eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
843 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣بازگشت به پشت جبهه با چشمانی اشکبار جراحات متعدد نمی‌توانست مانعی برای حضور عبدالله در جبهه باشد. او چندین ماه به عنوان جانشین گروهان امام حسین (ع) مشغول آموزش‌های هلی‌برن و کوهستانی در کوه‌های شوشتر شد و در آن‌جا هم از هیچ خدمتی فرو گذار نکرد. در عملیات بدر نیز در معیت گروهان خط‌شکن ذوالفقار شرکت داشت که پس از سه روز مقاومت دستور عقب‌نشینی صادر شد. در این عملیات دوست صمیمی‌اش ولی‌الله نیکخوی شهید شد، اما به هیچ عنوان راضی به برگشت نشد، می‌خواست تا آخرین قطره خونش بایستد، تا این‌که با دستور اکید فرمانده تیپ با چشمانی اشکبار مجبور به بازگشت شد. او در عملیات والفجر ۸ به عنوان جانشین گردان امام حسین (ع) نقش هدایت نیروها در پشت کارخانه نمک در فاو را برعهده گرفت و با رشادت بسیاری که به خرج داد، مانع از اسارت بسیاری از نیروهای خود در این عملیات شد. @defae_moghadas2
کمکی بعد از شهادت چند وقت پیش برای انجام کاری عازم سفر به همدان بودم. شب قبل از سفر مهمان خانه خواهر همسرم بودیم. شب هر کاری کردم، خوابم نبرد. همسرم پیشنهاد داد تا به دلیل خلوتی جاده‌ها همان شب حرکت کنم، من هم به راه افتادم. ساعت از نیمه شب گذشته بود و در جاده تقریباً خالی از رهگذر در حرکت بودم که در جاده بیجار، توقف پراید سفیدی کنار خیابان با پلاک ۱۶ توجهم را به خود جلب کرد. پلاک ماشین ناخودآگاه مرا به یاد عبدالله و شهر بهبهان انداخت. توقف کردم و به سراغ ماشین رفتم. آقایی کنار جاده ایستاده بود. با خنده جلو رفتم. مرد گفت که ساعت‌ها دنبال پمپ بنزین گشته و اکنون مستاصل شده و توقف کرده‌اند. به شوخی به او گفتم: پلاک ماشینتان نشان می‌دهد از دیار بهترین رفیق من هستید. اگر خانواده شهید رنجبر را بشناسید یک شیرینی نزد من دارید و نه‌تنها تا پمپ بنزین همراهیتان می‌کنم، بلکه پول بنزین راهم پرداخت می‌کنم. با تعجب بسیار به سمت ماشین رفت و با خانمی گریه‌کنان برگشت. دلیل این رفتار را جویا شدم او پاسخ داد شهید رنجبر در بهبهان بسیار خوش‌نام و معروف است. خواهر منوچهر زن برادر من و دوست صمیمی همسرم است، او در سردرگمی امشب، پیش خودش گفته بود: "شهید رنجبر به دادمان برس، یک پمپ بنزین به ما نشان بده" و حالا شما در این تاریکی شب و این خلوتی جاده آمده‌اید و سراغ این شهید را از ما می‌گیرید @defae_moghadas2
❣سرش را بوسیدم و گفتم: مشخص است رسیده‌ای، برای شهادت هم فقط رسیده‌ها را می‌چینند! بالاخره پس از ۱۷ روز گردان ما برای عملیات به آب زد. نیروهای تحت فرمان عبدالله وظیفه آزادسازی محور پاسگاه کوت‌سواری را به عنوان نیروهای خط‌شکن برعهده داشتند. شرایط غریبی بود. نیروهای عراقی بسیار مجهز بودند و در عمق ۲۰۰ متری آب سیم خاردار نصب کرده بودند و نیروی ضد هوایی آن‌ها با توپ‌هایی که برد آن‌ها گاهی به ۱۴ کیلومتر هم می‌رسید در کنار آب به حالت آماده‌باش برای زدن غواصان ایرانی بودند. فکرش را بکنید زیر آب هیچ پناهی به جز خدا برای غواصان نیست.توپ‌هایی با برد ۱۴ کیلومتر اگر از فاصله ۲۰۰ متری به یک غواص اصابت می‌کرد چه می‌شد! غواصان لشکر برای شکستن خط با این شرایط به آب زدند، شهید ابراهیم اصغری و تنی چند از عزیزان نقاطی از سیم‌های خاردار را بریدند و برخی را هم نبریده، رد کردیم. شب بیستم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ بود. با عبدالله خداحافظی و روبوسی کردم. نور عجیبی در صورتش هویدا شده بود. انگار واقعاً رسیده بود و موقع چیدنش بود قول گرفتم که اگر شهید شد، شفاعت من را در آخرت بکند. مشغول عملیات بودیم. فردا صبح هر کجا را که نگاه کردم اثری از عبدالله نبود. عبدالله ما در آن شب چیده شده بود. از عبدالله رنجبر می‌توان به سیدالشهدای عملیات آبی کربلای ۵ یاد کرد. خون پاک غواصان شهیدی چون عبدالله که مظلومانه شهید شدند و با خونشان محور کوت‌سواری را آزاد کردند، مقدمات پیروزی عملیات کربلای ۵ در چند روز بعد را مهیا کرد. من معتقدم که عبدالله، بنده راستین خدا با طی کردن مراحلی سخت و خودسازی عمیق برای شهادتی متعالی برگزیده شد @defae_moghadas2
هم فرزندانش را در راه خدا داد و هم تنها دارایی‌اش، یعنی خانه‌اش را، می‌گفت همه امانت خداست، پس باید به خدا برگردانده شود. اتفاقات بیمارستان حضرت علی اصغر شهرستان بیرم فارس که توسط پدر شهیدان شاپور، عیدی محمد و علیرضا طاهری، شهدای شهرستان امیدیه با پول فروش خانه‌اش ساخته شد @defae_moghadas2
روایتی از فرماندهی سردار شهید حبیب‌الله شمایلی جانشین لشکر ولیعصر حبیب الله شمایلی هميشه دوست داشت يك بسیجی باشد و حاضر نمي شد به عضويت سپاه در آيد ؛ حتی چند بار آقای نخعی فرمانده سپاه وقت بهبهان برای او لباس فرم سپاه  فرستاد که آن را بپوشد اما او قبول نمی کرد و می گفت: من یک بسیجی ام ودرخدمت دوستان هستیم.  در عملیات بدر "حبیب الله شمایلی " با اصابت ترکش از ناحیه پا مجروح و ساق پايش کاملاً جدا شده بود .بعد از اعزام به تهران برادر نخعی مرا مأمور کرد که به تهران رفته وبا پزشکان صحبت کنم تا هر طور شده نگذارند پای حبیب الله را قطع کنند من خودم را سريع به بیمارستان ساسان در تهران رساندم و با تلاش پزشکان پای او پیوند زده شد.  یک شب برادرنخعی در منزل حبیب الله از او خواهش کرد با توجه به شهادت برادران "بهروزی" و"اندامی" از فرمانده هان ارشد جبهه جنوب و به منظور جلوگیری ازتجزیه تیپ عضویت درسپاه را بپذیرند. که او هم به اصرار پذیرفت و قرار شد من مقدمات کار را فراهم کنم. ظرف یکی دو روز با هماهنگی پذیرش سپاه او پاسدار رسمی شد . یک روز بعد از آمدنش از جبهه وقتی برای دیدار با او به منزلش رفتم ، خانم حبیب الله كه مشغول پذیرایی از ما بود گله کرد و گفت: الان هشت ماهي است که حقوق حبيب الله از بانک قطع شده و بانك برقرای حقوق مجدد او را منوط به برگشت محل خدمت كرده است. اما با وجودی که چندین ماه از قطع حقوق او می گذشت و فشار بسیاری روی زندگیش بود حبيب الله با خنده گفت: چيز مهمي نیست انشاالله درست مي شود. فردای آن روز موضوع را به برادر نخعی اطلاع دادم. ایشان هم پیگیری سفت و سختی کرد ولی مسئولین بانک مرکزی تهران زیر بار نمی رفتند و شرط برقراری حقوق را برگشت برادر شمایلی به محل کار خود دانستند. راوی: حاج عزیز رنجبر @defae_moghadas2
❣ روایتی از فرماندهی سردار شهید حبیب‌الله شمایلی ادامه👇 زمانی که حبیب الله در عملیات بدر مجروح شده بود و در بیمارستان ساسان بستری بود، مسئولین بانک ‌مرکزی تهران كه خبر مجروحيت او را شنيده بودند، یک روز عصر با دسته گل و شیرینی به ملاقات او آمدند. هر کس به نحوی به او عرض ارادت کرده و با زبان تمجید قربان صدقه اش می رفت. آخر سر مسئولین بانک از حبیب الله درخواست کردند که اگر کاری دارد بگوید تا با کمال میل برایش انجام بدهند. حبیب الله که تا آن لحظه ساکت بود، گفت: فقط اگر زحمتي نيست دستور دهید تا مأموریت مرا در سپاه تمدید و حقوقم که ۸ ماه است آن را قطع کرده اند پرداخت  و به جريان بيفتد. مسئولین بانک به پِت پِت افتادند و قول دادند که این کار  صورت گیرد . سرانجام پس از پیگیری فروان چند ماه بعد حقوق حبیب الله وصل شد.  اين سردار بزرگ اصلاً در قيد بند مال دنيا نبود و حتي عدم دريافت حقوق ماهيانه به مدت يك سال براي امرار و معاش خانواده هم هيچگاه باعث نشد كه كوچكترين خللي از تلاش او براي دفاع از سرزمين و وطنش كم كند سرانجام این فرمانده شجاع درتاریخ ۷ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ درمنطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. @defae_moghadas2
❣یادی از استاد شهید حاج علی کسائی از حال یک یک ما پرسنل زیر دستش خبر داشت. مشکلات ما را می دانست، از وضعیت خانواده و زندگی همه پرسنلش خبر داشت. اگر کسی از نیروهایش مجرد بود، مرتب با او در مورد ازدواج و تشکیل خانواده صحبت می کرد. اگر مشکلی داشتیم که نیاز به مرخصی داشتیم. سریع برنامه کاری پرسنل را طوری تنظیم می کرد که کار کسی که مشکل دارد را پوشش بدهند، بعد به او مرخصی می داد تا برای رفع مشکلش اقدام کند. اگر مشکل ما مالی بود، خودش هر چه داشت کمک می کرد یا برای ما تهیه می کرد. اگر مشکل ما اداری بود یا مربوط به شهر و کارهای شهری بود، سریع دست به تلفن می شد و با آشنایان زیادی که در ادارات مختلف داشت کار ما را تسهیل می کرد. می گفت وقتی پرسنل از نظر روحی و روانی و خانوادگی در آرامش باشند، بیشتر دل به کار میدهند و کارها بهتر و سریعتر پیش می رود. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ شیرزن اهل فراشبند استان فارس: ما این انقلاب را به بهای زر و زیور بدست نیاورده‌ایم بلکه به بهای خون بدست آورده‌ایم و تا آخر پای آن ایستاده‌ایم. @defae_moghadas2
❣یادش بخیر، مردی و مردانگی به سن نبود، غیرت می‌خواست و جوانمردی!! الحق که بزرگ‌مردان ایران غیرت و مردانگی را خوب به نمایش گذاشتند. @defae_moghadas2