🍃🍂🍃🍂🍃🌺🍃🍂🍃🍂
از یاد رفتگان
راوی : نجف زراعت پیشه
همه می گویند باید مدیون کسانی باشیم که ازنفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم...
کسانی که به جبهه رفتند ، رزم نمودند ، ترکش خوردند عده ای جانباز و عده ای دیگر اسیر شدند
و برخی هم شهید شدند
همه فقط این روی سکه را می بینند
اما
قسمت مهم دیگری مورد غفلت قرار گرفته ....
چشم انتظاری پدران ، مادران و همسران......
پرستاری شب و روز از جانبازان و ایثارگران.......
اما مدیون تر به مادران و همسرانی که پا به پای رزمندگان و جانبازان ایستادند و بدون چشم داشت مادی و تنها با دید انسانی و اسلامی دوران جنگ و بعد از آن را تحمل نمودند.
مادران و همسرانی که در هنگام حضور رزمندگان در جبهههای جنگ در ستادهای پشتیبانی به بسته بندی هدایا ، دوخت و دوز لباسها، شستن لباس ها ،ملافه ها و پتوهای جبهه می پرداختند و تعدادی از آنها از اثرات شیمیایی همراه این البسه و پتوها که شیمیایی شده و هیچ مرجعی برای پیگیری و درمان آنان ایجاد نشد و در یادها فراموش شدند.
همسران و مادران جانبازان که آب شدن آنها را دیدند و خود در این وانفسای رقابت های دنیوی و .... ذره ذره سوختند و ساختند
همسران و مادرانی که رفتارهای عصبی ناشی از موج انفجار جانبازان را در خانه تحمل نموده و دم نمی آورند
همسران و مادرانی که زخم زبان و کنایه بی خبران و مغرضان را درهر لحظه و هر ساعت می شنوند ، می بینند و زجر می کشند
همسران و مادرانی که سوختند صبر کردند اما خبری از پیکر جگر گوشه هایشان نیامد
همسران و مادرانی که چشمهایشان به در دوخته شد اما........
و
پدرانی که همه این زخم ها و دردها را طی این سال ها در سینه خویش پنهان و با سکوت معنادار خویش به دوردست ها می نگرند ....
بیایید مواظب این نگاه ها و بغض های نهفته باشیم .
#بازماندگان_شهدا
#جانبازان_آزادگان
#همسران_مادران_پدران
خیالتان را
در آغوش کشیدم ،
دستانم گل کرد
و دوباره
صبحِ دوست داشتن تان ،
از راه رسید ..
#سلام
#صبح_بخیـر
🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿
سلام 👋
امروز هم سر وعده خودمون اومدیم با یه
🌾 قرار عاشقی 🌾
دیگه،
این دفعه با شیر عملیات اومدیم سراغتون.......... بله شیر عملیات
عجله نکنید ✋می گم چرا.
پس با ما و این شهید پیشگام همراه باشید تا باهاشون آشنا بشیم ☺️
@defae_moghadas2
🍃🍃1🍃🍃
🍂🍃 توی یه خونواده ی 7 نفری بدنیا اومدم 👶🏻 البته وقتی من بدنیا اومدم تازه شدیم سه نفری 😉 آخه من بچه ی اول بودم ✨
🍂🍃 از دوران بچگی با پدرم سرکار می رفتم و بخاطر همین تا زمان دبیرستانم که مصادف بود با پیروزی انقلاب ✊🏻👊🏻 دیگه تو کار پدرم که حاج عبدالوهاب صداش می کردن بودم.
بابام تکنسین مخابرات بود و منو هم اوستا کرده بود.😎
🍃🍃🍃۳🍃🍃🍃
🍂🍃 انقلاب که پیروز شد با مشورت و موافقت پدر و مادرم به سپاه پاسداران ملحق شدم و اونجا هم تو زمینه ی تخصصم که مخابرات بود مشغول شدم ✨ یکی از شانس های زندگیم آشنایی با حسین آقا علم الهدی بود. خب با ایشون بودن یعنی سیاسی شدن و.....
🍃🍃4🍃🍃
🍂🍃 با شروع جنگ 💣 به هویزه اعزام شدم و تا زمان سقوط این شهر اونجا موندم 😔 بعد از اون برگشتم و توی پادگان گلف اهواز مشغول بکار شدم،
تو همین ایام بود که آیت الله خامنه ای برای تحقیق در مورد شهادت دانشجوها که تو هویزه شهید شده بودند به اهواز اومدم و منو برد تو تیم تحقیق خودش🔎 تا خیانت بنی صدر 👹رو آشکار کنیم.
برای تحقیق همین جا بود که تونستم با همکاری یکی از بچه های سپاه دست بنی صدر ملعون 👺 رو در مورد به شهادت ❣رسوندن دانشجوها رو کنیم 😔
🍃🍃5🍃🍃
🍂🍃 وقتی به منطقه رسیدم با دیدن پیکر شهدا ❣دیگه نتونستم تاب بیارم 😭 و از فرمانده ی سپاه خواستم بهم اجازه بده که به جبهه برم ✨
🍂🍃
البته در ابتدا آقای شمخانی اجازه نمیدادن به خط برم، واسه
همین منم دوبار بدون اجازه رفتم خط مقدم 😎 اما با دستور آقای شمخانی منو به عقب برگردوندن 😔
🍂🍃 بالاخره با کلی اصرار و وساطت دوستان، اجازه صادر شد و من به خط مقدم جبهه اعزام شدم ☺
همه اعضاء خونواده کم و بیش در جبهه و پشت جبهه کمک می کردیم، چه خواهرام و چه برادرام یه وضعی شده بود😉
🍃🍃6🍃🍃
🍂🍃 بیست روزی به عملیات مونده بود که دلم هوای مادرم 💓رو کرد و زودی رفتم خونه. نمیدونم شاید برات شده بود برام که آخرین باریه که اونو می بینم.
وقتی خواستم برگردم کلی سفازشش رو به داداش کوچیکه 👱 کردم.
قبل از اینکه اشکم دربیاد راهی جبهه شدم تا دلم باز بشه
🍃🍃7🍃🍃
توی عملیات ✨ثامن الائمه✨ یا همون عملیات شکست حصر آبادان 🌅 بود که همه جمع شدیم 👥👥👥تا حرف امام رو نذاریم زمین بمونه.
آخه گفته بود که آبادان باید از محاصره خارج بشه. خب باید می شد دیگه 😄
اتفاقا مجوز پرواز 👼🏻 من هم تو همین عملیات صادر شد و بله دیگه منم شهید 🌹 شدم ☺
🍂🍃 بعد از شهادتم آقای خامنه ای روی یه نسخه از عکس من یادگاری نوشتن و آرزو کردن که با من محشور بشن 😇
اینم عکس یادگاری اون روزا
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
🍃🍃8🍃🍃