eitaa logo
داستانهای برین | برنده باش
100 دنبال‌کننده
33 عکس
4 ویدیو
1 فایل
💠استاد عزیزم می فرمودند: قصه گو ها برنده اند! دوست خوب من ، سلام! میخوام برات قصه بگم ! قصه هایی که باعث برنده شدنت تو زندگی میشه! 👈 پس با من باش و زندگی را از نو زندگی کن !
مشاهده در ایتا
دانلود
💜 💠همچنانکه قدم می زنند و چمران حرف می زند، به سر کوچه ی محل سکونت چمران می رسند. پروانه با بهت و حیرت، گوش به حرفهای چمران دارد و چشم به فضای غریب و ناآشنا و شگفت انگیز. 🔸پسر بچه ای(چمران کوچک) در انحنای کوچه، زیر نور تیر چراغ برق درس می خواند. چمران: اون پسر بچه رو می بینی که داره زیر نور تیر چراغ برق درس می خونه؟ پروانه: (شگفت زده) آره، می بینمش. همچنانکه حرف می زنند، آرام از کنار پسر بچه می گذرند. پسر بچه محو درس، متوجه عبور آنها نمی شود. 🔹چمران: اون منم. آنقدر خونمون کوچیک بود_حالا نشونت میدم_ که امکان درس خوندن تو خونه نداشتیم. شش تا پسر قد و نیم قد پشت سر هم بودیم. تو یه اتاق دو در سه. برای خوابیدن به سختی جا می شدیم چه برسه برای درس و کار و فعالیت. 🔸در حین صحبت، به خانه ای کوچک و محقر می رسند. هر دو به راحتی از در بسته عبور می کنند. و وارد خانه می شوند. پروانه: کدومشون تویی؟ چمران: اون آخری که به در نزدیکتره. چون دیرتر از همه می خوابیدم و زودتر از بقیه بلند می شدم. « 📖 مرد رویاها - ✍ سید مهدی شجاعی» 🔰 | برنده باش🔰 https://eitaa.com/dbarin