eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅💠🔅 اِی کاش به جایِ هَمه می شُد که دَر این شَهر این حالِ بِه هَم ریخته‌اَم را تو بِبینی ..💔 سلام صبح بخیر 🌹 شهید سید مرتضی شفیعی #صلوات #اهواز
🍃🌸 #شهید_مدافع_حرم_میلاد_بدری🕊 تولد :1374/1/6 شهادت : 1394/9/10 @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_مدافع_حرم_میلاد_بدری🕊 تولد :1374/1/6 شهادت : 1394/9/10 @defae_moghadas2
🍃🌸 🌹بچه مسجدی بود و فعال هیئت صالحین. عاشق امام رضا علیه السلام بود ،سالی دو بار به زیارتش میرفت .از بیرون که میومد ،دست پدر و مادر رو میبوسید ، و عقیده داشت اینجوری ایمانش رو افزایش میده ، واین بینش و تفکر عاقبتی جز مقام والای شهادت نداشت. در وصیتنامه اش این سفارش رو میکنه :🔻 ✍رضایت "الله" تبارک و تعالی، از رضایت هر کس مهمتر است، و اولویت دارد. و در کلامی دیگر، اصلا قابل مقایسه نیست. از کار شبهه ناک پرهیز کردن واقعا هنر است، و دعا کنیم، که نصیبمان شود. ازشما می خواهم که برای نابودی استکبار جهانی (آمریکا،اسرائیل،عربستان)، دعا کنید، که ان شاءالله، با نابودی اینها، ظهور، زمینه سازی خواهد شد. @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #ادامه خاطره ای از شهادت #شهید_محمود_دانشیار به قلم دوست و همرزم ایشان ناصر آیرمی 👇👇👇
❣ 🔻 شهید محمود دانشیار 4⃣ ✍ در دل گفتم: خدایا، محمود را چه شده؟ هماندم به دلم آمد که حتما” یکی از ما ترکش می خورد و عجیب هیچ شکی نداشتم که این اتفاق خواهد افتاد، دلم پر از التهاب شد و بدلیل علاقه ی شدیدی که به محمود داشتم با خود گفتم: نکند این محمود باشد که مورد اصابت ترکش قرار گرفته و من سالم بمانم، ✍ نیرویم را در پاها جمع کرده و با سرعت به طرف او دویدم. تصمیم گرفتم چسبیده با محمود حرکت کرده و لحظه ای از او غافل نشوم که اگر اتفاقی رخ داد هر دو با هم باشیم. برای همین به هر زحمتی بود خود را به محمود رسانده و شانه به شانه اش چسباندم و خیالم راحت شد. ✍ اما سرم را که بلند کردم دیدم دو سه متری از من جلو افتاد، خیز برداشته باز دوباره شانه به شانه اش چسباندم ولی در کمال حیرت باز دیدم دو سه متر جلو افتاده با عجله پایم را از زمین کنده تا به طرفش بروم که انفجار خمپاره در بین ما همه چیز را بهم ریخت و دلم پر از آشوب شد... ادامه رو پیگیر باشید 👇👇 ❣
باید ایستادگی را از تو آموخت از تو که سالهاست خط نگه داری... زمانی با تمام وجود تا آخرین نفس ... و هنوز پس از سالها ، با استخوان هایت... #باید_از_تو_بیاموزم_ای_شهید🕊🕊🕊 @defae_moghadas2
🍃🌸 #شهید_مدافع_حرم_مجتبی_زکوی_زاده🕊 تولد : 1362/7/1 شهادت : آذر 1394 @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃🌸 #شهید_مدافع_حرم_مجتبی_زکوی_زاده🕊 تولد : 1362/7/1 شهادت : آذر 1394 @defae_moghadas2
🍃🌸 اولین شهید مدافع حرم باغملکه ، که با اختیار خود و داوطلبانه برای دفاع از حرم بانوی عشق حضرت زینب کبری (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه رفت. و پس از حدود 20 روز نبرد با گروه‌های تکفیری به شهادت رسید . قبل از پرواز به سوریه، به دوستان خود میگفت اولین شهید(مدافع حرم) تیپ و شهرستان باغملک ، خودم هستم. و اولین شهید مدافع حرم تیپ امام حسن مجتبی (ع) خوزستان و شهرستان باغملک 10 روز مانده به شهادت امام حسن مجتبی(ع) به خیل شهدا پیوست. 🕊 @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 نتوان گفت که این قافله وا می ماند خسته و خفته ازاین خیل جدا می ماند این رهی نیست که از خاطره اش یادکنی این سفر همره تاریخ به جا می ماند... @defae_moghadas2
حماسه جنوب،شهدا🚩
❣ 🔻 شهید محمود دانشیار 4⃣ ✍ در دل گفتم: خدایا، محمود را چه شده؟ هماندم به دلم آمد که حتما” یکی از م
❣ 🔻 شهید محمود دانشیار 5⃣ ✍ محمود به یکطرف پرت شد و گرد و خاکی دور و بر او را احاطه کرد با آشفتگی خود را به او رساندم، به پشت روی زمین افتاده و سر و رویش خاکی شده و رنگ از چهره اش پریده بود سرش را از زمین بلند کرده به دست راستش نگاه می کرد. ✍ گفتم: محمود، چی شد؟ گفت: ترکش خورده ام،گفتم: کجا، گفت: دستم و دست راستش را به آسمان می کشید و از درد بی تابی می کرد. یک لحظه چشمم به پشت سرش افتاد خدایا چه می دیدم باور کردنی نبود نیمه پشت سرش کاملا” رفته بود و خون فوران می کرد ✍ به ناگاه از شدت درد دستش، بلندبلند،گریه می کرد و در حالی که فریاد می زد: دستم دستم، حالش خراب شد، زبان در دهانش پیچیده و صداهای خس خسی از دهانش بیرون می زد گیج و منگ به او نگاه می کردم و مانند درمانده ای مات و مبهوت به او زل زده و فقط او را نگاه می کردم سرم داغ شده وگوشهایم چیزی را نمی فهمید و آن همه انفجارها را نمی شنیدم، هیچ چیز باورم نمی شد ✍ آیا واقعا” این محمود بود که دارد از دست می رود؟ آنهمه درد و دلها، آن همه حسرتهای جدایی از مجید صدف ساز و آن همه گریه و زاری ها و دعاهای جانسوز، آه خدایا بعد از او چه کنم؟ چگونه فقدان او را تحمل کنم؟ دلم بسیار آشوب زده و غمبار بود حال غریبی داشتم و تنها کلامی که می توانستم با زحمت بگویم، محمود، محمود بود. ادامه رو پیگیر باشید 👇👇 ❣