🔴 تازه میفهمیم "انرژی #هستهای حق #مسلم ماست"!
🔹🔸کشور آهسته آهسته در حال ورود به دوره #کمبود_برق است، آن هم در شرایط گرمای شدید تابستان. بخش زیادی از برق مصرفی کشور برق آبی است و #سدها هم اکثرا #خالی .
♦️ده سال پیش #جریان_انقلابی این روزها را میدید و خود را به آب و آتش میزد تا به جامعه این موضوع را بفهماند که گزینه #برق_هستهای نه یک انتخاب بلکه یک الزام و اجبار است. آن روزها اما #اصلاحطلبان و #غربزدگان با استدلالهایی کودکانه و غالبا احمقانه ادعا میکردند که انرژی هستهای برای کشور ضرورت ندارد چون ما #نفت داریم!!!
حالا نزدیک به ده سال از آن روزها گذشته است و تولید برق آبی در کشور به مرز #بحران رسیده است.
♦️با #ننگنامه_برجام ، بخش اعظم #تجهیزات_هستهای کشور اما به #فنا رفته و حالا ایران ما در معرض یک مشکل جدی قرار گرفته است.
#دولت_روحانی هم نه #ارادهاش را دارد و نه #عرضهاش را تا قدرت هستهای کشور را به ریل سابق بازگرداند.. و اینگونه غربزدگان ایرانی کشور را بازهم گرفتار کردهاند.
♦️البته مشکل فقط #برق نیست. با وضعیت خراب بارندگیها، #آب_شیرینکنهای_هستهای یکی از مهمترین راهکارهای تولید آب برای جمعیت و زمینهای تشنه و تفتیده این سرزمین هستند، اما برجام اینجا هم راه را بسته است..
حالا یک ملت مانده و مصیبتی که تفکر غربزدگی و اصلاحطلبی برایش درست کرده است. تازه فهمیدهایم شعار "انرژی هستهای حق مسلم ماست" یک #شعار نبود یک #نیاز واقعی بود..
ماههای آینده برای عبور از این وضعیت #بسیار #سرنوشت_ساز خواهد بود..
✍ #دکتر_صدیقی
دفاع همچنان باقیست
http://Eitaa.ir/defa_baghist
🔵 نامه سرگشاده #استاد_اکبرنژاد به #مراجع_معظم_تقلید
عرض سلام و ادب خدمت مراجع معظم تقلید -دامت تأییداتهم الوارف
🔹از اینکه این نامه را سرگشاده مینویسم پیشاپیش اعتذار میکنم. زیرا امیدی به تسلیم خصوصی آن به دفاتر نداشتم. باز در این شرایط سخت که هرگونه گفتگو و پیشنهادی از سمت شاگرد به استاد حمل بر اسائه ادب میگردد، اعلام میدارم که حقانیّتی در دل ندارم جز اعتلای مرجعیت و مراجع معظم تقلید(حفظهمالله).
🔹سخن را با حدیثی از حضرت امیر(ع) شروع میکنم که فرمود: "لا تَقسِروا أولادَکُم علی آدابِکُم فإنّهُم مَخلوقون لزمانٍ غیرَ زَمانِکُم"؛ توجه به اقتضائیات زمانه و ضرورت تربیت بر اساس آن از مسلمات #روش_تربیتی انبیای عظام بودهاست. حتما سروران معظم در جریان هستند که #طلاب عصر ما از #حضور در سر کلاسها لذت نمیبرند و از #نشاط_علمی و سبک بالی معنوی تهی شدهاند و در چنگال #تحیر گرفتارند و امیدی به #آینده خود ندارند و #روشنایی برای خود نمیبینند و بر این باورند که #بزرگان راه خود را میروند و #اعتنایی به آنان نمیکنند و بیشتر #حرف میزنند و #امرونهی میکنند اما #گوشی برای شنیدن و #دستی برای مهر ورزی #ندارند و بنای بر #تغییر و دیدن افتادنها و #شنیدن شکستنها ندارند!
🔹طلبهای که درباره بزرگان و پدران معنوی خود چنین بیندیشد و آنان را شریک غم #فقر و #نداری خود نداند و اولویتهای خود را در #سبد اولویتهایشان نیابد و نتواند به آنان پناه ببرد، آیا جز #شکستن و #افسردگی چارهای خواهد داشت؟
🔹طلبهها از خود میپرسند چرا #بزرگان ما قبول نمیکنند که جامعه فقط #فقه نمیخواهد و به #مبلغ و #متکلم و #عالماخلاق و #مشاور و #اقتصاددان و #هنرمند_دین_آشنا هم #نیاز دارد، پس چرا تنها یک رشته بر همه استعدادها و علاقهها تحمیل میشود؟ آن هم در بازه زمانی ۱۰ساله سطوح و ۱۰ساله خارج!
🔹آنان از خود میپرسند؛ #حوزه ما اگر پویا بود چطور ممکن بود کتابها صدها سال دوام بیاورند و چرا امروز او محکوم به درس گرفتن آثاری است که ارتباط منطقی میان آنها و #دغدغههای_جامعه خود نمییابد؟!
🔹آنان از خود میپرسند؛
چرا #مشکلات_معیشتی و بنبستهای شکننده #مالیشان دیده نمیشود؟
چرا #پدران_معنویشان گاه #ساختمانسازی و روی هم گذاشتن #آجرها را بر #عرق_شرمساری طلاب ترجیح میدهند؟
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا #مراجع_معظم پس از 40 سال که از انقلاب میگذرد و مسائل #نوپیدا از در و دیوار بالا میرود، باز هم به همان مسائل هزار ساله مشغولند از قبیل #نکاح و #ارث و #آیاتالاحکام و #نمازجماعت و #خیارات و..!"
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا طلبهها به #سیاهی_لشکر دروس مراجع بدل شوند و کسی از دست رفتن #نشاط_جوانی و #بیانگیزگی آنان را نبیند؟
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا مراجع معظم تقلید در کنار دهها جلسه درسی که با طلاب دارند، #حاضر نمیشوند حتی یک جلسه #تریبون را در اختیار #فرزندان خود قرار دهند و #گوش باشند برای شنیدن #حرفهای شنیده نشده و #دردهای زخم خورده؟
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا مراجع از آنان #فاصله گرفتهاند؛ نه درِ #حجرهای را #ناغافل باز میکنند و نه #خانه طلبهای را #سرزده به قدوم خود مبارک میسازند؟
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا وقتی طلبهها #قربانی بیتدبیری و بیتقوایی برخی #روحانی_نمایان و #سیاستبازان میشوند؛ یکی از ناحیه #چشم زخم بر میدارد و دیگری خنجر در #قلبش فرو میرود و آن دیگر دشنه در #گلویش مینشیند، نه تنها از سوی #نهادهای_رسمی که حتی از سوی #مراجع_معظم مورد حمایت قرار نمیگیرند و تیر #غربت بر #تابوتشان مینشید و با مظلومیت در آغوش خاک پنهان میشوند؟!
🔹آنان از خود میپرسند؛ چرا #حرکتهای_انقلابی فرزندان دلسوز حوزوی مراجع که بیشک در مواقع خطر بیش از هر طلبه و غیر طلبهای از #حریم_مرجعیت_دفاع خواهند کرد، به خاطر یک #خطای_کوچک از سوی مراجع مورد #هجمه قرار بگیرد و #دستاویزی برای لت و پار کردن بیرحمانه آنان شود و #خاکریزی برای #دولتمردان_تنبل و #بیفکر گردد.
آیا نمیشد با #زبان_پدرانه با آنان سخن گفت و #حمایت کرد و البته #تذکر داد و #هدایت ؟!
▪️در پایان ضمن عذر پوزش به خاطر جسارت خویش، برای سلامتی و عزت روافزونتان دعا میکنم.
#محمدتقی_اکبرنژاد
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
🚨رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به #درخواست #مجوز رئیسجمهور برای برداشت از #صندوق_توسعه_ملی
🔰اقدامات لازم برای #جبران_خسارات از محلهای موجود را سریعا آغاز کنید
🔻رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به درخواست مجوز رئیسجمهور برای برداشت از صندوق توسعه ملی به منظور تأمین بخشی از هزینههای ناشی از خسارات سیلهای اخیر،
📍جدیت دستگاههای مسئول در پیگیری
📍و جبران خسارتهای مالی سنگین سیل
📍بویژه خسارتهای وارده بر کشاورزان را لازم دانستند
و از دولت خواستند که با استفاده از محلهای قانونی موجود
📍سریعاً اقدامات لازم را آغاز کند
📍و در ادامه پس از #جمعبندی_وضعیت
📍و در صورت #نیاز، برداشت از صندوق توسعه ملی مورد تأیید خواهد بود.
متن پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
🔹️بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر حسن روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
با سلام و تحیت،
در پاسخ به مرقوم شماره ۶۳۶ – ۹۸/م مورخ ۱۸/۱/۱۳۹۸ آنجناب اشعار میدارد:
#خسارتهای_مالی ناشی از سیل ویرانگر بویژه در چند استان #بسیار_سنگین و #مصیبتبار است و لازم است بهطور جدّی از سوی #دستگاههای_مسئول پیگیری و #جبران شود.
البته #کمکهای_مردم و #نهادهای_انقلابی و #دستگاههای_متعدد دولتی و نظامی در این ایام #حقاً چشمگیر و #موجب_سپاس و #قدردانی است ولی این کمکها #نمیتواند خسارتهای وارده به #آحاد_مردم بویژه کشاورزان و صاحبان کشتزارهای سیلزده را جبران کند و #ورود_دولت_لازم_است.
🔍مطلعید که استفاده از صندوق توسعه ملی صرفاً در صورت #مسدود_بودن_راههای_دیگر ممکن است لذا تأکید میشود که دولت سریعاً از محلهائی همچون:
1⃣ پنج درصد مقرر در بودجهی عمومی کشور برای جبران خسارت حوادث غیرمترقبه
2⃣ جابجایی در ردیفهای بودجههای عمرانی
3⃣ بیمهها و تسهیلات بانکی
اقدامات لازم را آغاز کند و در ادامه پس از #جمعبندی_وضعیت
#در_صورت_نیاز، برداشت از صندوق مزبور مورد تأیید اینجانب خواهد بود.
لازم میدانم توصیههای زیر را برای جریان بهتر کارها مطرح نمایم:
📌 ۱) فرماندهی واحد برای مدیریت یکپارچه، هماهنگی، انسجام، پیگیری، نظارت و پاسخگویی نسبت به اقدامات پیشگیری، آمادگی، مقابله، بازسازی و بازتوانی ایجاد شود.
📌 ۲) پایگاه اطلاعات جامع و قابل اتکاء از کلیه عناصر حقیقی و حقوقی متأثر از سیلاب اخیر با قابلیت برآورد دقیق خسارات و نیازها و رصد کلیه خدمات و کمکهای دریافتی از مبادی مختلف در اسرع وقت ایجاد شود.
📌 ۳) برنامه اقدامات با اولویتبندی و زمانبندی مشخص تهیه و تقسیم کار بین دستگاههای اجرایی و نهادهای عمومی و انقلابی و مردمی با تعیین مسئولیتها تهیه و به اجرا گذاشته شود.
📌 ۴) اقدامات لازم برای تأمین نیازها و مایحتاج عمومی و فوری افراد متأثر از سیلاب خصوصاً تأمین خسارات کشاورزان در حداقل زمان ممکن صورت پذیرد.
📌 ۵) بهمنظور رونق کسبوکار در مناطق سیلزده حداکثر استفاده از ظرفیتهای مناطق مذکور برای بازسازی صورت پذیرد.
📍📍ضمن اینکه تدابیر لازم و فوری برای بازسازی و تعمیر سریع و ایمن واحدهای آسیبدیده مسکونی و تجاری و تولیدی به اجراء گذاشته شود.
توفیقات همهی دستاندرکاران را مسألت مینمایم.
سیّد علی خامنهای
۲۳ فروردین ۱۳۹۸
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist
💠اتفاقی جالب در #تفحص_یک_شهید...
خوندی و دلت شکست اشک از چشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔
🔹 #شهیدی که #قرضها و #بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....
🔹 #شهیدسید_مرتضی_دادگر🌷
🔹میگفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....
🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجرهی پدر را ترک کردم و به همراه بچههای تفحص لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....
🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه، خانهای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....
🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفرهی سادهای پهن میشد اما دلمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه....
🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاریهای تهران بودند برای کاری به اهواز آمدهاند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچهها چند ماهی میشد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمیخواستم شرمندهی اقوامم شوم....
🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچهها عازم شلمچه شدیم....
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد....
🔹 #شهیدسید_مرتضی_دادگر...🌷
فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامهی کار پرداخت اما من....
🔹استخوانهای مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و #کارت_شناسایی_شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانوادهی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم.....
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمانها شدم و جواب شنیدم که مهمانها هنوز نیامدهاند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود، مغازههایی که از آنها نسیه خرید میکرد! به علت بدهی زیاد، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند....
🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به #راز و #نیاز پرداختم....
🔹"این رسمش نیست با معرفتها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمندهی خانوادهمان شویم.... " گفتم و گریه کردم....
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بیادبی و جسارتم را ببخشید... »
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من #کسی درب خانه را زده و خود را #پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهیام را بدهم.... هر چه فکرکردم، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض دادهام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...
🔹لباسم را عوض کردم و با پولها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهیام را بپردازدم که در جواب شنیدم :
🔹بدهیتان را امروز #پسرعمویتان_پرداخت_کرده_است... به میوه فروشی رفتم...به همهی مغازههایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... #جواب_همان_بود.... بدهیتان را امروز #پسرعمویتان پرداخت کرده است...
گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر میکردم که چه کسی خبر بدهیهایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهیها را به کسی گفته .... با #چشمان_سرخ و #گریان_همسرم مواجه شدم که روی پلههای حیاط نشسته بود و #زار_زار گریه میکرد....
🔹جلو رفتم و #کارت_شناسایی شهیدی را که امروز #تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا میروی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : #خودش_بود.... #بخدا_خودش_بود....
کسی که امروز خودش را #پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... #به_خدا_خودش_بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانهها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازهها نشان میدادم.... می پرسیدم : آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز.....؟
🔹نمیدانستم در مقابل #جوابهای_مثبتی که میشنیدم چه بگویم... مثل دیوانهها شده بودم.. به #کارت_شناسایی نگاه میکردم....
🔹 #شهیدسید_مرتضی_دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری...
وسط بازار از حال رفتم...
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون🌹
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist