❣ وصیتنامه سردار شهید موسی اسکندری
بسمه تعالى
و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولا و نعم النصير
امشب آخرين شب من ، آخرين شب انتظار ، آخرين شب انتظار است ,همان آخرين شب انتظار مستضعفين محروم و مظلوم لبنان و افغان و ديگر مردم مظلوم دنيا ، وامشب نيز شايد آخرين شب بسيارى از عزيزان و نخبگان اين امت باشد كه به جرات بايد گفت مثل اينها در هيچ دوره اى جز صدر اسلام و آنهم در معدودى افراد پيدا نمى شوند و انشاءالله اميدوارم كه با پيروزى در عمليات قلب امام زمان سلام الله عليهم و امام امت و مردم شهيد پرورمان را شاد نمايد.
اما بعد بنده حقير موسى اسكندرى فرزند قربانعلى ملتمس دعا از همه عزيزان را دارم از همه كسانى كه به نحوى با آنها ارتباط شغلى داشته ام مى خواهم كه مرا ببخشيد. در صورتى كه ازبنده خطايى ديده باشند مرا عفو نمايند ,مسلما عفو يك گناهكار پاداش بسيار بزرگى دارد كه العفو خيرلكم , ازخانواده ام, پدر و مادر عزيز و مهربان و خوبم و از اميدانم (شيخ محسن و محمود ) برادران عزيزم تا خواهران صابرم و تا خانواده مظلوم و صابرم التماس دعا دارم و از همه آنها مى خواهم كه مرا دعا نمايند در صورت امكان مرا نزديك قبر بچه ها (مهدى - محسن - عليرضا ) دفن نمايند .
از مهديه و مهدى عزيزان كوچولو و اميدان آينده اسلام مى خواهم كه پدرشان را از ياد نبرند و او را دعا نمايند, ازشان مى خواهم كه راه علم و معرفت را پيش گيرند كه سعادت دنيا و آخرت در آن نهفته است. انشاالله با قلبى آكنده از معرفت, ولايت و محبت آل على عليهم السلام در تمام مراحل زندگى موفق باشيد و پدرگناهكار و منتظر دعايتان را نيز از اين معرفت كه كسب نموده ايد فراموش ننماييد و خيراتى نصيبش كنيد.
ديگر عرضى ندارم جز در خواست عفو عزيزان و سفارش بر پيروى مطلق و گام به گام ولعل به لعل امام امت, اين پير روشن ضمير را مى نمايم .
مساجد و جلسات قرآن و كار با بچه هاى انقلاب و جلسات خانگى و غيره را سفارش مى نمايم
. 2/10/65 شب قبل از عمليات موسی اسکندری
@defae_moghadas2
❣
❣فرازی از وصیتنامهی "سردار شهید ماشاالله رشیدی:
▪️خدایا! دیگر نمیخواهم به شهرم برگردم. دوستانم شهید شدند. چگونه به صورت پدر و مادر آنها که شهید شدند، نگاه کنم. من فرمانده آنها بودم. خدایا توفیق شهادت نصیب من هم بفرما.
◇ دنیای پر از ظلم و خیانت کنونی، توان سکوت را از ما گرفته است و دیگر وجدان ما جوانان شیعه، مشاهدهی این همه نامردمیها و خیانتها را اجازه نمیدهد.
◇ هرگز پایتان را از رهنمودهای امام بیرون نگذارید. اوست که ان شاالله حکومت را به آقا امام زمان (عج) تحویل خواهد داد...
◇ همهی ما رفتنی هستیم پس چه بهتر که در راه خدا برویم. پس من میروم تا در آغوش گرم خون بر پیکرم ندای هل من ناصر ینصرنی رهبرم را در سرخی خون و گرمی شهادت بپذیرم..
#شهید_ماشااللّه_رشیدی
@defae_moghadas2
❣
خوش به حال شهدا نورِ صفا را دیدند
در شبِ واقعه مصباح هدی را دیدند🥀
خوش به حال شهدا چشم ز دنیا بستند
در عوض بارگه هفت سماء را دیدند🥀
خوش به حال شهدا بندۀ شیطان نشدند
در تجلی گه اخلاص خدا را دیدند🥀
خوش به حال شهدا، وای به حالِ من و تو
ما کجا و شهدا، بین که کجا را دیدند🥀
ما پِی تذکرۀ کربُبَلا می گردیم
شهدا شاه ذبیحأ به قفا را دیدند🥀
#پنج_شنبه
یاداموات وشهدا بانثارشاخه گلی🌹 به زیبایی فاتحه وصلوات
❣سپاس خدای رحمان و رحیم را به جای میآورم که به من لطف نمود تا در کنار رزمندگان اسلام باشم. من با خدای خود و شهدای کربلا عهد بستهام که تا زندهام شب را بدون قرائت زیارت عاشورا به صبح نرسانم و وقتی هم میخواهم بخوابم حتماً باید بروم بیرون و رو به کربلا سلامی به آقا ابا عبدالله (ع) بدهم و بعد بیایم بخوابم...
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷سردار شهید: صدرالله فنی، فرمانده قرارگاه فجر
تاریخ ولادت: ۱۳۳۴
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۵
محل شهادت: جنوب غربی
نام عملیات: بازگشت از ماموریت برون مرزی
@defae_moghadas2
❣
❣او «سردار شهید فنی» در یکی از سفرهایش به خاک عراق افزون بر زیارت عتبات عالیات، به بغداد هم رفته بود و حتی در بازار بغداد خرید کرده بود. وقتی که از سفر برگشت، به او گفتم چرا بدون هماهنگی من تا این حد جلو رفتی؟کی به شما گفت به بغداد بروی؟گفت: من میدانستم که اگر از شما اجازه بگیرم راضی هستی و چون وسیله تماس نداشتم و مصلحت هم در این بود که مسائل اطلاعاتی را از طریق بیسیم با شما در میان نگذارم، چنین تصمیمی گرفتم.
راوی: سردار محسن رضایی
@defae_moghadas2
❣
❣ در تابستان سال ۵۷ بود که هر شب به مدت یک هفته به منزل ما میآمد و همراه با تنی چند از دوستان برای یک عملیات چریکی و به قصد شکستن جو خفقان در شهر بهبهان آماده میشدند. آنان با دقت روی طرح و نقشه عملیات کار میکردند، سرانجام یکی از دوستان شبانگاه کت و شلوار مرا پوشید و مواد منفجره را در یکی از نقطههای شهر که به فساد و میگساری اعیان و اشراف و خارجیها شهرت یافته بود کار گذاشت؛ بطوری که صدای انفجار شهر را به لرزه درآورد و وحشت و اضطراب سراپای نیروهای شهربانی و کلانتری را گرفت. این حرکت شجاعانه و روحیه بخش با هدایت و کنترل آن چریک دلیر یعنی مهندس صدرالله فنی شکل گرفت.
راوی: رجب پورخندان
@defae_moghadas2
❣
❣ #مـــعـرفــی_شـهــدا_دفاع_مقدس.
#شهید_عباسعلی_فتاحی
فرزند : حسین
تاریخ تولد : 1344/6/20
محل تولد : دولت آباد مرکز شهرستان برخوار اصفهان
تاریخ شهادت : 1361/1/17
محل شهادت: گلزار شهدای دولت آباد
#خـاطـــره_شـهــیــد
ماجرای تکاندهنده از شهید که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره.
عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زندهی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود.
اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته. اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند. جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین
یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره گفتند: مادر! عراقیها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم... مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و#شهید_عباسعلی_فتاحی_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
@defae_moghadas2
❣
❣مقتل عشق
🌷از ۱۴ ساگی پایش به جبهه باز شد. به سن قانونی که رسید رسماً شد پاسدار، اما هیچ وقت لباس سپاه نمیپوشید و با همان لباس بسیجی خدمت می کرد. می گفتم: چرا لباس سپاه را نمی پوشی؟
با خنده میگفت: من هنوز اندازة این لباس نشدم، هر وقت خدا توفیق و لیاقت پوشیدن این لباس را به من داد، حتماً می پوشم!
تمام خاطراتش یک طرف، آخرین دیدارش یک طرف. تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مادر قدر این بازوهای من را بدان و انها را ببوس!
کمی مکث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دست و پای من فدای حضرت ابوالفضل(ع) شد ناراحت نشی!
دلم ریخت. اما محکم گفتم: فدای حضرت ابوالفضل(ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهه پرپر می شن کمتری.
از شرم سرش را پائین انداخت. برای اینکه رضایتم را نشانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم. خندید و گفت: بلاخره مادرم هم راضی شد.
به دور دست خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیرآفتاب میمونه، دست و انگشتم نداره!
رفت. وقتی از جبهه برگشت، چه زیبا حاجت روا شده بود, بدنش با ترکش ها بریده بریده بود. پیکرش را هم بعد سه روز پیدا کردند...
☝راوی مادر شهید
📚منبع: راز یک پروانه!(جلد ۹، مجموعه شمع صراط)
💐🌾💐
هدیه به شهید عبدالواحد نصیرپور صلوات,,شهدای فارس
↘
تولد: 1345- مرودشت
شهادت: 20/1/1367-منطقه عملیاتی والفجر ۱۰
فرمانده گروهان بهداری-لشکر ۱۹فجر
@defae_moghadas2
❣
❣#مـــعـرفــی_شـهــدا_مدافع_حرم...
#شهید_محمد_علی_رباعی
تاریخ تولد : 1374/11/24
محل تولد : کینشاسا - کنگو
تاریخ شهادت : 1393/04/2
محل شهادت : ارتفاعات قلمون
وضعیت تاهل : مجرد
محل مزار شهید : بیروت - روضه الحوراء زینب سلام الله...
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید
: «برادران و خواهرانم؛ وضعیت امروز اسلام و شرایطی که ما در آن به سر میبریم، میطلبد که هر انسان مسلمان و مومنی به هر طریق و وسیلهای که شده اسلام را پشتیبانی کند و استوار، در مقابل هجماتِ همه جانبه ایستادگی کند. با دنباله روی از راه ولایت اهل بیت که همان خط ولایت فقیه است، برای اسلام کار کنید. [ولایت] جواهری است که برای ما باقی مانده است.»
بر تربت پاک شهید «محمد علی رباعی» عکسی از امام خمینی (ره) قرار دارد که در زیر آن عکس نوشته شده: «عاشق ولایت، شهید محمد علی رباعی».
⚡وصیت میکنم
تا حرم بقیع بازسازی نشده
برای من سنگ قبر نگذارید.⚡
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و#شهید_محمد_علی_رباعی_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@defae_moghadas2
❣
❣از مجید سوزوکی تا مجید بربری❗️ #شهیدباخالکوبی
🌼خیلیها مجید سوزوکی فیلم
اخراجیها رو باور نکردن! اما تو همین زمانه شهید مجید قربانخانی که توی
محله شون به مجید_بربری شهره بود بعد از یک سفر به کربلا متحول میشه و به سوریه میره تا یک گلوله هم سمت
آجرهای حرم خواهر امام حسین(ع) شلیک نشه!
✅ میگن شب آخر وقتی داشته جورابهای همرزمانش را میشسته،
همرزمش به مجید گفته: مجید حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار که خالکوبی روی دستت است.
مجید میگوید: تا فردا این خالکوبی یا خاک میشه، یا پاک میشه. و فردای آن روز داداش مجید محله یافت آباد برای همیشه رفت...💔
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣شهیدیکهازسربازیفرارکرد
شهیدعلیرضاموحددانش....
@defae_moghadas2
❣
❣شاید این بوسه
همان روضهی وداع باشد
کربلا ... مقتل ... زینب ...
و این آخرین دیدار دنیاست💔
رحمتالله فرمانده اطلاعاتوعملیات
لشکر۱۰سیدالشهدا بود که در اسفند۶۲
در عملیاتخیبر با اصابت تیر مستقیم
دشمن به صورتش به شهادت رسید و
مادر را واداشت بجای بوسه بر صورت
با بوسه بر دستِ فرزند با او وداع کند.. 😔
#شهید_رحمتالله_کرد🕊
@defae_moghadas2
❣
❣گذری در زندگی سردار سرلشکر حاج احمد سوداگر
🌱سردار سرلشکر پاسدار شهید حاج احمد سوداگر یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که سال ۱۳۳۹ در شهر دزفول پایتخت مقاومت ایران در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند و در حین دوران دبیرستان در مبارزات مردمی علیه رژیم ستمشاهی نیز شرکت می کرد. احمد که روحیه بسیج کنندگی خوبی داشت در این مبارزات شرکت و نقش موثری در سازماندهی و گسترش تظاهرات در این شهر ایفا کرد.
🌱احمد که میدانست یک مبارز مسلمان باید اطلاعات و معلومات خوبی داشته باشد در همان دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی متون اسلامی، نظریه های انقلاب و تاریخ جنبشهای آزادیخواه را به دقت و عمیق مطالعه کرد.
🌱پیروزی انقلاب اسلامی و حضور در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
انقلاب اسلامی که پیروز شد، او به همراه همرزمانش نقش موثری در تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتند، احمد در ۱۸ سالگی از نیروهای کلیدی سپاه دزفول بود. احمد در این دوران با توطئه ضد انقلاب نیز مقابله کرد و توانست با این تلاشها منطقه دزفول را به آرامش برساند. او فردی باهوش و ذکاوت بالا بود و از ماهها پیش از تهاجم رژیم بعثی عراق به کشورمان احتمال این موضوع را میدادند. احمد و همرزمانش به همین دلیل هم تیمهای گشت و شناسایی را در مناطق مرزی همچون غرب کرخه مستقر کردند که اقدامات آنها نقش مؤثری در موفقیت عملیات فتح المبین داشت...
@defae_moghadas2
❣
❣گذری در زندگی سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر، ادامه👇
🌱رزم احمد و همرزمانش دوشادوش برادران ارتش
با حمله رژیم بعثی به ایران اسلامی احمد و همرزمانش در کنار در کنار نیروهای لشکر ۹۲ زرهی ارتش نقش مهمی در مقابله با دشمن به ویژه در منطقه دشت آزادگان داشتند. پس از موفقیت در این موقعیت بلافاصله به کمک رزمندگان مدافع پل کرخه رفت و نیروهای دفاعی را در این محل سازماندهی کرد. هوش، قدرت فکر و ریسکپذیری بالا باعث شد تا او در فعالیتهای اطلاعاتی نیز وارد شده و در این حوزه نیز بسیار فعال باشد. هنگامی که سال ۱۳۶۰ در عملیات شناسایی حضور داشت با یک مین ضد نفر برخورد کرد و به فیض جانبازی نائل شد. اما هیچگاه مایوس و نا امید نشد.
🌱احمد در عملیات فتح المبین نیز حضور فعالی داشت و گزارشهای شناسایی او منجر به تسخیر سایتهای ۴ و ۵ دشمن شد. او بسیار به نظامی گری علاقه داشت و به همین دلیل دوره آموزشی دافوس ارتش را در سال ۱۳۶۲ طی کرد و بـا ترکیب دانـش نظامی و تجربیـات عملی میدان نبرد، به مهـارت فوق العاده ای در کار اطلاعاتی رسید. آبان ماه سال ۱۳۶۳ معاون اطلاعات نظامی منطقه جنوب در قرارگاه کربلا شد و خودش بر عملیات شناسایی منطقه عملیاتی والفجر ۸ در فاو نظارت داشت و شرایط اروندرود، معبرها و راهکارهای مورد نیاز برای این عملیات را بررسی و منطقه را آماده کرد.
🌱مسئولیتها و عملیاتهای حاج احمد سوداگر در دفاع مقدس
حاج احمد در دوران دفاع مقدس مسئولیتهای بسیاری برعهده داشت؛ مسئولیت اطلاعات قرارگاه نجف، معاونت اطلاعات سپاه قرارگاه قدس، حضور در عملیاتهای کربلای ۴، ۵ و ۸، نصر ۵ و ۸، بیت المقدس ۲ و والفجر ۱۰ و بسیاری دیگر از جمله مسئولیت های حاج احمد بود. او در این دوران جراحتهای زیادی نیز در بدنش داشت؛ اصابت ترکش از ناحیه سر – صورت – چشم راست قطع پنجه پای چپ، قطع پای راست براثر انفجار مین، اصابت ترکشهای متعدد به بدن، اصابت موج انفجار از ناحیه سر و گوش ها، اصابت ترکش از ناحیه پای راست وکتف، اصابت ترکش از ناحیه پای راست، اصابت ترکش از ناحیه جمجمه و ضربه مغزی، عارضه شیمیایی از ناحیه ریه، بر اثر اصابت موج انفجار و واژگونی موتور سیکلت دچار در رفتگی زانوی چپ و پارگی مینیسک و شیمیایی از ناحیه داخلی و ریه از جمله این آسیبهاست
@defae_moghadas2
❣
❣گذری در زندگی سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر، ادامه👇
🌱عوارض شدید جنگی منجر به بیش از ۲۰ بار عمل جراحی وی از ناحیههای (قلب-کمر-ریه و..) بعد از جنگ شد، جراحت هایی که هرکدام می توانست بهانه ای موجه برای ترک جبهه و مسئولیتهای بعد از جنگ باشد. اما او هر بار با تنی مجروح، اما انگیزهای مضاعف به صحنه دفاع مقدس بازگشت و حضور تا آخرین روز جنگ را تکلیف شرعی خود می دانست و خدمات ماندگاری را پس از جنگ بنیانگذاری کرد.
🌱پایان دفاع مقدس و حضور در سنگرهای متفاوت
سردار حاج احمد سوداگر پس از پایان جنگ تحمیلی و جانبازی ۸۰ درصدی خود در مسئولیتهای متعددی حضور داشت که از آن میان میتوان به این موارد اشاره کرد. جانشین عملیات در جنوب قرارگاه قدس - مهرماه سال ۱۳۶۷، فرماندهی لشکر ۷ ولیعصر (عج الله) - سال ۱۳۶۸، حضور در دورههای دافوس ارتش و سپاه - سال ۱۳۶۸، دریافت نشان درجه دو فتح - سال ۱۳۶۸، دریافت نشان درجه سه فتح - سال ۱۳۶۹، دریافت درجه سرتیپی از فرمانده کل قوا - تیر ۱۳۶۹، فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا مازندران و ارشد نظامی سپاه در استان مازندران - مردادماه ۱۳۷۲، فرماندهی لشکر مکانیزه ۲۷ حضرت ص) و فرماندهی قرارگاه عملیاتی حضرت رسول (ص) تهران - مهرماه ۱۳۷۸.
🌱همچنین ریاست هیات مدیره باشگاه ورزشی فجر سپاه تهران آذرماه سال ۱۳۷۸، فرماندهی سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ سال ۱۳۷۹، معاونت اطلاعات نیروی زمینی سپاه سال ۱۳۸۰، تأسیس دانشکده اطلاعات وامنیت سپاه سال ۱۳۸۱، مسئولیت مرکز آموزش اداره اطلاعات و مسئولیت مرکز ارتباطات با کشور روسیه، بنیانگذاری پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس آذرماه سال ۱۳۸۴ تا پایان عمر از مهمترین فعالیتهای این شهید بزرگوار پس از دفاع مقدس است.
🌱او به عنوان رئیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس دو واحد درسی آشنایی با دفاع مقدس در کلیه دانشگاههای آزاد و سراسری را تصویب و اجرایی کرد...
@defae_moghadas2
❣
❣گذری در زندگی سردار سرلشکر شهید حاج احمد سوداگر، ادامه👇
🌱رشد روزافزون فناوری اطلاعات وارتباطات (ICT)، توجه سردار سوداگر را به ظرفیتهای این حوزه جهت نشر و گسترش دانش و ارزشهای دفاع مقدس، معـطوف کرد. از این رو، با آیندهنگری خاص خود، به کسب دانش و مهارت های لازم در این گستره اقدام کرد به گونه ای که او را میتوان در این حوزه، صاحب نظر دانست، بعدها این دانش را در تدوین قرارگاه سایبری ستاد کل نیروهای مسلح و بنیانگذاری و تاسیس پژوهشکده مجازیِ پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس به کار گرفت.
از وی آثاری در قالب کتاب، مقاله و طرح های پژوهشی به یادگار مانده است که از جمله آنها میتوان به «جادههای سربی»، «جنگ و قطعنامههای سازمان ملل»، «بیست یادداشت از بیست فرمانده»، «اندیشه های دفاعی»، «قرارگاه سری جلد یک»، «قرارگاه سری جلد دو»، «جنگ از نگاهی دیگر»، «عقیق» «شبنم عشق»، «یک شهر و یک جهان آرا»، «اندیشه های دفاعی»، «گمشده من»، «سپیده در راه»، «روزهای آتش»، «فتح فاو»، «پای مسافر»، «آئینه های خاک» و «مقدمه ای بر استراتژی امنیت ملی» اشاره کرد.
از مهمترین مقالههای حاج احمد میتوان به تحلیل قطعنامههای شورای امنیت در دفاع مقدس، نقش مدیریت دانش در بهره وری سازمان، نقـش پژوهش در حفظ و نشـر ارزشهای دفاع مقدس و نـگرش مثبت و راههای تقویت آن در سازمان را نام برد. سردار سوداگر نظارت بر پروژههای تحقیقاتی زیادی را درحوزه امنیت و دفاع مقدس از جمله پروژه اطلسهای دفاع مقدس، دایره المعارف دفاع مقدس، اطلس جغرافیای عملیاتهای دفاع مقدس را به عهده داشت.
در سال ۱۳۷۹ فرزند دلبند خویش ناصر سوداگر شاعر و مداح اهل بیت را در حین سفر به مشهد مقدس و شرکت در همایش فرماندهان از دست داد.
🌱شهادت و عروج به سوی خداوند
شهید حاج احمد سوداگر سرانجام پس از عمری مجاهدت در راه خداوند و خدمات بسیاری برای مردم ایران اسلامی در ۲۱ بهمن ماه سال ۱۳۹۰ و در اثر ایست قلبی تنفسی ثانویه ناشی از صدمات جنگی و استنشاق گازهای شیمیایی و پس از تحمل جراحات شدید ناشی از جنگ با ۸۲ درصد جانبازی به فیض شهادت نائل شد. شهید سوداگر پس از شهادت به دریافت درجه سرلشکری از سوی فرمانده کل قوا مفتخر شد.
او همچنین از سوی دانشگاه شهید بهشتی دکترای افتخاری را به پاس تلاشهای بی نظیرش در هفته پژوهش و در جمع پژوهشگران برجسته کشور و توسط معاون اول رئیس جمهور و رئیس دانشگاه دریافت کرد.
🌱مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشت علی دزفول، د رکنار برادر شهیدش محمود سوداگر و فرزندش ناصر سوداگر و همرزمان شهیدش، در قطعه شهدا به خاک سپرده شد.
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ تقدیم به شهدای عزیز
همخوانی دسته جمعی شهدا با مهدی رسولی با هوش مصنوعی...
یه عده پای حق که میرسه فراری و
یه عده پای حق که میرسه فدایی ان...
@defae_moghadas2
❣
❣از همه دوستان میخواهم که راه مرا ادامه دهند و اگر بدی از من دیدند مرا عفو کنند. از کلیه نیروهایی که در گروهان ابالفضل بودند تقاضای عفو و بخشش دارم و اگر از فرماندهی من به شما فشار آمده مرا ببخشند و منتظر شما هستم و اگر خدا به من اجازه شفاعت بدهد همگی شما را شفاعت خواهم کرد. شما فرزندان آن ابالفضلی هستید که هم دستهایش قطع شد و هم گلویش تشنه بود.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: نورالله مزارع
تاریخ ولادت: ۱۳۴۶/۱/۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۱۲/۲۵
محل شهادت: ارتفاعات شنام
نام عملیات: والفجر ۱۰
@defae_moghadas2
❣
.
❣بهنام محمدی در جنگ تحمیلی
شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر در شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود. خیلی ها در حال خارج شدن از شهر بودند. کسی حتی در تصورش نمی گنجید که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود. بهنام محمدی که در این زمان ، ۱۳ ساله بود، تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند. او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک میکرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد. بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه میکرد و می گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم" در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.
عراقی ها که باورشان نمیشد این نوجوان ۱۳ ساله تصمیم دارد مواضع، تجهیزات و نفرات آن ها را بشناسد، او را رها می کردند. او یک بار برای شناسایی رفته بود که عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند. روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند. در واقع این نوجوان ۱۳- ۱۲ ساله از ۳۱ شهریور ماه تا ۲۸ مهر ۵۹ در تمام روزهای مقاومت در خرمشهر ماند.
شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها
یکی از بچه ها درباره ی شجاعت بهنام محمدی در تعویض پرچم ها این طور گفت:بهنام محمدی در یک روز، بالای یکی از ساختمان های بلند خرمشهر، پرچم عراق را دید و خودش را بطور نامحسوسی به ساختمان رساند و پرچم ایران را به دور از چشم بعثی ها جایگزین پرچم عراق کرد؛ دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر در بچه ها روحیه مضاعفی را بوجود آورده بود و جالب تر این بود که عراقی ها تا ۱۸ آبان، این مسأله را نفهمیده بودند.
بهنام محمدی بعد از این که پرچم را عوض کرد نزد ما آمد؛ دست او به خاطر ضخامت طناب در زمان تعویض پرچم و سرعتش در پائین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم ایران، مجروح شده بود. گروهبان مقدم، باندی را از کوله اش بیرون آورد تا دست بهنام را پانسمان کند، ولی بهنام قبول نمیکرد و به دور من میدوید، مقدم هم چنان به دنبال او میدوید؛ از بهنام پرسیدم« چرا اجازه نمی دهی تا پانسمانت را ببندد که زخمت عفونت نکند» ؛ بهنام در جواب من گفت« باند را برای سربازانی بگذارید که تیر می خورند و مادرشان را از دست داده اند. هر کار کردیم این نوجوان ۱۳ ساله نگذاشت دستش را پانسمان کنیم؛ بهنام یک مشت خاک روی دست مجروحش ریخت و رفت.
بهنام محمدی۱۳ ساله بود که تصمیم گرفت با جنگیدن به مردم کمک کند
@defae_moghadas2
❣