🔰❣🔰❣🔰❣
#پوکه_های_طلایی
#قسمت_بیستوششم
نویسنده: خانم طیبه دلقندی
💥یکی دیگر از اسرا به نام کاك رضا از اهالی گیلان غرب، بعد از مـدتی ابـتلا
به اسهال شدید، حالش بد شد . دکترها اجازه اعزام او را به بغداد دادند . نگهبانها با بی خیالی در انجام این کار سهل انگاری می کردند. کاك رضا بعـد از یـک روز
جلو در بیمارستان و داخل آمبولانس جان خود را از دست داد .
من شاهد ده قتل عمد توسط کارکنان بیمارستان بـودم . از اردوگـاه شـانزده ،
اسیري براي کمر دردش اعزام شده بود . دکتر بـراي کـسب تجربـه خواسـت بـا
سرنگ از کمر او مایع بکشد . در یک لحظه تمام بدنش مثل چـوب سـفت شـد و
بلافاصله جان داد .
صفر از بچههای اردوگاه دوازده بود . یکی از نگهبان ها طوری او را کتک زده
بود که فلج شده بود . وقتی بیمارستان آمد دکتر ها عمداً توجهی به او نمی کردنـد ،چون به عنوان مخالف اسمش رد شده بـود . بعـد از یـک روز ، مظلومانـه بـدون یکبار معاینه روحش به آسمان پر کشید .
اتاقهاي عمل هیچ وقت براي درمان اسرا اسـتفاده نمـی شـود . هـر بـار کـه دانشجویان و کارآموزانشان نیاز به تجربه دارند ، اتاق عمل آماده می شـود . تعـداد
زیادي از بیماران اسهالی شب قبل براي عمل انتخاب می شوند. بـا وجـودي کـه
معده آنها خالی است، بیست و چهار ساعت به آن ها چیزي نمی دهند. اتاق عمل، اتاق کسب تجربه براي دانشجویانی است که تـازه چـاقوي جراحـی بـه دسـت گرفته اند. هر با ر جسد هموطن ما در حالی که از بدنش نمونه برداری کرده اند، بـه همان حال ر ها میشود. اجساد شهدا به اتاقی بیـرون محوطـۀ بیمارسـتان منتقـل میشود. یخچال های بزرگی در آن اتاق هاست که فقط سـه پنکـه کوچـک دارد .
پنکهها نقش خنک کننده ندارند و تنها اجساد را باد می زنند و به علاوه اغلـب بـا قطع برق بیشتر اجساد بو میگیرند .
بعد از شهادت اسرا، دانـشجویان بـرای کالبـد شـکافی جـسدی را انتخـاب
میکنند. روی سکوی اتاق ، سلاخی اش کرده و بدون جمع آوری و بخیـه، اعـضا
داخل کیسهای ریخته و به همان حال برای انتقال با سایر زبالهها رها میشوند.
گاهی بعضی از دوستان به دلیل تزریق بیش از حد آمپول بی هوشی به هـوش
نمیآیند. چندبار شاهد بودم که با قیچی پوست پای آنها بر را می بریدند .
از اول مرداد شصت و هفت تا آخر ماه که من در بیمارسـتان بـستري بـودم ، تقریباً هشتاد نفر به شهادت رسیدند . جمشید از مشهد، رضـا از شـمال و آخـرین جنایت، محمدحسین دهقان از استان فارس .
دهقان از اسرای اردوگاه یازده بود . بچههای قلعه او را به خوبی می شناختند.
او به دلیل اسهال شدید به بهداری اردوگاه رفـت . بعـد از هـشت روز بـه علّـت
شدت بیماری او را به بیمارستان شهر بعقوبه اعزام کردند .
در بیمارستان او را به اتاق عمل بردند . بعـد از جراحـی بـه دلیـل پانـسمان نادرست، محل عمل به شدت عفونت کرد و کرم زده شد. بعد از اینکه دهقـان بـه
شهادت رسید، جای زخمش را پنبه گذاشتند و پانسمان کردند .
برخورد بیشتر پزشکان بسیار ناپسند بود. در ابتدای معاینه میپرسیدند :
- بسیجی یا سرباز؟اگر جواب می شنیدند «بسیجی ،» بدون هیچ معاینه و فقط با نگاه کردن به قیافۀ بیمار چند قلم دارو مینوشتند .
مثلاَ، دکتر دندانپزشک دندان سالم یکی از برادران بسیجی را به عمـد، جـای دندان خرابش کشید .
اوایل اسارت در اردوگاه یازده، پای یکی از بچهها به نام سـیدمحمد حـسینی
از اهالی مازندران عفونی شده بود . همانجا جلو چشم بقیه و بـدون هـیچ داروي بیحس کنندهای، با اره پای او را بریدند .
به این ترتیب انتقال به بیمارستان وحـشت بیـشتری در دل همـه ایجـاد
میکرد .
#پیگیر_باشید
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🔰❣🔰❣🔰❣🔰