eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
15.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نوحه خاطره‌انگیز "یاران و انصارت.." آهنگ سوزناکی از سال‌های جبهه و جنگ که خیلی‌ها با آن اشک ریختند و روحیه گرفتند و خاکریز فتح کردند. گاهی یاد روزهای یک‌رنگی و سادگی می‌افتیم و یاد سربندهای یازهرا و یاحسین. یاد شب‌های عملیات و لحظه‌های وداع سوزان یاران باصفا. روزهایی که غنیمت بودند و دست نایافتنی. 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂 خاطره بازی رزمندگان خط شکن کربلای ۴ 👇 را در کانال جانبی حماسه جنوب بخوانید کانال جانبی حماسه جنوب ↙️ https://eitaa.com/joinchat/3008430653C3e0ae475b7 🍂
🍂 این پا را خوب نگاه کن..! همان پایی است که روزی مادرش دل نداشت خاری در آن فرو رود اما وقتی پای وطن و ناموس وَ انقلاب در میان آمد، فدا کرد مادر همه‌ی فرزندش را فدای پسر فاطمه کرد... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 مثنوی زیبای داغ دل …. ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟🌴◍⃟🌴◍⃟🌴 امشب ای دل! نینوایی میشوم هم نوا با بینوایی میشوم امشب ای دل! میزبانی میکنم مثنوی را میهمانی میکنم مثنوی! ای مثنوی! ای مثنوی! با دلم یک لحظه تنها می شوی؟ مثنوی ای محرم اسرار من! رازدار این دل غم خوار من جان من! امشب کنار من بمان از جدایی ها برای من بخوان با دلم همراه شو تا دشت خون بازگو از سرزمین لاله گون از غریبی ها بگو ! از بی کسی از جدایی ها و از دلواپسی باز گو از جسم های سر جدا از بدن هایی که شد بی دست و پا بازگو از ترکش و تیر و تفنگ از خلوص و پاکی مردان جنگ از بسیجی ها و از صحرای عشق از یلان غرق در دریای عشق از توسل های شبهای نبرد از نماز وتر در شبهای سرد پاسگاه زید و شب های کمین یاد معبرها و میدان های مین باز از هنگامه ای دیگر بگو از نبرد بدر و از خیبر بگو قصه ی پیکار مجنون باز گو سرگذشت رقص در خون بازگو از شلمچه، از غریبستان هور از وداع آخرین با عشق و شور از شهیدانی که در میدان مین دست یابیدند بر عین الیقین شرحی از هنگامه ی والفجر هشت شمه ای از آنچه بر یاران گذشت کربلای چار و از عشق و جنون رقص غواصانِ در دریای خون دست های بسته و گودال عشق پای کوبان، غرق شور و حال عشق سرگذشت استخوانها و پلاک جسم های خفته در دامان خاک کربلای پنج و غوغایی که بود شوق و مستی، شور و شیدایی که بود قصه ی والفجر ده، فتح شنام کوچ یاران، در شتاب و در خرام بانگ «حاج احمد» نهیب مالکا * از خروش یا حسین بچه ها باز می گردم به دشت لاله گون دشت مردانی همه غرقه به خون باز می گیرم سراغ لاله ها از شقایق ها و از آلاله ها از شقایق ، باز می گیرم سراغ باز می گیرم سراغ درد و داغ زانکه همدردیم و هر دو داغدار داغ غربت، داغ هجران، داغ یار چون شقایق داغ بر دل مانده ایم بی قرار و پای در گِل مانده ایم مانده ایم دراین کویر و شوره زار شاهد جولان جمعی ویژه خوار سفره های ویژه خواران دیده ایم نردبان با خون یاران دیده ایم گرچه بی مهری فراوان دیده ایم طعنه و زخم زبان بشنیده ایم از جفای دوستان رنجیده ایم گوشه ی عزلت ولی نگزیده ایم * سردار حاج احمد خادم سیدالشهدا که در زمان جنگ فرمانده گردان مالک اشتر از لشکر ولیعصر عج بودند ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خاطره‌ای خاص از زبان شهید سید مجتبی علمدار ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 محبتی که فراموش نشد باقر تقدس نژاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ شبی که از مرز رد شده و وارد کشور شدیم، بچه‌های سپاه یه جایی اتوبوس ما را نگه‌داشتند و همه ما پیاده شدیم، یه تانکر آبی بود و موکتی، چون نماز مغرب و عشاء رو نخوانده بودیم همونجا وضو گرفتیم چون زمینش شیب دار بود نماز را یک وری ادا کردیم. ان‌قدر تاریک بود که بزور جایی دیده می‌شد. مجددا سوار اتوبوس‌ها شدیم. بین راه و در آن موقع نیمه شب، مردم روستاها و شهرهای بین راه همه کنار جاده ایستاده بودند و از کاروان‌های اسرا استقبال می‌کردند. یک جا اتوبوس بر اثر ازدحام جمعیت ایستاد. چند نفر از مردم و یکی دو نفر از نیروهای ارتش جلو آمدند و بعد از خوش و بش، یکی از آنها گفت: اگه خونه شما تلفن داره، شماره بده تا خبر بدم. منم بجای شماره خونه خودمون، شماره منزل یکی از دوستان رو دادم. چون تنها شماره تلفنی بود که یادم مونده بود و فکر می‌کردم که شماره منزل خودمونه. حتی اسمم رو هم فرصت نشد بهش بگم. به پادگان که رسیدیم و کمی آرامش گرفتیم، تازه یادم اومد که شماره رو اشتباهی دادم! خیلی بخودم و به این‌ کارم خندیدم اما این چیزی از ارزش محبتی که لبریز از عشق و وفاداری به ایران عزیزمان و‌ خادمین آن بود و آن عزیز ارتشی درباره من انجام داد کم نمی‌کند و همچنان ابن‌کار ایشان این‌قدر برایم با ارزش است که بعد از ۳۵ سال آنرا به نیکی یاد می‌کنم. آزاده تکریت ۱۱ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas 👈لینک عضویت ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ‌ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻  هنگ سوم | ۵۷ خاطرات اسیر عراقی               دکتر مجتبی الحسینی           ‌‌‍‌‎‌┄═ ◍⃟🌺 ◍⃟🌸 ◍⃟🌻═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🔸  د. گشتی هنگ یکم هنگ یک از تیپ بیستم در سمت راست مواضع هنگ ما و غرب جاده منتهی به اهواز استقرار یافته بود. مواضع این هنگ بیش از مواضع ما در معرض خطر برخورد با نیروهای ایرانی قرار داشت. هنگ یک، علاوه بر انجام فعالیت نظامی روزمره، شبی یک گروه کوچک گشتی - رزمی را به منطقه ممنوعه اعزام کرد. این گروه پس از این که خود را به نزدیکترین نقطه موضع ایرانیها رسانید، تا شب دوم درون یک دخمه مخفی شد و آنگاه به مواضع خود برگ برگشت. این واحد گشتی هر گونه حرکت نیروهای ایرانی را دقیقاً زیر نظر گرفته و منطقه ممنوعه را مورد شناسایی قرار داد. گشتی هنگ یکم در یکی از همین گشتها یک فرمانده ایرانی را که درجه سرگردی داشت، به اسارت در آورد. ماجرا از این قرار بود که این گروه گشتی در منطقه ممنوعه پنهان شده بود که ناگهان سر و کله یک دستگاه جیپ ایرانی به منظور شناسایی منطقه پیدا می‌شود. افراد نیروی گشتی به سوی جیپ ایرانی تیراندازی می‌کنند که در نتیجه یک نفر ستوان به قتل می‌رسد، و راننده با اتومبیل از مهلکه می‌گریزد ولی فرمانده ایرانی به اسارت واحد گشتی در آمده و به قرارگاه تیپ بیستم انتقال می یاید. در مورد وضعیت نیروهای ایرانی مقابل، و نوع سلاحهای آنان تحقیقاتی از او به عمل آمد. آن افسر ظاهراً جزء پرسنل لشکر زرهی اهواز بود. تیپ بیستم که آرزو داشت یک سرباز ایرانی را به اسارت در آورد، ناگاه یک نفر سرگرد را در چنگ خود می‌دید. به همین خاطر فرمانده واحد گشتی و سربازان همراه وی مورد تشویق قرار گرفتند. ۵ - نفوذ ایرانی‌ها به میادین مین ساعت ده صبح در سنگر معاون نشسته بودم که زنگ تلفن به صدا درآمد. معاون گوشی را برداشت و طرف خود را افسر دیده بانی توپخانه معرفی کرد و پرسید آیا سربازان شما در منطقه ممنوعه، مقابل گروهان سوم فعالیت می‌کنند؟» معاون در جواب گفت :«نمی دانم... چند لحظه بعد پاسخ شما را خواهم داد.» معاون بلادرنگ با سروان عبدالکاظم» فرمانده گروهان سوم تماس گرفته در مورد مشخصات افرادی که در میدان مین مقابل گروهان سوم فعالیت می‌کردند از او سئوال کرد. فرمانده در جواب گفت: ما در حال حاضر سربازانی در آنجا نداریم. آنها مطمئن شدند افرادی که به میدان مین نفوذ کرده و سرگرم انجام عملیاتی تخریبی هستند جزء نیروهای ایرانی می‌باشند. معاون هنگ با فرمانده تماس گرفته او را در جریان این امر گذاشت. فرمانده که از شدت خشم بر آشفته بود پرسید «ایرانی‌ها چگونه جرات کرده اند در روز روشن خود را به میدان مین هنگ برسانند.» او دستور داد با تمام نیرو به طرف آنها تیراندازی کنند. ضمناً فرمانده هنگ سوم را فوراً به قرارگاه هنگ احضار کرد. پس از قطع تیراندازی دونفر ایرانی به داخل یک دستگاه خودروی منهدم شده در وسط میدان مین پناه برده و رفته رفته به سمت مواضع خودشان خزیدند. این حادثه ما را شگفت زده کرد. چگونه ممکن بود دو سرباز ایرانی در روز روشن آن هم بدون این که توجه دیده بانهای هنگ ما را جلب کنند، ۱۵۰۰ متر در منطقه ممنوعه پیشروی کرده و خود را به ۲۰۰ متری مواضع افراد ما برسانند. این اقدام به شجاعتی غیر قابل تصور و از جان گذشتگی نیاز دارد که سربازان ایرانی این صفات را داشتند. این حادثه رسوایی بزرگی برای هنگ ما بود که احتمال می رفت به دادگاهی شدن فرمانده هنگ منتهی شود ولی فرمانده براین قضیه سرپوش گذاشت و به توبیخ لفظی سروان عبدالکاظم» فرمانده گروهان سوم اکتفا کرد. او با لحنی توهین آمیز خطاب به سروان گفت: «احمقها! شما خوابیدید! من فکر می‌کنم ایرانی‌ها شبانه بیایند و آب و آذوقه شما را با خود ببرند.» فرمانده هنگ شبانه یک واحد گشتی از یگان مهندسی رزمی را برای اطلاع از وضعیت میدان مین اعزام کرد. آنها رفتند و دیدند که میدان مین به میزان ۹۰٪ تخریب شده و مین‌های به دست آمده در کیسه های پارچه ای جمع آوری شده است. معلوم شد که ایرانی‌ها بارها و بارها وارد میدان مین شده و دست به خنثی کردن آنها زده‌اند. شب دوم نیروهای مهندسی رزمی برای کاشتن مجدد مین‌ها روانه شدند.        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ نشر همراه با لینک کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید              ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 یادش بخیر !!! راوی علی رضا کوهگرد        ‌‌‍‌‎‌┄═❁❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ عملیات فاو به اتمام رسیده بود. به گروهان ما خط پدافندی روبروی پاسگاه البحار را داده بودند. خط در دست بچه های چحچول (فضول) گردان بود.🤔 یک رادیوی دو موج ناسیونال هدیه از مرحوم فخرالدين حجازی که در مسجد فاو گرفته بودم، همراهم بود. توی سنگر فرماندهی گروهان نشسته بودم. رادیو را روشن کردم. ناگهان مجری گفت: اینجا رادیو مونت‌کارلو ، ترانه های درخواستی شما عزیزان..... همان موقع یک آهنگ غربی با ریتمی تند نواخته شد. عباباف بی سیم‌چی گردان بود. به خودم گفتم بد نیست کمی با عباباف شوخی 🤭 کنم. شاسی بی سیم را جلو رادیو گرفتم و مقداری از آهنگ را در بی سیم پخش کردم. منتظر ماندم تا عکس‌العمل عباباف را ببینم که بلافاصله با خط تلفن آمد روی خط ما و گفت: - علی بیداری؟📞 - ها چرا؟! - عراقیا فک کنم کد بی سیم مارا کشف کردن 😂 سریع برین خونه شهید. .... یعنی کد بی سیم رو عوض کن. من هم عوض کردم. ساعتی بعد دوباره همان کار را تکرار کردم. آنقدر این کار برایم شیرین شده بود که چندین شب دیگر تکرار کردم. مجبور شده بود تمام کد بی سیم ها و دفترچه های خودشان را عوض کنند. هر روز صبح می آمد و به ما کدهای جدید می داد و می گفت: نمیدونم عراقیا چی آوردن تو خط شون! تا کد جدید میذاریم، سریع کشف می‌شه..... تا بالاخره یک شب نمی‌دانم چگونه و از کجا متوجه شد. وقتی فهمید کار منه. فقط با تیر نزدم. 😡 آخر هر روز چندین کیلومتر سیم را چک می کرد و می رفت و می آمد. می‌رفتند از لشکر کد جدید می گرفتند و .....       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈لینک عضویت           ◇◇ حماسه جنوب ◇◇    🍂
4_5893015152420193425.mp3
3.82M
🍂 نواهای ماندگار 🔸 با نوای حاج صادق آهنگران شور حسینی است درسینه وسر یاداز شهیدان کن ای برادر        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ کانال خاطرات رزمندگان دفاع مقدس @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂