❣
اینجا فکه است ، سکوی پرواز و معراج فرمانده #شهید_حسن_باقری ، جایی که سالهاست زیارتگاه عاشقان شهداست..
#شهید_حسن_باقری🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
آمدم با تو بگویم که به من بی تو چه رفته ست...
مات و مبهوت شدم من به برانداز نگاهت...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهیدان به ما میگویند ترس و دلسردی و نومیدی نداشته باشید.
نعمت و لطف الهی را در مقابل چشم ما نگه میدارند و این آن چیزی است که امروز به آن احتیاج داریم.
#امام_خامنه_ای ❣
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#وصیت_شهدا ❣
هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه ای را که امام عزیزمان بارها در پیام ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم.
#شهیدمحمدحسین_فهمیده🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣
شهیدی که :
زمان شهادت و تشیعش را به مادر خود خبر داد
حسین در سال 1362 پا به جبهه گذاشت و در عملیات های مکرر شرکت کرد.
از والفجر4 تا کربلای 8 در همه عملیات ها شرکت کرد و بعد از عملیات در دشت خونین و پُرخاطره شلمچه به خیل شهداء پیوست و نخل های تشنه شلمچه را از خون پاکش سیراب کرد .
موقعی که صدای دلنشین اذان و تکبیر حسین به گوش عاشقان می رسید و فضای ملکوتی لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع) را پُر می کرد ، عده زیادی از نوای اذان حسین گریه می کردند.
حسین بار آخر که به قم آمد تمام کارهای خودش را انجام داد و آماده شهادت شد تا جایی که صحبت هایی که بین مادر و حسین ردّوبدل شد؛ حسین به مادرش گفت: «من 10 روز دیگر شهید می شوم و 12 روز دیگر مرا در حرم زیارت می کنی» .
و عین گفته خودش از روز اعزام تا تشییع جنازه درست 12 روز کشید و حسین در تاریخ 2/5/1366 در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) روی دست مردم تشییع شد و در جوار همسنگرانش در گلستان شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.
شهید حسین مالکی نژاد وصیتنامه اش را با صدای خود به یادگار گذاشته است که بسیار زیبا و شنیدنیست.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
👇👇👇
نه سراغی نه سلامی
خبری می خواهم
قدر یک قاصدک از تو
اثری می خواهم
خواب و بیدار شب و روز به دنبال من است
جز مگر یاد تو یار سفری می خواهم؟
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#شهیدسیدضیاءالدین_سیدصدر
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#وصیت_شهدا ❣
من دیروز بین شما بودم و امروز براى شما عبرت هستم. چه بسیار کارهاى خیرى که مىتوانستم انجام بدهم و چه بسیار معاصى، که متأسفانه مرتکب شدم و اکنون افسوس مىخورم ولى مىبینید که دیگر فرصت از دستم رفته است پس شما مرا عبرت قرار دهید و تا خداوند فرصت داده است براى آخرتتان زحمت بکشید که دو روزه دنیا خیلى زود مىگذرد.
#شهید_سید_مهرداد_مجدزاده_طباطبایی🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#سیره_شهدا❣
در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی (ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند. وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحه جنگ پرسیدند؛ شهید فرمود: من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم، مرخصی را برای آن می خواهم. امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
#شهید_عباس_بابایی🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
نام آور بی نشان ما،بی نامست
از شهد شراب عشق، شیرین کامست
بر تارک او نوشته با خطی خوش
این دسته گل محمدی،" گمنامست"
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#وصیت_شهدا
شما اي پيام رسانان خون شهيدان و اي كسانيكه رسالت خطيري داريد پيام ما و تمام شهيدان را به گوش جهانيان برسانيد!
حرف ما اين بود كه اين قدرت طلبيها و رياكاري ها و خود خواهيها بايد محكوم شود،
با ناحق بايد مبارزه كرد و برنامه جاهليت بايد برچيده شود
و عدالت باشد نه ظلم و ستم.
سنت رسول ا...(ص) باشد نه اسلام معاويه و اسلام نمايي.
امنيت باشد نه آشوب و اضطراب، سخن از خدا باشد نه از شيطان.
آري اين سخن و نظر ما بود كه بدان خاطر ما را كشتند بر بدنهايمان اسب تاختند و سر و سينه مان را آماج تير و نيزه قرار دادند .
آري ما گفته بوديم كه اسلام بايد زنده باشد حق بايد حاكم باشد و مردم بايد حق حيات داشته باشند و به همين خاطر ما را زدند و كشتند و بدنمان را پاره پاره كردند و فرزندانمان را در زير بمبهاي خوشهاي و موشكهاي 9 متري قرار دادند, چون ما حق ميگوييم و از مظلوم دفاع ميكنيم و بر ظالم ميتازيم.
#شهید_هادی_فضلی🕊
معروف به چشم راست شهید چیت سازیان
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣
شهیدی که:
پودر شد...
مش رحيم نشسته بود توي امامزاده. سجده رفته بود و دعا ميكرد. از خدا ميخواست
فرزندش صحيح و سالم به دنيا بيايد. ميخواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
خدا دعايش را مستجاب كرد. محمدرضا در سال 36 در روستاي ليوان غربي بندرگز به
دنيا آمد. دوران رشد او با نهضت عاشورايي حضرت امام مصادف بود.
پدر هم در راه تربيت او از هيچ كوششي دريغ نكرد. در دوران انقلاب حماسه ها آفريد.
كردستان اولين محل آزمايش شجاعت و شهامت او بود.
حماسه هاي او را همه بچه هاي لشگر بيست وپنج كربلا به ياد دارند. همين دلاوريها
و شجاعتها باعث شد كه به فرماندهي تيپ دوم لشگر انتخاب شود.
فراموش نميكنم. زماني كه سردار محمدرضا عسگري براي بسيجيان لشگر صحبت
ميكرد همه ساكت بودند. چه زيبا شرايط زمان و دوران جنگ را براي آنها تحليل مي -
كرد.
ميگفت: روحيه بسيجي! تفكر بسيجي! بايد اين تفكر را گسترش داد. بايد بر روي اين
موضوع كار كرد. او به نكته هايي اشاره ميكرد كه سالها بعد بزرگان ما به آن تأكيد
ميكردند.
عمليات كربلاي يك در منطقه مهران آغاز شد. امام فرموده بودند: مهران بايد آزاد
شود. جمع فرماندهان آماده بودند تا كلام امام عزيز محقق شود.
چهارم تير ماه 65 بود. عمليات با رمز نام مقدس قمربني هاشم(ع) آغاز شد. نيروهاي
دشمن سريعتر از آنچه فكر ميكرديم پا به فرار گذاشتند. مهران با كمترين تلفات آزاد
شد.
روي ارتفاعات قلاويزان بوديم. در داخل سنگري محمدرضا به همراه اصغر بصير
مستقر شده بودند. آنها از نزديك روند عمليات را زير نظر داشتند. لحظاتي بعد صداي
انفجار مهيبي آمد. از سنگر كوچك آنها چيزي نمانده بود.
اصغر سوخته بود. از محمدرضا هم چيزي نمانده بود. برادر عسگري فرمانده تيپ دوم
كاملاً پودر شد!
از شهادت فرمانده دلاورمان خسته بوديم و ناراحت. اينكه از پيكر پاكش هيچ نمانده
بيشتر قلبمان را آتش ميزد. اما به ياد آخرين جملاتش افتادم.
گفته بود: آرزوي قلبي من اين است كه مفقودالاثر باشم. چون از خانوادههايي كه
فرزندشان بي نام و نشان به شهادت رسيدند شرمنده ام!
آرزو دارم حتي اثري از پيكر من به دست شما نرسد.
در آخرين نامه هم براي دخترش نوشته بود: دخترم شايد زماني بيايد كه قطعه اي از
بدنم هم به دست تو نرسد. تو مثل دختر كوچك امام حسين (ع)هستي. اون خانم سر
بريده پدر به دستش رسيد. ولي حتي يك تكه از بدن من به دست شما نميرسد!
#سردارشهیدمحمدرضاعسکری
#کتاب_شهدای_گمنام
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
شبی را به خوابم بیا، نازنین!
دلم را پُر از بوی خورشید کن
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
#سردار_دلها❣️
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
#وصیت_شهدا
خون هر شهیدی که ریخته می شود مسؤلیتی گرانتر بر گردن مردم نهاده می شود بنابراین مردم نباید غافل باشند و در برابر این مسؤلیت بزرگ و پیام خون هر شهید, تنها نگذاشتن رهبر و اجرای امر رهبری است چون هر چه داریم از نایب مهدی (عج)است.
#شهیدمحمدتقی_شاهیوند🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣️
شهیدی که...
«از پشت بیسیم خبر شهادتش را اعلام کرد»
محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شدند.
محسن پشت بیسیم می گوید : «دارند دورمان میزنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید» . حالا توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم می گوید: «دوربینم را زدند، جایم بد است» . از ناحیه پا مجروح میشود
به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به مسئول بهداری می گوید : «من خوبم به دیگران برس.» و برمی گردد.
تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد : «دارند ما را میزنند... من کنار تانک هستم» . گرای محل خودش را میدهد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار می گیرد.
محسن در بی سیم می گوید :" دارند ما را میزنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشد .
من چشم انتظار شوهرم بودم وهمه کارها را برای آمدنش انجام داده بودم. حتی برایش هدیه خریده بودم. گفتم می خواهم با همسرم تنها باشم.در محل نمازخانه لشکر، من و محسن با هم تنها شدیم. محسن خیلی گل مریم دوست داشت. گفته بودم برایم گل مریم بخرند تا با گلی که دوست داشت به استقبالش بروم. روی تابوت را که کنار زدم، اشکهایم امانم را برید. گل ها را پر پر کردم و همین طور که حرف میزدم، می ریختم روی صورتش . دلم میخواست دست هایش را لمس کنم، اما نمی شد، دست های محسن سوخته بود. گفتم: « منتظر شفاعت تو میمانیم. »
#شهیدمحسن_حیدری
راوی:همسرشهید
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
نیست بی دیدار تو
در دل شکیبایی مرا...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
این شهید ۱۳ساله را چقدر می شناسید؟
عشق وصف ناپذیر این شهید والا مقام در سن کم به دفاع از مام وطن در برابر دشمنان موجب شد تا با دستکاری شناسنامه خود در دوم راهنمایی روانه جبهه حق علیه باطل شود و در بار دوم اعزام خود در عملیات بیت المقدس ۲ به تاریخ ۳۰ دی ماه ۶۶ در حالیکه تنها ۱۳ سال از بهار زندگی خود را تجربه کرده بود، در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به سر عاشقانه به شهادت رسید.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
👇👇👇
❣
در وصیتنامه پرمعنای خود که نشان از موج استکبار ستیزی و ولایتمداریش داشت، به همکلاسی و دوستانش وصیت کرده بود
«در تشییع جنازه من پرچم آمریکا را به آتش بکشید تا مردم بدانند من ضدآمریکایی و تابع ولایت فقیه هستم»...
👇👇👇
❣
شهید ۱۳ ساله اسدآبادی
#محمدرسول_رضایی در قشر دانش آموزی از شهدای والا مقامی است که
«عکسش در اتاق مقام معظم رهبری نصب شده »
و این امر برای شهرستان اسدآباد و دانش آموزان اسدآبادی افتخاری بسیار بزرگ به شمار میرود.
#شهیدمحمدرسول_رضایی
#قاسم_های_دوران
#احلی_من_العسل
#روز_دانش_آموز
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم...
پنجشنبه ها را دوست دارم ،
قرار است امروز تمامِ روز را با من باشی
با جایِ خالی اَت ، پیراهنت ، عکسهایت...
#شهدا_را_یاد_کنید_با_صلوات
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1