🕊🍂 🍂🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
یه پسری همیشه خندون ، شوخ طبع، مهربون، دل بزرگ، با معرفت و خوش قول اگه کاری بهش سپرده میشد به خوبی از عهدش بر میومد
مجید مثل برادرم بود تو خیلی از کارها باهاش مشورت میکردم و کمکم میکرد
روز آخر دیدمش گفت داداش دارم میرم گفتم کجا گفت عازمم دارم میرم سوریه گفتم مجید داداش تو تنها پسر باباتی تنهاس نری بمونی برگردیا، گفت من به خاطر بی بی زینب میرم دیدم بغض کرد گفت برام دعا کن آرزو شهادت دارم دوستدارم مثل #خانوم_زهرا (س)
شهید بشم که همینطور هم شد مجید یه تیر به پهلوش خورد و #شهید شد ....
🌹 #شهید_مجید_قربانخانی
🌷 #دوستان_شهدا_باشید