اعوذ همین است، *تو وقتی به خدا پناه می بری، همه ی بدی ها از تو دور می شود.* @davat_namaz
❓ پدر و مادری پرسیده اند که چطور بچه مان را نماز خوان کنیم؟ جواب داده اند *یک رذیله ی اخلاقی را که در خودتان هست ترک کنید، با این نیت که بچه تان نمازخوان شود...* انجام داده و جواب گرفته اند.🌸 @davat_namaz
🌱 زهرا قرائتی، دختر حجة الاسلام محسن قرائتی با اشاره به اشاعه فرهنگ نماز و نمازخوانی در جامعه به‌ویژه در قشر نوجوان و جوان، بیان کرد: بچه‌ها وقتی شناخت‌شان نسبت به موضوعی بیشتر شود به آن علاقه‌مند می‌شوند که در مورد نماز هم همین طور است؛ پدر کتابی با عنوان *«پیوند نماز با طبیعت»* تألیف کرده‌اند که در این کتاب بسیار صریح و روشن توضیحاتی در مورد نماز بیان شده است که همواره من از مطالب این کتاب بهره گرفتم و آن را نیز به همکاران خود معرفی کردم. 🗒 این معلم فعال اظهار کرد: با اجرای *برنامه‌ها و مسابقات متنوعی* که برگزار می‌کنیم سعی می‌شود بچه‌ها با میل و رغبت در نماز جماعت مدرسه شرکت کنند؛ به‌عنوان مثال در یکی از این طرح‌های تشویقی، کارت‌هایی را درباره مفاهیم نماز درست می‌کنیم و شماره‌هایی را روی آن می‌زنیم و به بچه‌هایی که نماز نمی‌خوانند می‌دهیم تا در موقع نماز خواندن بقیه‌ بچه‌ها‌ مطالعه روی کارت داشته باشند و بعد از اقامه نماز یکی از شماره‌ها را اعلام می‌کنیم تا بر روی سکو آمده و مطالب آن را بخواند. 🎞 وی ادامه داد: گاهی ما بین نماز، *تمثیلات زیبایی را از پدر یا حاج آقا حائری شیرازی و حاج آقا رنجبرنیا برای بچه‌ها می‌گوییم.* همچنین بعضی وقت‌ها *فیلم‌های کوتاهی را از نماز خواندن شهیدان در جبهه‌ها و معلولان که به سختی نماز می‌خوانند را پخش می‌کنیم* که این کار نیز، به نظر بچه‌ها جالب می‌آید. ✈️ وی با بیان اینکه پدر من خیلی به نماز اهمیت می‌دهند، تصریح کرد: زمانی که من و خواهرم کودک بودیم اگر مسافرتی برای پدر پیش می‌آمد ما را صدا می‌کرد و می‌گفت: « *زهرا و فاطمه فقط نماز نماز نماز؛* نمازتان را فراموش نکنید. نماز مثل دارویی که برای انسان لازم است به همان اندازه برای انسان لازم و مفید است و باید هر چند ساعت به انسان اثر خود را برساند.» @davat_namaz
🦋 دختر۱۶ یا ۱۷ ساله ای تمام مدرسه را عاصی کرده بود . شر کامل، بی حجاب ، اهل ارتباط با نامحرم… حرف هیچ احد الناسی را گوش نمیکرد. 🧕 وقتی من بعنوان یک طلبه (حوزه علمیه خواهران) وارد این دبیرستان شدم در برخورد اول ، این دختر سعی بر مسخره کردن و تحقیرکردن من وکارم که دعوت به دین بود را داشت. همیشه دنبالم بود که حرفی بزند. اما من با توکل بر خدا و مهربانی که خدا در دلم گذاشته بود در بر خورد با این نوجوان به او محبت میکردم و از کارهای او ناراحت نمیشدم. او را تحویل میگرفتم. اگرنماز خانه یا کلاس پیدایش نمیشد من سراغش را میگرفتم. از طریق دوستانش براش پیغام میفرستادم و حرفم را به او می رساندم . به او میفهماندم که برایم مهم است و کارهایش آزارم نمیدهد. این رفتارها باعث جذب او شد. بعد به او یادآور شدم که نه بخاطر قلدری و حکومتش و شخصیت متفاوتش، بلکه بخاطر اینکه بنده ای از بندگان خدا هستی، برایم مهمی .چون با خدا نسبتی داری برایم مهم هستی و خدا بخاطر تو ، بمن توصیه کرده است که به تو که بنده ی او هستی خدمت کنم .با این کارها کم کم ارتباط معنوی و سوالاتش بیشتر شد تا رسیدیم به این امر که خانم … *چطور وضو بگیرم.؟…..* 😊خیلی خوشحال شدم انگار تمام دنیا رو به من می دادند ... وضو و نماز را به او یاد دادم. البته یک اتفاق تلخ هم به روند این کار کمک کرد. با دیدن مرگ دوستش، مرگ را نزدیک خود دید. کم کم از خدا و بنده ی خوب خدا شدن، برایش گفتم. گزارش تغییر رفتارش بمن می رسید. معلمین، مدیر، مربی پرورشی مدرسه می گفتند: این دختر خیلی تغییر کرده، آرام و مودب شده. 👏 مربی پرورشی مدرسه با دیدن دختر شر مدرسه، در نماز خانه در حالی که چادر سفید به سر کرده و مفاتیح در دستانش، بر سر سجاده در حال خواندن دعا بود، بسیار متعجب شده بود. اشک در چشمانش جمع شده بود... آری دختر شر مدرسه به یک فرشته تبدیل شده بود… 🤲 خدارو شکر کردم بخاطر اینکه من وسیله ای بودم برای هدایت بندگانش. خدایا تورا سپاس… فریبا کرمی از کرمانشاه 📚 ستاد اقامه نماز @davat_namaz
فهرست موضوعات کانال دعوت به نماز: (خاطرات خوب افراد در جهت نماز خوان شدن و راهکارهایی برای نمازخوان کردن بچه ها) () @davat_namaz
*برکت اقامه نماز:* نزدیک ظهر بود که تلفنم به صدا در آمد. همسرم بودند و گفتند: صبح فراموش کردم که بگویم امشب به یک ماموریت دو روزه خواهم رفت. ماموریت جز لاینفک زندگی ایشان است. آنشب را بدون همسرم سپری کردیم. ✅ صبح هنگام ورود به مدرسه با یکی از مادران مواجه شدم. پس از سلام و علیک، ایشان گفتند ما هر شب بعد از نماز، در خانه به شما و خانوادتان دعا می کنیم. من تشکر کردم، لبخندی زدم و پرسیدم چطور؟ ایشان گفتند دخترم، زهرا هر شب با تسبیحی که سال گذشته (کلاس اول) به او داده اید، بعد از اینکه نماز می خواند، یک دور تسبیح برای سلامتی شما و خانوادتان می فرستد. سپس با لبخند گفتند شاید باور نکنید، این کار را هر شب انجام می دهد... فردا شب، همسرم از ماموریت برگشتند. بعد از ساعتی استراحت، در حالیکه هنوز ترس در چهره و صدای ایشان مشاهده می شد، گفتند دیشب، *خداوند ما را از یک تصادف و مرگ حتمی نجات داد.* راننده که قصد سبقت گرفتن از ماشین کناری را داشت، بعد از سبقت با کامیونی که از روبرو می آمد مواجه شد و چون چاره ای نداشت، به حرکت خود ادامه داد. در یک لحظه گفتم: دیگر تمام شد. اما به طور معجزه آسا، کامیون در چند متری ما خود را به کنار جاده کشاند و توانستیم از بین ماشین کناری و کامیون رد شویم. نفس در سینه هر 4 نفره مان حبس شده بود. همسرم سکوت کردند، انگار دوباره نفس در سینه شان حبس شد. 🔆 صدای مادر زهرا در گوشم پیچید: *دختر من هر شب برای سلامتی شما و خانوادتان بعد از نماز تسبیح می فرستد. * @davat_namaz
ما دبیرستان که بودیم ما را بردند اردوی رامسر، آن‌جا مربیانی بودند که خیلی در ارتباط برقرار کردن با دانش‌آموزان متبحر بودند. نیم ساعت مانده به اذان صبح شروع می‌کردند، *یک مناجاتی را پخش می‌کردند و بعد با یک قوت کلامی جملاتی می‌گفتند مثل برخیز... پروردگارت تو را می‌خواند... ملائک بال گسترده‌اند... و با ادبیات خاص یک چیزهایی می‌گفتند که همه ‌ما خواب از سرمان می‌پرید.* 🕌 راه می‌افتادیم و حس نماز شب خواندن هم بهمان دست می‌داد و برای نماز صبح هم نمازخانه قلقله جمعیت بود و آن‌ها اصلا نمی‌گفتند نماز اجباری است. @davat_namaz
بچه ها صبح که بچه ها از خواب بیدار میشن بعد از کارهای معمول روزانه.. ایستگاه هارو برپا میکنیم..یعنی توو هر قسمتی ز خونه لوازم یک فعالیت چیده میشه.. اینجوری بچه ها میدونن که تا غروب چه کارهایی داریم و خودشونم در ایستگاه ها فعال هستن و یک مقداری در برنامه ریزی و نظم هم اثرگذاره انشاالله.. ایستگاه ورزش, نقاشی, کتاب, کاردستی, ساختنی ها مثل لگو,خاله بازی و ایستگاه نماز... شرط ورود به ایستگاه جدید,تمیز و جابجا کردن ایستگاه قبلی هست... *اذان که پخش میشه توو خونه... همه میریم با هم وضو میگیریم و بعضا آب بازی هم میکنیم و میریم به ایستگاه نماز که از صبح سجاده اش پهن شده... همیشه توو ایستگاه نماز، زیر سجاده ها خوراکی های خوشمزه قایم شده و شوق اینکه هر روز چه خوراکی میتونه باشه برای بچه ها جذابه... در پایان نماز هم عطر میزنیم و خوشبو میشیم... تسبیح جانمازا هم توو روزای هفته عوض میشه و تقریبا هر روز یه رنگ تسبیح خوشگل توو جانماز بچه ها هست... گاهی سر سجاده با هم یا به تنهایی قرآن و دعاهای کوچک میخونیم... غروب نزدیکای اذان میریم ایستگاه خاله بازی و تقریبا اواخر بازی,اذان که پخش میشه... ما توو بازی تصمیم میگیریم بریم مسجد و مثلا آماده میشیم و میریم همون ایستگاه نماز...* بعد از اتمام ایستگاه خاله بازی که اغلب بعد از نماز خیلی زود تموم میشه...یه ایستگاه شگفتانه جذاب داریم که بچه ها ازش خبر ندارن... ایستگاه هایی مثل گل بازی, رنگ انگشتی, آرد بازی, کار با آبسلنگ و چسب چوب, شن بازی و آب بازی و... @davat_namaz
کاری که مادرهای ما برای نمازخوان کردن ما می کردند، وقتی می رفتیم خرید، می گفتند دیدی چقدر خریدمان خوب بود، به این خاطر بود که قبل از رفتن نمازمان را خواندیم. *اگر یک اتفاق خوبی در زندگی مان می افتاد، به نماز خواندن ربطش می دادند و ما فکر می کردیم اگر نمازمان را بخوانیم، اتفاق های خوبی برایمان می افتد و این حس باعث شد که ما منشا خیر را همیشه از نماز می دانستیم.* 🦋 یکی دیگر این که در محیط مدرسه، ما سال گذشته نماز را باتوجه به مطالب کتاب و صوت های فهم قرآن در دبستان در زندگی دانش آموزان جاری کردیم. و من فکر می کنم مهم ترین نکته ای که مربی ها باید رعایت کنند این است که *باید با قرآن ارتباط داشته باشند در این صورت است که مربی احساس می کند دیگر خودش نیست که درس می دهد، بلکه قرآن هست که به بچه ها درس می دهد.* @davat_namaz
تجربه یک مربی: برای اینکه به طور غیر مستقیم بفهمم بچه ها درس را خوب یاد گرفتند، یک جدول لی لی در کلاس کشیدم و در خانه های آن یکی از واجبات را نوشتم بعد بچه ها با انداختن سنگ درون خانه لی لی باید می گفتند این از کدام واجبات هست و توضیح می دادند، اگر درست بود بازی می کردند. @davat_namaz
هدایت شده از دعوت به نماز🇵🇸
👆ما در خانه سه پسر به نام های علی و محمد وحسین داریم. علی امسال کلاس دوم دبیرستان، محمد چهارم ابتدایی است و حسین 5 سال دارد . مشکل ما مربوط به حدود 4-5 سال پیش بود . درآن زمان علی و محمد تلاشی برای خواندن اول وقت نماز از خود نشان نمی‌دادند. به‌رغم اینکه ما درخانه نمازمان را اول وقت می خواندیم؛ ولی آنها با تاخیر نماز می خواندند. ما تمام راهکارهای مربوط به تشویق زبانی و تقویت باورهای ذهنی را بکار بستیم؛ ولی نتیجه نگرفتیم. درنهایت ما طرح زیر را پیاده کردیم. این طرح کمک کرد فرزندانمان نماز اول وقت بخوانند. بقیه را از پرونده ضمیمه شده بخوانید. @davat_namaz
در مدرسه پسر من هر چندوقت یکی از مسجدهای محله دانش‌آموزان را انتخاب می کنند و *نماز مغرب و عشا را معلم ها در آن مسجد می آیند و به دانش آموزان هم اطلاع می دهند که با خانواده بیایند و بعد از نماز هم به پارک نزدیک مسجد می روند.* 🌸 بسیار در علاقمندی آقا پسران ما به نماز موثر بوده است... @davat_namaz
فهرست موضوعات کانال دعوت به نماز: (خاطرات خوب افراد در جهت نماز خوان شدن و راهکارهایی برای نمازخوان کردن بچه ها) () @davat_namaz
فهرست موضوعات کانال دعوت به نماز: (خاطرات خوب افراد در جهت نماز خوان شدن و راهکارهایی برای نمازخوان کردن بچه ها) () @davat_namaz
در مدرسه بچه‏ها از نماز حرف مي‏زدند. دعا بلد بودم؛ اما هيچ‏وقت نماز نخوانده بودم و نمي‏دانستم چه ‏طور بايد آن را به‏ جا بياورم. در خانه ي ما کسي اهل نماز نبود. پدرم و مادرم آن قدر گرفتار بودند که گاهي فراموش مي‏ کردند به امور من رسيدگي کنند و گاه مي ‏شد که من مدت‏ها در خانه تنها مي‏ ماندم، تا اين‏که عزيزخانم به خانه ي ما آمد. عزيزخانم پرستار بود و در اصل آمده بود که در نبود پدر و مادرم از من مواظبت کند. روز جمعه بود که به خانه ي ما آمد. چهره ‏اش فوق‏ العاده مهربان بود. ظهر هنگام چادر سفيد و زيبايي سرش کرد و سجاده ي مخملي سرمه ‏اي رنگي را پهن کرد که رويش يک مهر زيبا بود با عکس برجسته ي يک مسجد، نه، انگار يک بارگاه. واي! چه تسبيح زيبايي داشت، مثل طلا مي‏ درخشيد. وقتي به نماز ايستاد ياد بچه‏هاي کلاس افتادم. مدتي مات به عزيزخانم نگاه کردم. وقتي نمازش تمام شد و ديد که چگونه با اشتياق نگاهش مي‏کنم، به رويم لبخند زد. با خوشحالي گفتم:«عزيزخانم به من هم نماز را ياد مي‏دهي؟» و او خوشحال‏تر از من سرش را به علامت مثبت تکان داد. از آن روز به بعد عزيزخانم، کارش را شروع کرد. خوشحال بودم و پيش بچه‏ هاي مدرسه به خودم مي‏ باليدم که من هم دارم نماز ياد مي ‏گيرم. عزيزخانم جايگاه ويژه‏ اي در قلبم پيدا کرد. با آمدنش زندگي‏ ام تغيير کرد و از اين رو به آن رو شد. روزها همين‏طور از پي هم مي‏ گذشتند تا اين‏که... روزي از مدرسه به خانه آمدم؛ ولي خبري از عزيزخانم نبود. از مادرم پرسيدم که کجاست. با اخم از من خواست که ديگر هيچ‏وقت سراغ او را نگيرم. اشک در چشمانم حلقه بسته بود. منتظر يک تلنگر بودم که با صداي بلند گريه کنم. نمي‏دانستم چه کنم. من عزيزخانم را دوست داشتم و تازه، آموزش سلام نماز هم مانده بود. در يک شرايط نامساعد تصميم گرفتم نماز بخوانم. بلافاصله وضو گرفتم و به نماز ايستادم. بعد از نماز عجيب احساس آرامش مي ‏کردم. در آخر نماز نمي‏ دانستم چه بگويم، آرام به طرف راست و بعد به چپ نگاه کردم و گفتم: «سلام». فقط همين. بعد گريه‏ ام گرفت و از خداوند خواستم عزيزخانم را به من برگرداند. 😘 يک هفته بعد وقتي از مدرسه برگشتم عزيزخانم در را به رويم باز کرد. آه چه‏ قدر خوشحال شدم. او مي‏گفت فقط به خاطر تو برگشته‏ ام... @davat_namaz
#نمازخوان_شدن من یک جانماز پسرونه طراحی کردم و برای سی پسر بچه بردم... بچه ها که خیلی خوششون اومد. پسر خودمم مسجد میبره جانمازشو و باهاش نماز میخونه🙂. @davat_namaz
فهرست موضوعات کانال دعوت به نماز: (خاطرات خوب افراد در جهت نماز خوان شدن و راهکارهایی برای نمازخوان کردن بچه ها) () @davat_namaz
غافلگیری یک مادر مهربان به مناسبت ماه شعبان " فاطمه برای اولین نماز صبحش اول شعبان رو انتخاب کرد و خواست که روزه بگیره این جانمازش وقتی صبح اونو برای نماز باز کرد و خوشحال شد." @davat_namaz
شیرین هر بار کسی را می دید که به نماز ایستاده است، کنارش می ایستاد و حرکات او را تقلید می کرد. یک روز پدر بزرگ شیرین نماز می‌خواند، شیرین هم کنار و ایستاد و تمام حرکاتش را تقلید کرد که پدر بزرگ بعد از این که نمازش را تمام کرد او را در آغوش گرفت و نماز را با تمام جزئیاتش برای او توضیح داد پدربزرگ گفت که نماز خواندن فقط انجام حرکات مختلف نیست و باید روزی ۵ بار نماز بخوانیم بعد هم شیرین را بوسید شیرین وقتی تنها شد، درباره آنچه پدربزرگ گفته بود فکر کرد و این طور دعا کرد: 🤲خدای مهربان من شنیده‌ام که امامان فرموده اند نماز ستون دین است، کسی که نماز می‌خواند آرامش خانه است، هر بار که صدای اذان را می شنویم در پیشگاه تو خدای خوب و مهربان حاضر می‌شویم. خدای مهربانم من هم دوست دارم آرامش خانه مان باشم، امیدوارم قلب من هرگز نماز خواندن را فراموش نکند. @davat_namaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دخترم کوچولو بود عروسک هاش رو دور هم میچیدیم مثلا کلاس درس بود و همه به نوبت با صداهای مختلف یک سوره رو می خوندن. این بازی همراه با تکرار سوره ها باعث شد بعضی از سوره های کوچک قرآن رو حفظ بشه. حدود سه سالش بود، یک روز رفتم توی اتاقش و دیدم خودش داره همین بازی رو انجام میده، یکی از عروسک هاش رو جلو گذاشته که مثلا معلم کلاس هست و بقیه دور هم با صداهای مختلف قران میخونن. @davat_namaz