eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ حامد عطشانی: در وصف حاج عباس سرخیلی فرمانده تیپ ۷۲ محرم، که دیشب آسمانی شد ✍..اواسط جنگ برای پدر یک تشویقی از سوی سپاه آمد و به همراه تنی چندنفر از دوستانش، منجمله «عباس سرخیلی» به حج تمتع اعزام شد. بابا تا روزی که در این دنیا بود، همیشه به چشم یک لیدر و یک فرمانده مقتدر به او نگاه می‌کرد. نمی‌دونم چه سری بود میان آن دو، که هیچوقت از ارادتشون بهم دیگه کم نشد. یه بار ازش پرسیدم بابا! چرا انگاری این حاج عباس همیشه عصبانیه و اصلاً نمی‌خنده؟! گفت ظاهر اخلاقش اینجوریه، ولی هیچی تو دلش نیست... در تشییع بابا خیلیها اومده بودند. منم چشم چشم می‌کردم ببینم اونم اومده یا نه؛ غافل از اینکه خودشو به هر زحمتی که بود، رسونده بود به مراسم. موقع تدفینش، برخی دوستاش خیلی منقلب شده بودند، حتی خدابیامرز حاج سعید هم آخر مراسم گریه اش گرفته بود، ولی حاج عباس با همون صلابت همیشگی ایستاده بود. آخرین باری که دیدمش، با قدرتی مثال زدنی منو در بغل فشرد، و فقط با همون لحن محکمش همینو بهم گفت: «خدا رحمت کنه باباتو، راهشو ادامه بده!» خداحافظ حاج عباس! پ.ن: عکسهایی از حاج عباس سرخیلی در آلبوم شخصی بابا، مربوط به حج تمتع سال شصت و چهار، و تیپ زرهی هفتادودو محرم. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣سال پنجاه و هشت یا پنجاه و نه جاری شدن در بخشهایی از جزیره مینو باعث آسیب دیدگی تعدادی از خانه های اهالی منطقه شد. از طرفی تازه را تشکیل داده بودیم و می‌خواستیم با تبلیغات ضدانقلاب و حزب بعث عراق که اقدام به نفرت پراکنی علیه مردم و انقلاب و سپاه می‌کردند، مقابله کنیم. راه حل را در بلوک زنی و بازسازی خانه‌های مردم آنجا دیدیم و خودمان دست به کار شدیم. در آن زمان این کار ما خیلی اثر گذاشت و باعث ارتباط صمیمانه و بیشتر اهالی منطقه با سپاه شد. یادش بخیر‌... البته فقط بلوک زنی نبود. به طور کلی کمک‌های غیرنقدی و خواروبار هم بود که من و شهید منصور و ، به فرمانداری و شهرداری آبادان و شورای روستاها و پیش رفته و با التماس و خواهش و حتی گاهی با تهدید، درخواست کمک می‌کردیم. آنقدر وضع فرهنگی و اقتصادی مردم جزیره مینو اسفبار بود که گاهی سه نفری به نخلی تکیه می‌دادیم و بعد از کلی درد دل از فقر و فلاکت مردم و بی‌خیالی‌های آن زمان مسئولین، های های گریه می‌کردیم. خیلی از مردم توی کپرهای ساخته شده از سقف‌های نخل زندگی می‌کردند و از گرما و سرما در هلاکت و رنج بودند. چاره سریع را در ساخت و ساز خانه‌های بلوکی با کمک و یاری اهالی دیدیم. خودمان با دستگاه بلوک زنی و سیمان و ماسه‌ای که با التماس به این و اون تهیه کرده بودیم، با زبان روزه و در گرما و شرجی جزیره بلوک می‌زدیم و از کار کردن برای مردم محروم، و دیدن چهره‌های راضی و خندان و ساده آنها لذت می‌بردیم. نیروی بی پایان جوانی و ایمان و عشق به مردم، توان ما را چند برابر و باورنکردنی ساخته بود. منصور همیشه می‌گفت: می‌بینی نعمت!، چطور شادی در وجودشان می‌نشیند؟! همین برای ما بس است! نقل خاطره از: سردار‌ جانباز حاج نعمت الله سلیمانی خواه (از رزمندگان سپاه آبادان در دوران دفاع مقدس) تیر پنجاه و نه، جزیره مینو (مینوشهر فعلی). سه ماه پیش از شروع جنگ تحمیلی. "سردارشهید حاج منصور عطشانی" در حال جمع آوری تعدادی از شاخه‌های خشک شده نخلستانهای جزیره مینو. از آنها برای استفاده در برخی خانه های روستاییان ساکن جزیره استفاده می شد. @defae_moghadas2