eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣یادی از سردار شهید سید عبدالرضا سجادیان 🌷پدر و مادر آشنایی پیدا کردند که سید رضا خدمت سربازی اش را شیراز سپری کند، راضی نشد و خواست شهری دور از خانواده باشد. هر بار که سید رضا به محل خدمتش می‌رفت پدر مقدار پول برای خورد و خوراک به ایشان می‌داد. اما هر بار می‌رفت، تکیده و لاغرتر برمی‌گشت. مادر می‌گفت: سید رضا، مگر پول نداری که برای خودت چیزی بخری و بخوری... چرا مرتب لاغرتر می‌شوی! می‌خندید و می‌گفت: انشاالله خیر است، مادر به خدا توکل داشته باش و نگران من نباش، من گرسنه نمی‌مانم! بعد از شهادتش، یکی از دوستان هم‌خدمتی‌اش برایم نقل می‌کرد، سید رضا زمان خدمت پیوسته با پولی که داشت به سربازانی که وضع مالی خوبی نداشتند و فقیر بودند کمک می‌کرد! @defae_moghadas2
❣سید رضا به کردستان رفته بود. خبرهای بدی از جنایت‌های حزب کومله و دمکرات و... در کردستان به گوش می‌رسید. همه دلواپس سید رضا بودیم. یک روز صبح مادر با ناراحتی و چشم گریان بیدار شد. گفت: می‌دانم برای سید رضا اتفاقی افتاده و گرفتار شده است و کمک می‌خواهد! مدتی گذشت، تا بالاخره سید رضا آمد. همه خوشحال بودیم. همه می‌خندیدیم، مادر گریه می‌کرد. می‌گفت: سید رضا، من خواب دیدم برای تو اتفاقی افتاده و گرفتار دشمن شده‌ای، برای همین به حضرت زهرا (س) متوسل شدم تا نجات پیدا کنی! سید رضا خندید. گفت: پس شما هستید که نگذاشتيد من شهید شوم! بعد تعریف کرد و گفت: چند نفر بودیم که در محاصره کومله گیر افتادیم و مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفتیم. هیچ امید و راهی برای رهایی نداشتیم، من بی‌هوش افتاده بودم که خانمی آمد، دست من را گرفت، بلند کرد و بیرون کشید و گفت: مادر، تو اینجا چه‌کار می‌کنی! من هم بلند شدم و از آن مهلکه خارج شدم. @defae_moghadas2