🍂 فیلم کمتر دیده شده از
تشریح عملیات توسط شهید حسن باقری در عملیات بیت المقدس
لینک عضویت در
کانال اول حماسه جنوب 👇👇👇
@defae_moghadas
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔺امـــامـــا
تـو قلبها را فتــح کردی
قبل از آن که انقلاب کنی ...
#سربازان_روحالله
#آغاز_دهه_فجر_مبارک
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
📸 | شهید علیـــرضا جویلی اولین شهید قرارگاه سری نصرت گردان ۳۱۳ قائم(عج)
⏳تاریخ شهادت: ۱۱۳۶۱/۱۱/۱۱
📍محل شهادت: سوسنگرد؛ جاده رقابیه
🔺در اهواز متولد شد و تنها فرزند پسر خانواده بود. از دوران مدرسه بطور مستمر در مساجد و نمازهای جماعت و جلسات قرآن شركت می کرد و از همان دوران؛ بارها تنفر خود را از رژيم ستم شاهی نشان ميی داد.
در دبيرستان و در اوج جريانات انقلاب؛ بارها در راهپيمائی ها شركت می کرد. از جمله در روز ۲۷ دی(چهارشنبه سياه) اهواز شركت داشت.
با شروع جنگ؛ ایشان که از نیروهای فعال مسجد آیت الله شفیعی بود؛ رهسپار جبهه شد و اولين بار در جبهه آبادان روبروی دشمن كور دل قرار گرفت و سرانجام پس از مجاهدتهای فراوان در جبهههای آبادان؛ سوسنگرد؛ بستان؛ شوش؛ خرمشهر و ... در ۱۱ بهمن ماه ۱۳۶۱ پس از يك عمليات چريكی و در هنگام بازگشت در جاده سوسنگرد اهواز ماشين از جاده منحرف شده و او با ابوناصر كه مجاهد عراقی بود به درجه رفيع شهادت رسيد.
#قرارگاه_نصرت
#اطلاعات_عملیات
┈••❈✿🌹🔷🌹✿❈••┈
#سالگرد_شهادت
💢صحبتهایی شنیدیی از مادر شهید علیرضا حاجیوند قیاسی:
علیرضا هفتمین فرزندم بودند. ادب و احترامش به من و پدرش خیلی خوب بود. هیچ وقت جلوی پدرش حرفی نمی زد که باعث رنجش پدر شود. در کل اینطور نبود که جواب حرفِ من، پدر یا خواهر و برادرهایش را بدهد و یا با صدای بلند صحبت کند. علاوه بر احترام پدرش و من، احترام خواهر و برادرهایشم را همیشه حفظ میکرد. گاهی که بر سر موضوعاتی اختلاف نظر داشت، با لبخندش ما را متوجه نظر مخالف خودش میکرد. هیچوقت این را نمیخواست که حتما با نظرش موافقت شود و “چشم” بشنود؛ همیشه هم در مقابل خواسته های ما میگفت: چشم. حتی گاهی به او میگفتم: زود نگو چشم. اول ببین حرف درست هست یا نه! بعد بگو چشم
📸شهید مدافع حرم
#علیرضا_حاجیوند_قیاسی
#دزفول
🗓شهادت ۱۳ بهمن ۹۴
🌷پدرانی که رفتند تا مردانگی بماند
💠پسر دومش محمدصادق یک سال و چند ماه بیشتر سن نداشت. خیلی بی تابی می کرد. چشمش به قاب عکس حمید بود و تا این عکس به زمین میرسید روی قاب عکس می خوابید و شروع میکرد به بوسیدن عکس و صورتش را روی صورت پدرش می گذاشت.
🔸هنگام خاک سپاری حمید تمام تشیع کنندگان شاهد گریه بی امان این بچه بودند. بعد از مراسم، مریض شد به هر دکتری سر زدیم، هرآزمایشی که لازم بود به عمل آمد. تلاش ها بی نتیجه بود، نتایج را به آخرین دکتر نشان دادیم. گفت: این بچه هیچ مشکلی ندارد ولی از نظر روحی گمشده ای دارد. که شما باید آن بیابید تا او آرام شود.
- ما به گمشده اش دسترسی نداریم. #پدر او #شهید شده ما چطور او را برای فرزندش حاضر کنیم؟! دکتر سرش را بین دستانش گرفت و گفت: خدایا! برای این کودک از تو طلب صبر و آرامش می کنم.
🔹عمو سعیدش از منطقه آمد رفت لباس هایش را در یکی از اتاق ها عوض کرد. خبری از محمدصادق نبود. رفتیم ببینیم کجا رفته، دیدیم روی لباس های سعید که روی زمین بودند خوابیده و آن ها را بو می کند و می بوسد وقتی همه این صحنه را دیدند آن قدر ناله کردند و گریستند که حد نداشت. آن قدر محبت پدر در دل داشت که حتی بوی لباسهای جبهه عمو او را یاد #پدر می انداخت.
#سردار_شهید_حمید_معینیان
#مسئول_اطلاعات_قرارگاهمرکزیکربلا
#شهادت_کربلای4
┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya
❣
🍂🕊🍂🕊🍂🕊
⭕️ خلاصه زندگی نامه مرحوم قاسم محمدی
قاسم محمدی فرزند حیدر، متولد 13۳۹ یکی از روستاهای پیربکران از توابع شهرستان لنجان سفلی (فلاورجان فعلی) بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب و سپاه فلاورجان در آمد. حدود سه ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد.
در تابستان 1359 به همراه دوستانش به کردستان اعزام شد و در پاکسازی راههای مواصلاتی بانه - سردشت و سقز -بانه، از دست اشرار کومله و دمکرات، نیروهای سپاه و ارتش را همراهی کرد. با پایان یافتن مأموریت کردستان، به زادگاهش بازگشت. بعد از اینکه مسئولیت خط پدافندی فیاضیه به احمد کاظمی سپرده شد و سپاه نجفآباد از شهرهای مناطق استان اصفهان درخواست نیرو کرد، در یکی از اعزامها که در 15 اسفند 1359 صورت گرفت، همراه گروهی از رزمندگان مناطق فلاورجان و نجفآباد از طریق بندر ماهشهر و راه آبی خلیج فارس به جبهۀ فیاضیه آبادان رفت.
#ادامه_در_پست_بعدی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣