❣محور همه فعالیت هایش « #نماز » بود.
در سختترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد.
یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست‼️
بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه.
گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد.
بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم.
#شهید_ابراهیم_هادی
@defae_moghadas2
❣
❣خدایا مادر ندارم که برایم گریه کند!! اما پدرجان من تو را خیلی دوست داشتم ولی مجبور بودم به خاطر اسلام به جبهه بروم بخاطر اینکه دینم در خطر بود. یکی از فواید مهم نماز خواندن برای خودمان است که فردا در روز محشر سوال میکنند آیا روزه گرفتهای و یا نماز خواندهای؟ پس ما شما را برای چه آفریدیم؟ خدایا همه ما محتاج تو هستیم، خدایا اگر راه ما اشتباه بود و یا تا به حال کارهای بد انجام میدادیم و اصول اسلام را رعایت نمیکردیم تو ما را ببخش که تو بسیار بخشنده هستی، برویم و از خداوند طلب عفو و بخشش کنیم.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌹شهید: کمال سلیمی
تاریخ تولد: ۱۳۵۰/۶/۳۰
محل تولد: عراق
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷
محل شهادت: شلمچه
نام عملیات: کربلای پنج
محل دفن: گلزار شهدای دهدشت
@defae_moghadas2
❣
❣دکتر چمران وقتی به کسی مسئولیت میداد، همهی کارها را به عهدهی او میگذاشت. بهش خط نمیداد که این را بکن، آن کار را نکن. فقط نظارت و راهنمایی میکرد. ابتکار عمل و رزم و رزق و روزی، به عهدهی خودم بود. آنجا، خودم را پیدا کردم. سعی کردم فکرم را به کار بزنم و خودم را نشان بدهم. نیرو هم میدانست که من عددی هستم و حرفم را میخرید. دکتر همیشه میگفت: تبعیت، یک بحث است؛ استقلال ذهنی، یک حرف دیگر.
#شهید_مصطفی_چمران
@defae_moghadas2
❣
❣شهیدی که برات شهادتش را از آیتالله بهجت گرفت!
آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند:
اسم شما چیست؟
گفت: فرهاد
آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
@defae_moghadas2
❣
❣شکر خدای را که فرزندی پاک از نواده رسول اکرم''ص''را با هوشیاری کامل اسلام را در جهان زنده نمود. و شکر خدای که توانستم در این راه مقدس گام بردارم و توانستم لباس سربازی امام زمان را بر تن نمایم. خدایا گر چه گناهان زیادی دارم و نتوانستم کاری که مورد رضایت تو باشد انجام دهم، ولی خدایا این خدمت ناچیز را از ما بپذیر و ما را مورد لطف خود قرار بده. خدایا این خونی را که در راه تو به زمین ریخته میشود، از بنده بپذیر. خداوندا چقدر شکر این نعمت بزرگ را بکنم که به این بنده حقیر جهاد در راهت و شهادت در راه حق را عنایت نمودی خدایا تو خود شاهد باش که بنده بخاطر ترس از دوزخ و برای بهشت، این راه را انتخاب ننمودهام و تنها بخاطر تو بود....
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: عبدالکریم باولی بهمنی
تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۲/۲۴
محل تولد: تشان، بهبهان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۷
محل شهادت: نهر جاسم، شلمچه
نام عملیات: کربلای پنج
نحوه شهادت: اصابت گلوله
محل دفن: گلزار شهدای تشان، بهبهان
@defae_moghadas2
❣
❣به مناسبت سالروز شهادت سردار حاج احمد سیاف زاده⚘
🌷گنجینههای آسمانی زیر خاکاند🍃
🌹اینجا تمام لالههایش بی پلاکند🥀
🌸کو احمد سیاف و مهدی باکریها🌱
🌺کو هاشمی و باکری دقایقی ها🌾
🔅 فرارسیدن دوازدهمین سالروز عروج ملکوتی سردار بیادعا شهید حاج احمد سیافزاده فرمانده فقید دانشکده دوره فرماندهی و ستاد(دافوس) سپاه و مسئول طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران هشت سال دوران دفاع مقدس گرامیباد...🕊
🌹سردار شهید: حاج احمد سیاف زاده
تاریخ تولد: ۱۳۳۵/۲/۱۲
محل تولد: اهواز
تاریخ شهادت: ۱۳۹۰/۱۱/۱
علت شهادت: عوارض شیمیایی جانبازی
محل مزار: بهشت زهرا
@defae_moghadas2
❣
❣"خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم #نظامیانی را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکُشند. خدایا این موشک را به باشگاه افسران بزن."
موشک شلیک شد پس از چند دقیقه رادیو BBC اعلام کرد "یک موشک باشگاه افسران عراقی را منهدم کرده و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شدهاند"
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
@defae_moghadas2
❣
حماسه جنوب،شهدا🚩
#سالگرد_شهادت #شهید_علی_بهزادی #برای_شادی_روح_امام_شهدا_و_شهدا_صلوات
آخرین نماز... و عروج ملکوتی شهید علی بهزادی... از سنگر برادر جانباز علیرضا معینیان...!
- سلام...!
- سلام علی آقا...!
- ظاهرا خیلی خسته ای... خدا قوت...!
- ممنون...!
- کی رسیدید...؟
- همین الآن...!
- چکار کردید...؟
- الحمدلله همه بچه ها رو کشیدیم عقب... و تو سنگرهای خط خودمون مستقر شدند...!
- خودت چکار می کنی...؟
- منم میرم یه جائی استراحت کنم... خیلی خسته ام...!
- خو بیا پیش خودمون استراحت کن...!
- ممنون... هنوز نماز نخوندم... آفتاب هم داره در میاد...!
- باشه... بیا تو سنگر خودمون... نمازتم همینجا بخون...!
- توی این سنگر... که جای خودتون هم نیست...!
- می رم پیش بچه های گروهان نجف... یه جائی پیدا می کنم...!
- نه بابا... کجا میخوای بری... بیا... برات یه جا باز می کنیم...!
- آقا حمید... عبدالرحمن... یکم جا بدید علی بیاد نمازش رو بخونه... پیش خودمون هم استراحت کنه...!
- باشه فرمانده... هر چه شما دستور بدید... چه جائی بهتر از سنگر شما... یا الله...!
- بیا... یا علی... دستته بده به من... بیا بالا...!
- علی آخرین نمازش را... صبح روز یکم بهمن ماه ۶۵... با تیمم خاک شلمچه... همراه با درد جراحات عمیق سر و پهلو... از کربلای ۴... و جسمی خسته از عملیات شب گذشته... خواند و به خواب رفت... و همزمان با صدای انفجار گلوله ای سنگین... در میان سنگر کوچکشان... برای همیشه به آسمان پرواز کرد... و شهیدان عبدالرحمن مرغیان... و حمید ضیائی را نیز با خود برد... تا به کاروان حاج اسماعیل فرجوانی... و دوستان شهیدش رسید... و تا ۱۱ اردیبهشت سال ۹۹... در انتظار دیدار دوباره مادر مهربانش... در باغ های بهشت منتظر ماند...!
- یکم بهمن ماه ۶۵... یاد شهیدان علی بهزادی... عبدالرحمن مرغیان... و حمید ضیائی را گرامی میداریم... و برای سلامتی فرمانده عزیزمان... حاج علیرضا معینیان و خانواده محترم... دعا می کنیم...! رزمندگان گروهان نجف اشرف... تقدیم به خانواده شهید... و همرزمان گردان کربلا...! ملتمس دعا.
از طرف رزمندگان گروهان نجف اشرف
#شهید
#حاج_صادق
#حاج_قاسم
@defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣صحبت های دردناک مادر شهید مسلم دهقانی
[ هرکسی این فیلم را در خلوت خودش دیده گریه کرده است ]
🔷️ شهید مسلم دهقان از شهدای کازرونی گردان فجر که در عملیات کربلای هشت با سمت فرمانده دسته گردان فجر آسمانی شد.
#مادر_شهید
#شهید_مسلم_دهقان
@defae_moghadas2
❣
❣زمستان بود. به طور طبیعی در آوردن پا از پوتین و وضو گرفتن قدری سخت است عباس می توانست در اتاق فرماندهی ساختمان تربیت جهادی نماز مغرب و عشاء را به تنهایی بخواند ولی می دیدم که او مرتب در حسینیه سید الشهداء (ع) در نماز جماعت شرکت می کند. گاهی بعد از نماز جماعت در حسینیه امام علی (ع) و یا در حسینیه آیت الله بهاءالدینی سخنرانی بود راه دور بود و سوئیچ ماشین اداری هم در دست عباس بود. اما من ندیدم که عباس به تنهایی با وسیله نقلیه سپاه به نماز بیاید بلکه ایشان با لباس آراسته و پوتین و پیاده در نماز جماعت حضور پیدا می کرد.
🌹شهید عباس دانشگر
تاریخ تولد: ۱۳۷۲/۲/۱۸
محل تولد: سمنان
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۳/۲۰
محل شهادت: حلب سوریه
محل دفن: امامزاده حضرت علی اشرف(ع) سمنان
#شهید_عباس_دانشگر
@defae_moghadas2
❣
❣بگذار همه شهيد بشويم ولي آبروي اسلام بماند.
برادران آن قدر در عبادت فرو مي رفتند که عين حالت شهيدان صدر اسلام را داشتند، آنان با اينکه از شهيد شدن خود اطلاع حتمي داشتند ,چون امام حسين به سوي عمليات مي شتافتند. حضرت علي (ع) وامام حسين (ع) و ديگر شهيدان صدر اسلام شهيد شدند به خاطر اينکه اسلام زنده بماند.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌹سردار شهید: فرهاد حق پرست
تاریخ تولد: مرداد ۱۳۴۰
محل تولد: مسجدسلیمان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۸
محل شهادت: جبهه جنوب
مسئولیت: رییس ستاد تیپ اول لشکر ولیعصر
محل مزار: گلزار شهدای امیدیه
@defae_moghadas2
❣
❣کوتاه ولی دلنشین..
هیچکس پشت آدم نیست
فقط خدا هست که پشت شما میایستد.
''شهید علی خلیلی''
#شهیدانه
@defae_moghadas2
❣
❣شهادت گمشده زندگی حاجی بود. او عاشق شهادت بود. اگر جایی مینشست و با کسی صحبت میکرد، با خاطری آزرده میگفت: نمیدانم چرا هنوز افتخار شهادت نصیبم نشده! اگر به جبهه آمدم، امید داشتم
دلم میخواهد با شهادت، پیش بسیجیها روسفید باشم و در برابر امام شرمنده نباشم.
چنان از صمیم دل سخن میگفت که گاه بغض آزارش میداد و نمیتوانست ادامه دهد.
یکبار حاج احمد به رفیقش گفت: دعا کن من بروم.
رفیقش گفت: خسته شدی؟
گفت: وقتی خانه شهدا میرویم شرمندهام. چه بگوییم. مگر خانه رضی نبودی.
رفیقش میگوید:یادم افتاد وقتی به خانه شهیدان رضی رفتیم. از در خانه رفتیم داخل، پدرشان گفت: چرا یکیشان را نگذاشتی برای ما کپسول گاز بگیرد؟
هم حاج اکبر نوری بود و احمد. فردایش - یا دو روز بعد - خبر شهادت احمد را دادند...
#سردار_شهید_حاجاحمد_کریمی
@defae_moghadas2
❣
❣ان الحیاة عقیدة و الجهاد – به راستی که زندگی فقط عقیده و جهاد در راه آن است. و کسانی که در گذران عمر از این دو بیبهرهاند زندگی دارند اما نه نوع انسانی آن، بلکه در یک نوع زندگی حیوانی به سر میبرند. حال که انقلاب اسلامی دارد به جاهای دیگر صادر میشود و کفار به مقابله شدیدتر با آن برخاستهاند و هر مسلمان میبایست سهمی در آن داشته باشد و برای تداوم انقلاب یا خون بدهد و یا پیام، من چون خود را قادر به رساندن پیام به خوبی و کامل نمیبینم، این راه را برگزیدم و آمدم تا شاید خونم را برای حفظ و تداوم این انقلاب اسلامی -اگر ارزشی داشته باشد- بدهم. چون حیاتم آنطور که باید برای این انقلاب ثمردار نبوده است. حال با تمام وجود آمدهام که تا آخرین لحظه تلاشم را برای کمک به این انقلاب بکنم. دیگر تحمل این زندگی بیثمر یا کم ثمر را ندارم و امید دارم که خداوند توفیق کشته شدن در راهش را نصیبم گرداند.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌹شهید: عبدالکریم نساج
محل تولد: امیدیه
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۷/۳۰
محل شهادت: خرمشهر
محل مزار: گلزار شهدای امیدیه
@defae_moghadas2
❣
❣سید با ارتش به سربازی اعزام شد. دوران آموزشیاش را تهران بود. آن دوران مصادف بود با ماه مبارک رمضان. تقریبا سید تمام شبها را از فرمانده اجازه میگرفت و میرفت مراسمات حاج منصور در مسجد ارک. خوشحال بود و میگفت: الحمدلله سی شب ماه مبارک رمضان رفتم از فضای معنوی مسجد ارک استفاده کردم. روی دو تا نکته خیلی تاکید داشت. اخلاص و نماز شب، می گفت من الحمدلله تو سربازی نماز شبم قضا نشد!!
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
@defae_moghadas2
❣
❣وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
@defae_moghadas2
❣
❣آنان که گفتند خدای ما فقط الله است؛ و به این آرمان مقدس خود پافشاری کردند، فرشتگان بر آنها فرود میآیند که نترسید و غمگین نباشید و [به] بهشتی که به شما وعده داده شده، دلشاد گردید. قرآن مجید
اینجانب داریوش زمانی، فرزند حبیبالله زمانی؛ آرزوی من شهادت است. از پدر و مادرم و برادرانم و خواهران کوچکم، خواهش دارم که هیچ وقت برای من گریه نکنند. مادر و پدر عزیزم مدتی است تو را ندیدم؛ از شما میخواهم برادرانم و خواهرانم را بزرگ کرده؛ در راه اسلام قربانی دهید و همچون پسر بزرگت داریوش، که در راه خدا و اسلام شهید بشوم. مادر و پدر را به قرآن قسم میدهم که هیچ پیراهن سیاه نپوشید و فقط یک پرچم سبز که نشانه اسلام است، بر سر در منزل آویزان کنید. خدا من را به شما داد، در چنین روزی هم در راهش شهید بشوم و دلم میخواهد که تا آخرین قطره خون خود، در راه انقلاب اسلامی دفاع و کوشا باشید، که روح من آزاد باشد و با مشت محکمی بر دهان منافقین و مجاهدین بزنید. به امید شهادت فرزند شما و خدمتگزار مردم و قرآن و امام خمینی.
«وصیتنامه شهید»
🌹شهید: داریوش زمانی
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
محل تولد: آغاجاری
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۷/۳۰
محل مزار: گلزار شهدای آغاجاری
@defae_moghadas2
❣
❣خـدایـا ...
اگر مسئولیتی به من واگذار شد
و من سوء استفاده ڪردم ،
و یا زندگـی دنیـایی
مرا به خود جـذب ڪرد ،
لحظهای امانم مده و نابودم ڪن ...
#شهید_سردار_جعفر_شیرسوار
@defae_moghadas2
❣
❣بعـداز عملیات خیبر زمانی که جاده بغـداد - بصـره را از دست دادیم و فقط جزایر مجنون برای ما باقیمانـد
حضـرت امام(ره) اعلام فرمودنـدکه "به هر قیمتی که شـده بایـد جزایر حفظ شوند." من بلافاصـله به شـهید کاظمی فرمانده پَد غربی، شـهیدباکری و
زین الـدین در پـد وسط وشـهید همت در پد شـرقی اطلاع دادم.
چاه های نفت در پد غربی بود و در این نقطه مانند ابر انبوه، گلوله، خمپاره و بمب از آسمان بر آن می بارید.
شهیـد کـاظمی در آنموقعیت، مقـاومت بی سـابقه ای ازخود نشـان داد، انگشـتش قطع شـد و وقـتی برگشت سـر وصورتش خاکی،سـیاه و دودی بود وچندشـبانه روز بود که نخوابیده بود. وقتی به اوخسـته نباشـید گفتم و او را بوسیدم ،
گفت: «وقتی دستور امام (ره) را به من گفتی، دیگر نفهمیـدم چه شد، بچه ها راجمع کردم وگفتم که اینجاکربلاست، الانم عاشورا است و بایدبه هر قیمتی اینجا را حفظ کنیم.»
#شهید_احمد_کاظمی
@defae_moghadas2
❣
❣«مولود کعبه»
روز سیزدهم از ماه رجب سال 30 عام الفیل بود،
مسجدالحرام همچون روزهای دیگر شلوغ بود و در هر گوشه ای، جمعی به گفتگو مشغول بودند. سی سال از واقعه حمله ابرهه به خانه خدا می گذشت و هنوز تا بعثت پیامبر ده سال، باقی بود
فاطمه 9 ماهه باردار بود و به طواف کعبه آمده بود، ذکر میگفت و دعا میکرد برای سلامتی فرزندش، برای خودش، همسرش و برای مردم، از کنار حجرالاسود و درب خانه خدا و حجر اسماعیل گذشته بود که درد زایمان به سراغش آمد،
او دختر اسد فرزند هاشم بود و همسرش ابوطالب حامی حضرت محمد(ص) بود که هر دو از بزرگان مکه بودند.
صورتش قرمز شد،
خدایا چکنم؟
آخه اینجا!
وسط مردم و بزرگان مکه و در حال طواف؟
با خدایش نجوا کرد که پرودگارا خودت میدانی که به پیامبران و کتابهای آسمانی ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم را تصدیق میکنم، پس به حق کسی که این خانه را بنا نهاد و به حق کودکی که در رحم دارم ولادت این کودک را بر من آسان گردان و خودت به فریادم برس!
به پشت خانه کعبه رسیده بود که یکباره دیوار شکافته شد؛
به او الهام شد که ای فاطمه وارد خانه شو!!
مقام این فرزند و مادر از مقام حضرت عیسی و مادرش مریم بالاتر است که به او فرمان ترک خانه و به این فرمان ورود به خانه داده شد!
فاطمه وارد خانه شد و دیوار به حالت اولش برگشت؛؛
همه از این حادثه شگفت زده شده بودند و انگشت به دهان گرفته بودند.
آخر مگر میشود دیوار خانه کعبه شکافته شود تا زنی به آن داخل شود و زایمان کند!!
اما این واقعه اتفاق افتاده بود؛
کلیدار خانه که نگران زایمان فاطمه در خانه خدا و آلودگیهای زایمان شده بود هراسان به سمت درب رفت و کلید را در قفل درب انداخت تا با بیرون کردن فاطمه از این اتفاق جلوگیری کند اما هرچه کلید انداخت قفل باز نشد؛؛
گویا صاحب خانه اجازه ورود به کسی نمیدهد، او مهمانان عزیزی دارد و نامحرم حق ورود ندارد،
هرچند خدا زاییده نشده و فرزندی ندارد اما صدای گریه گل پسری از درون خانهاش شنیده شد تا به همه بفهماند که قلب خانه خدا و توحید را ولایت و امامت علی (ع) تشکیل میدهد.
سه روز فاطمه در خانه خدا مهمان بود و فرزندش بدون آلودگیهای زایمان بدنیا آمده بود و او فرزندش با غذاهای بهشتی پذیرایی شدند.
خورشید صبح روز چهارم، که از پس کوههای مشرق سر بر آورد، ناگهان در میان ناباوری مردم، بار دیگر دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که کودکی را در آغوش می فشرد، بیرون آمد.
فاطمه با فرزندش از خانه خدا بیرون آمد و هاتفی ندا داد که ای فاطمه نام فرزندت را علی بگذار که برگرفته از نام خداست، فرزندی که در خانه خدا بدنیا آمده و مهمان خدا بوده کسی جز خدا حق نامگذاری او را ندارد و باید نامش را هم خدا انتخاب کند.
به ابوطالب خبر دادند که فاطمه با فرزندش به سمت خانه میآید!
همه اهل خانه که در پیشاپش آنها حضرت محمد (ص) بود به استقبالش آمدند و پیامبر خدا او را در بغل گرفت و زبان در دهانش گذاشت و در گوشش اذان و اقامه گفت.
ابوطالب پدر علی (ع) شترهای زیادی را به عنوان ولیمه قربانی کرد و همه را مهمان خانه خود کرد؛
اما شرط ورود به خانه را هفت دور طواف خانه خدا قرار داد و به همه گفت در هنگام ورود به خانه باید به علی سلام دهند.
این شرط هم راز و رمزش این بود که بدانید علی (ع) ولی و رهبر آینده شماست.
امروز هم ما شهادت میدهیم که علی(ع)ولی خداست.
میلاد ولی خدا امیرالمومنین حضرت امام علی علیه السلام و روز پدر و روز مرد برهمه شما عزیزان خصوصاً پدران و مردان ایرانزمین مبارک باد.
حسن تقیزاده بهبهانی
رجب سال ۱۴۰۲
@defae_moghadas2
❣
❣از منطقهی عملیاتی که برمیگشتیم، یک نفر نظرمان را جلب کرد. او، فشنگهایی را که روی زمین ریخته شده بود، جمع میکرد و داخل سطلی که در دست داشت، میریخت. تعجب کردیم؛ چون در اوضاعی که بچهها حتی یک تانک عراقی را نادیده میگرفتند و سلاحهای زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها کرده بودند او داشت فشنگها را جمع میکرد! جلوتر رفتیم؛ حسن باقری بود. وقتی متوجه نگاههای متعجب ما شد، رو به ما کرد و گفت: حیف است اینها روی زمین بماند. باید ضد صاحبانش به کار گرفته شود.
#شهید_حسن_باقری
@defae_moghadas2
❣
❣هم مداح بود، هم فرمانده!
سفارش کرده بود روی سنگِ قبرش بنویسند
یازهرا..!
اینقدر رابطهاش با حضرتِ مادر قوی بود
که مثل بیبی شهید شد
خمپاره که خورد به سنگرش،
بچهها رفتند بالا سرش
دیدند خمپاره خورده به پهلویِ سمت چپش..!
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
@defae_moghadas2
❣
❣خدایا! می دانم که کم کاری از من است
خدایا! می دانم که من بی توجهم
خدایا! می دانم که من بی همتم
خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید..
آمده ام خدا! کمکم کن
تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم.
#شهید_رسولخلیلی
@defae_moghadas2
❣
دلخوشم
با تو اگر صحبت میکنم
باسلامی
هرکجا باشم
زیارت میکنم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#شب_جمعه
#کربلا
#حرم