eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ پیش بینی شهید حاج از مبارزه گسترده با آمریکا و لزوم تقویت نیروی نظامی و کسب تجربه و آمادگی همه جانبه در برابر استکبار جهانی. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 آغاز شده بود و به گردان ها مامور شده بودند و سید جمال نامش توی لیست نبود. سیدسراغ فرمانده تخریب رفت و به او التماس کرد...که برادر عبدالله به من قول دادی که من رو عملیات بفرستی....شهید نوریان هم وقتی اصرار سید رو دید برای اینکه از دستش خلاص بشه گفت تجهیزات بگیر و او و تعدادی از بچه ها رو فرستاد با گردان عاشورا عملیات برند. میون بچه ها شایع شده بود که این گردان عملیات نداره و به عنوان احتیاط است که باز سید با ناراحتی خودش را به شهید نوریان رساند وباز التماس و اصرار. واو باز سید رو آروم کرد.اما درکمال ناباوری قرعه عملیات به نام لشگرده سیدالشهداء علیه السلام افتاد ودر جزیره جنوبی وارد عملیات شد. و سید جمال خوشحال، همسنگرانش را در آغوش کشید وبا اونها وداع کرد. در جفیر آخرین خداحافظی سید بود .گردان عاشورا وارد عملیات شد و سید جمال هم پیشاپیش گردان با توجه همه رو به خودش جلب میکرد تا اینکه به میدان مین رسیدند و سید مشغول زدن معبر شد و آتش سنگین دشمن شروع شد و تنها خبری که از سید رسید اصابت تیربه گلو وپهلو بود و جان دادن غریبانه. اما سید قبل از ورود به معبر عصاهاش رو کنار خاکریز دور انداخته بود و خودش رو کشان کشان روی زمین کشیده بود. اون روز دو تا عصای سید رو بچه ها پیدا کردند و پیکرمطهر این فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها در جزیره مجنون جاماند و ده سال بعد به آغوش مادرش برگشت. @defae_moghadas2
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 خاطره از عملیات خیبر.. بود و با توی درگیری های کنار هم بودیم . توی محاصره تانکها در نزدیک دهکده داخل جزیره گیر افتاده بودیم.خاکریزی که پشتش بودیم باگلوله های مستقیم تانک هر لحظه داشت کوتاه تر میشد .با شهادت و مفقود شدن فاصله مون کم شده بود. دیدم سر صدا میاد . نگاه کردم دیدم یکی از به چندمتری ما رسیده . به حاج قاسم اشاره کردم. دیدم تند تند داره حمد و سوره میخونه بهش گفتم داری فاتحه ی خودت رو میخونی. . دیدم داره با پیم نارنجک ور میره. گفتم: میخواهی چیکار کنی گفت مواظب من باش میرم سراغ تانک.. اگر تانک به خاکریز برسه دخل همه رو میاره در یک آن ، با همه ی توانش دوید سمت تانک و از شنی ها بالا رفت و برجک رو باز کرد و نارنجک رو داخلش انداخت. و تانک رو منفجر کرد. غلام میگفت : وقتی اومد پشت خاکریز تلو تلو میخورد. بهش گفتم برادر اصغری داشت قلبم میومد توی جورابم. گفت خدا بهم رحم کرد. یاد هر دو شون بخیر ۱۰آبانماه سال ۶۶ با انفجار مین والمر در منطقه عملیاتی سردشت پرکشید و هم در اسفند ماه ۶۶ در جبهه جنوب میهمان ابا عبدالله شد. @defae_moghadas2
قبل از سقوط در اواخر خردادماه 1367 با سردار شهید حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشگر10 تازه از بستر بیماری جدا شده بودیم و حال وروز خوشی هم نداشتیم…خبر دارشدیم که دشمن داره توی جزیره مجنون تحرکاتی انجام میده خودمون رو رسوندیم تا مقابل دشمن و داخل آب مین گذاری کنیم… هردوی ما بدنمون پر بود از طاول و آب تلخ وشور جزیره هم سم مهلکی برای زخم های ما بود…. با حاج ناصر رفتیم داخل کمین های توی خط مقدم…. وحید بهاری هم همراه ما بود و دوربین هم برده بودیم و آخرین عکس رو با هم به یادگار گرفتیم… عینک برای خوش تیپی به چشم نزدیم عینک دودی برای اینه که آفتاب چشم های ما رو اذیت نکنه…شهید اربابیان اهل شلوارکردی پوشیدن نبود و همیشه از جهت ظاهری آراسته بود…شلوار گشاد رو برای این پوشیده که طاول ها پاهاش اذیتش نکنه…یادش بخیر (جعفرطهماسبی) @defae_moghadas2