eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
حماسه جنوب،شهدا🚩
⭕️ ✍یڪ روز مریم آمد و گفت: به من یڪ روز مرخصی بده. رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف ڪردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روی لوله‌های نفت ڪه خدا می‌داند توی آفتاب داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند ! پرسیدم: چرا این ڪار رو ڪردی؟ گفت: شده بودم این ڪار رو باید می ڪردم تا یادم بیاید چه آتشی در آخرت منتظـر من است. گفتم: تو ڪه جز خدمت ڪاری نمی ڪنی. گفت: فڪر می‌ڪنی! 👈بعضی اشاره‌ها، بعضی سڪوت های نه به جا؛ همه‌ی اینها ڪوچیڪیه ڪه تڪرار می ڪنیم و برامون عادی می‌شن. @defae_moghadas2
🌸 🌸 ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻭ ﭼﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻣﻨﺰﻝ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﺮﺩ .😍 یکی دیگر از ﻭﯾﮋﮔهای ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻪ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ .....ﺍﻫﻞ ﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ، ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩ ﻣﺎ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺳﺎﻟﯽ ﺩﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ.... ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﺒﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﺍﻫﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﺎﺩﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ .... ﻣﯽ ﮔﻔﺖ : ﺑﻌﺪﺍ ﺑﺎﮐﯿﻔﯿﺖ ﺗﺮﺷﻮ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﻢ .😊 ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﻤﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻧﺨﺮﯾﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﺮﻏﻮﺏ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺑﯽ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻧﻤﯽ ﺧﺮﯾﺪ..... 🌹 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @defae_moghadas2
📌زندگی به سبک شهدا 🔸درد و رنج مردم اذیتش میڪرد، هرگز بی تفاوت نبود، همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود، مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا... 🔹به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از شهادتش، ڪسی خبر نداشت ▪️اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثروتمندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاون وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد... همراه با شهدا باشیم در سبک زندگی @defae_moghadas2
📌زندگی به سبک شهدا... 🔸تازه وارد دانشکده نیروی هوایی شده بود.تا من را دید، آمـد طـرفم؛ سـلام کـرد و گفت: «شمـا مسئول آسایشگاه ما رو می شناسی؛ بی زحمت برو پیشش راضیش کن من رو از طبقه دوم بیاره طبقه اول.» 🔹گفتـم: «عبـاس تو مگه چقـدر میخوای اینجـا بمـونی؟! فـوق فوقـش یه سـال. بـرای چی میخوای همچین کاری بکنی؟ نکنه اتفـاقی افتـاده؟» ▪️مکثی کرد و گفت: «راستش طبقه دوم آسایشگاه ما به آسایشگاه خانوم ها دید داره؛ نمیخوام خدای نکرده چشمم به اونجا بیفته و گنـاه کنم.» ▫️رفتم پیش رئیس و خواسته ی عباس را گفتم. خندید و گفت: «طبقـه دوم که طـرفدار زیـاد داره! ولی باشه بخـاطر شما میاریمش طبقـه اول.» 🔻به عبـاس که خبـر دادم گل از گلش شکفت. دنیارو دو دستی بهش می دادند اینقدر خوشحال نمیشد. 📜علمـدار آسمـان / محمد علی صمدی 🔹️ همنشینی با شهدا چه زیباست @defae_moghadas2