eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت. می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد. نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند. صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است. ازش پرسیدم چه شده: گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود. شهید در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عج مشرف شده است.   کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسل در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود. محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه". گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم". رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی. محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط". جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!". گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه". گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد". گفتم:" چه کاری؟" با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم". https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
یادش بخیر زمان جنگ زیارت عاشورا ها و دعاهای کمیل غوغایی بود. توی دلها پر بود از یاد خدا تلنگری کافی بود تا دلها به جنبش آید و اشک ها جاری شود و حسرت های عقب افتادن از شهدا سر باز کند. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ 🔻 اعتراف نامه و قانون‌نامه شهید سید مجتبی علمدار 🔻 قانون اول:  بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و  به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. تاریخ اجراء 4/5/69  🔻 قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم.  حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم. اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم .   تاریخ اجراء 11/5/69  🔻 قانون سوم:  خدایا! اعتراف می کنم از اینکه مرگ را فراموش کردم و تعهد کردم مواظب اعمالم باشم ولی نشدم. حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز تقرّب بخوانم.اگر به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت را بجا بیاورم روز بعد باید 20 ریال صدقه و 8 رکعت نماز قضا بجا بیاورم.    تاریخ اجراء 26/5/69  🔻 قانون چهارم: خدایا! اعتراف می کنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و بهر نماز شب هم بیدار نشدم.حداقل در هر هفته باید دوشب نماز شب بخوانم و بهتر است شبهای پنجشنبه و شب جمعه باشد.اگر به هر دلیلی نتوانستم شبی را بجا بیاورم باید بجای هر شب 50 ریال صدقه و11 رکعت تمام را بجا بیاورم .   تاریخ اجراء 16/6/69  🔻 قانون پنجم:  خدایا! اعتراف می کنم از اینکه «خدا می بیند» را در همه کارهایم دخالت ندادم و برای عزیز کردن خودم کارکردم.حداقل در هر هفته باید دو صبح زیارت عاشورا و صبح جمعه باید سوره الرحمن را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم زیارت عاشورا را بخوانم باید هفته بعد 4 صبح زیارت عاشورا و یک جزء قرآن بخوانم و اگر صبح جمعه ای نتوانستم سوره الرحمن بخوانم باید قضای آن را در اولین فرصت به اضافه 2 حزب قرآن بخوانم. تاریخ اجراء 13/7/69  🔻 قانون ششم: حداقل باید در آخرین رکوع و در کلیه سجده های نمازهای واجب صلوات بفرستم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را انجام دهم، باید به ازای هر صلوات 10 ریال صدقه بدهم و 100 صلوات بفرستم.     تاریخ اجراء 18/8/69  🔻 قانون هفتم:  حداقل باید در هر 24 ساعت 70 بار استغفار کنم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا آورم، در 24 ساعت بعدی باید 300 بار استغفار کنم و باز هم 300 به 600 تبدیل می شود. تاریخ اجراء 30/9/69  🔻 قانون هشتم:  هر کجا که نماز را تمام می خوانم باید در هفته 2 روز را روزه بگیرم، بهتر است که دوشنبه و پنج شنبه باشد. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم در هفته بعد به ازای دو روز 3 روز و به ازای هر روز 100 ریال صدقه باید بپردازم .    تاریخ اجراء 19/11/69  🔻 قانون نهم:  در هر روز باید 5 مسئله از احکام حضرت امام (ره) را بخوانم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این عمل را بجا بیاورم روز بعد باید 15 مسئله بخوانم .      تاریخ اجراء 14/1/70  🔻 قانون دهم:  در هر 24 ساعت باید 5 بار تسبیح حضرت زهرا(س) برای نماز یومیه و 2 بار هم برای نماز قضا بگویم. اگر به هر دلیلی نتوانستم این فریضه الهی را انجام دهم باید به ازای هر یکبار ، 3 مرتبه این عمل را تکرار کنم.   تاریخ اجراء 15/3/70 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آمده بود بیمارستان، کپسول اکسیژن می خواست؛ امانت، برای مادر مریضش. سرباز بخش را صدا زدم، کپسول را ببرد؛نگذاشت! هر چه گفتم: «امیر،شما اجازه بفرمایید.؛ قبول نکرد!، خودش برداشت...» گفت: «نه! خودم می برم، برای مادرمه.» خاطره از امیر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی؛ (جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح)! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣بهش گفتم: «توی راه که بر می‌گردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر.» گفت: «من سرم خیلی شلوغه، می ترسم یادم بره. روی یه تیکه کاغذ هر چی می خواهی بنویس بهم بده.»؛ همون موقع داشت جیبش را خالی می‌کرد. یک دفتر چه یادداشت ویک خودکار در آورد گذاشت زمین؛ برداشتم‌شان تا چیزهایی که می‌خواستم، برایش بنویسم، یک دفعه بهم گفت: «ننویسی ها!» جاخوردم، نگاهش که کردم، به نظرم عصبانی شده بود! گفتم: «مگه چی شده؟!» گفت: «اون خودکاری که دستته، مال بیت الماله.» گفتم: «من که نمی خواهم کتاب باهاش بنویسم! دو-سه تا کلمه که بیش تر نیست.» گفت: «نه!!.» خاطره ای از سردار شهید مهندس مهدی باکری؛(فرمانده لشکر 31 عاشورا)! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
مرغابی امام زمان( عج) از شهید یوسف قربانی پرسیدن غواص یعنی چه؟ گفت: مرغابی امام زمان(عج) به یاد همه غواصان دریا دل  سه صلوات https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ در گوشه ای از دفتر خاطراتت شعر زيبای حافظ را به خط خوش نوشته بودی، يادت آمد: آذر ماه 1364 روز مرگم نفسی وعده ديدار بده وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر من كه خبر نداشتم پدرت آن را چون جان شيرين نگه‌ش داشته بود و به من نشان داد. شايد اگر خودم نديده بودم باور نمی كردم تو به جای عبارت « فارغ و آزاد» با خط خود نوشته بودی «خرم و دلشاد» حالا شعر حافظ اندكی تغيير كرده بود روز مرگم نفسی وعده دیدار بده  وانگهم تابلحد خرم و دلشاد ببر بسیجی شهید «محمد رضا حقیقی»   https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
عدد «یک» در جبهه عجب اکسیری بود:  یک خدا، یک هدف، یک وسیله، یک سلیقه، یک شکل، یک رنگ لباس، یک قبله، یک غذا، یک دل، یک فرمانده، یک صف، یک حرکت. یادش به خیر...... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید ۱۶ ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد، گناهان یک روز او این ها بود: 1- سجده نماز ظهر طولانی نبود 2- زیاد خندیدم 3- هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. براستی! ما چقدر از این پسر ۱۶ ساله کوچکتیرم...؟ https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
هدایت شده از حماسه جنوب،خاطرات
🍂 خلاصه مطالب کانال های حماسه جنوب را در پیج اینستاگرام زیر دنبال کنید 👇👇 https://instagram.com/hemasehjonob_?igshid=12qetpozgwr6o
رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش. چه امضا بکنی، چه امضا نکنی، من میرم!☺️ اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست. شاید هم جنازه ام پیدا نشه!😉 در دل مادر آشوبی به پا شد.😥 رضایت نامه را امضا کرد. پسر از شدت شوق سر به سر مادرش می‌گذاشت.😍 -جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی! بیهوش نشی هااا! چادرت را هم محکم بگیر! https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم هایش برق زد. گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم.با عجله گفتم:"خب بده، ببینم". گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم. قیافه ام را که دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم:" خیلی خب، ان شاء الله پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم". خاطره ای از   شهید محمدرضا عسگری پرواز در قلاویزان.‌. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد، حسن نامه ای به او نوشت:" اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد، بجنگد؛ نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد".   در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی ، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد! امتداد41،ص4 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
السلام علیک یا جوادالائمه علیه السلام
❣ خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد. ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد. فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد. وقتی پاپیچش شدیم گفت: کار بابا تو مغازه زیاده، برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد. 🔅 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دلربایید و عاشق.. شما نوبرید و بی‌نظیر.. به تصاویرشان خیره شوید و پیمانی تازه کنیم... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ می‌خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه اوّل رفته بود سراغ اهل بیت. یک کارت نوشته بود برای امام رضا (ع) مشهد . یک کارت برای امام زمان (ارواحنا فداه) مسجد جمکران، یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومه (س) قبل از عروسی بی بی اومده بود به خوابش ! فرموده بود : “چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیایم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه آمدیم، شما عزیز ما هستی” °•°•° سردار شهید فرمانده قرارگاه فتح متولد ۱۳۳۷، فرزند میرزا علی شهادت : ۱۵/۵/۱۳۶۲ ، والفجر ۲ ~ حاج عمران ، مفقودالجسد منبع : کتاب یادگاران شهید ردانی پور https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردم و کوه غیرتم، رهرو راه باکری، وارث خون همتم... صحبت‌های شهید «مرتضی عطایی» https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
شهید زین الدین یکی دو بار رفت دیدار امام. تا چند روز حال عجیبی داشت. ساکت بود. می‌نشست و خیره می‌شد به یک نقطه و می‌گفت: « آدم وقتی امام رو می‌بینه ، تازه می‌فهمه اسلام یعنی چي! چه قدر مسلمون بودن راحته! چه قدر شیرینه!» می‌گفت: « دلش مثل دریاست . هیچ چیز نمی‌تونه آرامششو به هم بزنه . کاش نصف اون صبر و آرامش ، توی دل ما بود.» شهید محمود کاوه https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد سرم به خاك رهت ارجمند خواهد شد لبی كه زمزمه درد می كند شب و روز به یمن روی تو پر نوشخند خواهد شد میلاد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام و روز مردانِ مرد، مبارک باد https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🌹
شهید علیرضا اکبری مادرش تعریف می‌کرد چهار ساله بود، مریضی سختی گرفت. پزشکان جوابش کردند. گفتند این بچه زنده نمی‌ماند. پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد. به نیت آقا به فقرا غذا می‌داد تا اینکه به طرز معجزه‌آسایی این فرزند شفا یافت. هرچه بزرگ‌تر می‌شد، ارادت قلبی این پسر به آقا اباالفضل (ع) بیشتر می‌شد. تاریخ تولد را تغییر داد و به جبهه رفت.   در جبهه به خاطر شجاعتی که به خرج داد، مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشکر امام حسین (ع)‌ شد. ۱۶ سال بیشتر نداشت. آخرین باری که به جبهه رفت گفت: راه کربلا که باز شد، برمی‌گردم. ۱۶ سال بعد پیکرش بازگشت. همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می‌رفت،‌ به خواب مسئول تفحص آمده بود و گفته بود زمانش رسیده که من برگردم. محل حضور پیکرش را گفته بود. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
جای خالی یادمان اتوبوس آسمانی امروز سالروز شهادت ۳۴ رزمنده دلیر گردان سرافراز بلال بود. ۳۵ سال پیش در چنین روزی گردان بلال در سوگ و ماتم این شهیدان عزیز نشست هر چند این شهیدان مزد جهاد خالصانه خود را گرفتند و به یاران شهیدشان پیوستند ولی هم‌رزمان خود را به سوگی دوباره نشاندند هنوز در غم از دست دادن همرزمانمان در عملیات والفجر بودیم که این خبر همه ما را غافلگیر کرد. خبر سخت و کمر شکن بود شهادت همزمان ۳۴ شهید از رزمندگان گردان بلال. اینکه چقدر به این موضوع پرداخته شد باید صادقانه گفت که بجز پرداختن دیر هنگام به یادمان شهدا در محل حادثه و چند خاطره در سالروز شهادتشان کاری قابل توجه صورت نگرفته است . جا دارد متولیان امر در شهرستان دزفول میدان؛ بلوار و یا فضایی را بنام این دلاور مردان شهید نامگذاری کنند تا نسل نوجوان و جوان بدانند که چه عزیزانی برای پایداری پرچم عزیز کشورمان خون ها داده اند. به حادثه اتوبوس آسمانی باید به طور ویژه نگاه کرد چرا که یک حادثه کم نظیر در دفاع مقدس است. گرامیباد باد یاد و خاطره کلیه شهدا خاصه شهدای عزیز اتوبوس آسمانی گردان همیشه سرافراز بلال 🔅 سید عزیزاله پژوهیده https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
17.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق قیمت نداره پیکر پاک شهید «حاجی زاده» چشم خانواده هاشون روشن... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1