🍃🌸
#صراط_المستقیم
در اين كشاكش حاجي دستم را رها نمود ،
گويي مهر مادري غالب اين ماجرا شده بود ،
حاج اسماعيل مي خواست برود ، دست به دامنش شدم ،
گفتم :تكليف ما چه ميشود؟
برگشت...
روشنايي بود و نور ، غنچه بود و رستاخيز شگفتن گل ، لحظه اي از نگاهش دنيايي تفسير داشت ، آرام و شمرده گفت :تا زماني كه اينطور كار مي كنيد شما هم مثل ما #شهيد هستيد ،
گفتم : بيشتر بگو
گفت : راه خوبي را گرفته ايد ، سعي كنيد اين مسير را ادامه بدهيد ، صراط المستقيم همين راه است و بس ،
گفتم : باز هم بگو ،
گفت : الان شما هيچ فرقي با ما نداريد درست مثل ما هستيد ، شما هم #شهيد هستيد .
با لبخندي زيبا بر لبانش در غبار نور محو شد و من ماندم و مادرم ، خواستم چيزي به مادرم بگويم ديدم او هم رفته است .
🍃🌸
👇👇