#درس_زندگی
استادی پرسید:چرا وقتی عصبانی هستیم داد میزنیم؟
یکی از دانشجویان گفت:چون در آن لحظه خونسردیمان را ازدست می دهیم،
استادگفت:این درست،
اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان است داد می زنیم؟
بعداز بحث های فراوان سرانجام استاد چنین توضیح داد:👇👇👇👇
هنگامی که دونفرازیکدیگرعصبانی هستند قلبهایشان ازیکدیگرفاصله می گیرد
و برای جبران این فاصله مجبورند داد بزنند، ،هرچه عصبانیت بیشتر،فاصله بیشتراست
وانها باید صدایشان را بلندترکنند
سپس استاد پرسید:
هنگامی که دونفرعاشق همدیگرباشند چه اتفاقی می افتد؟
آنها به آرامی باهم صحبت می کنند،
چرا؟⁉
چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است وهنگامی که عشق شان به یکدیگربیشترشد...
حتی حرف معمولی هم باهم
نمی زنند و فقط درگوش هم نجوا می کنندوعشق شان همچنان بیشترمی شود
سرانجام حتی نجواهم نمی کنند و فقط یکدیگررا نگاه می کنند.
این همان عشق خدا به انسان وانسان به خداست که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را درهمه وجودت حس می کنی
اینجاست که بین انسان وخدا هیچ فاصله ای نیست ومی توانی دراوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن بازکنی
با اوحرف بزنی...
🌻❤️🌻
#خدایا_شکرت
#خداباوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیداری_آگاهی
#داستان
#درس_زندگی
💥شخصی برای اولین بار یک کلم دید.
اولین برگش را کند،زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ...
با خودش گفت: حتما چیز مهمیست که اینطور کادوپیچش کردند..!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شدمتوجه شد که چیزی درون آن برگها
پنهان نشده بود،
بلکه کلم مجموعهای از این برگها بود...
داستان زندگی ما انسان ها هم
همینطور است.
دفتر روزهای زندگی را تند تند ورق می زنیم و به این فکر می کنیم که حتما چیز بهتری آن طرف روزها پنهان شده،
درحالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم...
و ما چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصههایی که خوردیم،نه خوردنی بود نه پوشیدنی،
فقط دور ریختنی بود...