حماسه جنوب،شهدا🚩
🍂
بعدازظهر روز تابسون بود حاج حمید اومد خونه.گفت که آماده بشیم تا همگی با هم بریم پارک.
طولی نکشید که یه شام مختصرآماده کردم و بچه ها حاضرشدن و به سمت پارک حرکت کردیم یه جای دنج پیداکردیم بساطمون رو همونجا پهن کردیم بعداز خوردن شام حاج حمید ازمون خواست تا قدم زنون به سمت دریاچه مصنوعی بریم به قول خودش ببینیم اوضاع از چه قراره...به دریاچه که رسیدیم یه اسکله کوچیک و چندتا قایق بزرگ و قدیمی چوبی برای قایق سواری کرایه میدادن.حاج حمید یه قایق کرایه کرد و همگی سوار شدیم...حاج حمید با قدرت هرچه تمام تر پاروهای سنگین چوبی رو توی عمق آبهای تیره و تاریک دریاچه بحرکت درمیاورد قایق با سرعت پهنای دریاچه رو میشکافت و به جلو میرفت بچه ها وقتی به قایق های شناور روی سطح دریاچه نگاه میکردن و میدیدن با وجود اینکه سرنشین های اون قایق ها کمتر از قایق ما بودن و اونها هم باباهاشون قایق هارو هدایت میکردن اما قایقهاشون با قایقهای دیگه برخوردمیکرد ویا با وجود فشاری که بخودشون میاوردن به اهستگی در حرکت بودن و خلاصه اینکه تسلط کافی نداشتن اما همچنان این حاج حمید بابای اونا بود که مقتدرانه بین همه باباها میدرخشید...باعث شده بود که بچه ها کلی به باباشون افتخار کنن وبا صدای بلند این موضوع رو بروز میدادن و حاج حمید رو تشویق میکردن.در این حین چشممون به یه قایق با دوسرنشین افتاد یه خانم با یه دختربچه که توی دریاچه بی حرکت مونده بودن و دیگه قادر به ادامه مسیر نبودن حاج حمید قایق رو به سمتشون هدایت کرد و ازشون پرسید که خدایی نکرده مشکلی براتون پیش اومده؟؟ اون خانم گفت که مدت زمان زیادیه که اونجا روی اب شناورن و با امواج به وسطای آب رسیدن و نمیتونه قایق رو به عقب برونه .حاج حميد قایق رو به قایق اونا چسبوند و بهشون گفت که نگران هیچی نباشن و به فضل خدا هیچ اتفاقی واسش نمیوفته.آخه حسابی خسته و ترسیده بودن...حاج حمید به قول خودش به فضل خدا اونارو به سلامت به سمت اسکله رسوند...اون خانم کلی واسه حاج حمید دعای خیر کرد... .
حاج حمید همیشه میگفت در خدمت اسلام و مسلمین باشیم .... خدا هم در همه حال حتی گردشهای کوچیک خانوادگی توفیق خدمت به خلقش رو بلااستثنا نصیبش میکرد.
#حاج_حمید_تقوی
شهید مدافع حرم
@defae_moghadas2
🍂