eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۹ تیر سالروز آغاز عملیات والفجر ۲ و حماسه تاریخی شهید مرتضی جاویدی گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «اگر درست بیندیشیم، تقدیر آینده‌ جهان نه در كف نام‌آوران دنیای تیره‌ سیاست، بلكه در كف دلاوران گمنامی چون مرتضی جاویدی و طمراس چگینی است كه فارغ از نام و نشان دست‌اندركار تغییر عالم هستند.» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» @defae_moghadas2
 ✳️ از همان بچه گی علاقه به گمنــامی داشت. نمی خواست توی چشم باشد و تعریف و تمجید شود. 🔹 یک بار رفته بودیم پارک؛ خیلی اصرار کردم که از خاطرات سوریه بگوید. آخر سر دید عصبانی شدم، شروع کرد به خاطره گفتن. آن هم نه از خودش، فقط از شهدای دیگر . 🌹 این عشق به گمنــامی؛ در وصیتنامه اش هم مشهود بود: «…دوست دارم اگر جنازه ام به دست شما رسید، پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در بهشت معصومه (س) قطعه ۳۱ به خاک بسپارید و روی سنگ قبرم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید تنــها پـرکــاهی تقـدیـم به پیشــگاه حــق تعــالی “ حتما چنین کاری بکنید. چون من از روی پُر نور و با جمال شهدای گمنام خجالت می کشم که قبر من مشخص و جنازه ام با احترام تشییع و دفن شود؛ ولی آن نوگلان پـرپـر روی دشتها و کوهها، بی غسل و کفن بمانند یا زیر تانکها له گردند… ». 🌷 ما هم فقط یک عکس بالای مزارش گذاشتیم. راوی: همسر شهید 📚 سند گمنـامی / زندگی و خاطرات
🌹 برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمی‌شناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. می‌گفت در مدتی که ما گمنام و بی‌نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر می‎زد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. می‌گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند. دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشده‌اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی. ابراهیم همیشه می‌گفت خوشگل‌ترین شهادت را می‌خواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگل‌ترین شهادت است. سرانجام ابراهیم هادی در 22 بهمن سال 61 پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می‌خواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سال‌هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد. 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄ @defae_moghadas2
گرفتن برات شهادت از حضرت شاهچراغ همه اهل خانه منتظر تولدش بودند؛ اما انگاری او می‌خواست همه را با آمدنش غافلگیر کند؛ وقتی سفره هفت‌سین پهن شد او هم به عنوان عیدی خداوند به مادرش به همراه خواهر دوقلویش متولد شد و همه را غافلگیر کرد! وقتی در آغوش مادر لبخند زد کام همه را شیرین کرد؛ نامش را عیدی محمد گذاشتند و ۴۱/۱/۱ به عنوان اولین روز ورودش در دنیا ثبت شد؛! مادر با جان و دل او را پرورش می‌داد اما نمی‌دانست که او سربازی از سربازان در گهواره‌ای امام خمینی را پرورش می‌دهد!!!! عیدی محمد به همراه خواهرش رشد کرد و بزرگ شد؛ او بسیار شوخ و خنده‌رو و پر جنب و جوش بود، اما با وجود شوخ بودن مداح قابلی هم بود و در مراسم عزاداری با نوحه‌های دل‌نشینش همه را مجذوب خود می‌کرد؛ وقتی برادر بزرگترش شاپور که لباس سبز و مقدس پاسداری را بر تن داشت در پنجم مهرماه سال ۶۰ در عملیات ثامن‌الائمه (شکست حصر آبادان) به شهادت رسید خنده‌هایش کم شد و غمی جانسوز بر قلبش نشست شهادت برادر باعث شد که سرباز در گهواره‌ای امام خمینی لباس پاسداری برادر شهیدش را بپوشد و اسلحه او را بر دوش گیرد و وارد سپاه شود؛ عیدی محمد برای آخرین بار برای دیدار خانواده‌اش که در شیراز ساکن بودند می‌رود، فرصت را غنیمت می‌شمرد و به زیارت حرم باصفای حضرت احمدابن‌موسی شاه چراغ می رود! پنجه در ضریح مبارک حضرت می‌کند و او را واسطه گرفتن برات شهادتش می‌کند و در همان حال راز و نیاز با حضرت مقداری خرده نبات در دستش ریخته می‌شود؛ او این اتفاق را به فال نیک می‌گیرد و خرده نبات را نوش جان می‌کند و شیرین شدن کامش را جواب حضرت به دعای شهادتش می‌داند و خوشحال و خندان به خانواده و همسرش می‌گوید که برات شهادتش را از حضرت شاهچراغ گرفته است! عیدی محمد آخرین خداحافظی را با خانواده می‌کند و عازم جبهه می‌شود؛ او با آگاهی از شهادت وارد عملیات بدر می‌شود و وقتی سینه‌اش با گلوله دشمن شکافته شد به آروزی خودش رسید و سر بر خاک گمنامی گذاشت تا تاریخ ۶۳/۱۲/۲۲ با شهادتش آخرین روز حضورش در دنیا را ثبت کند؛ وقتی بعداز سیزده سال انتظار مادر پیکر جوان رعنایش را در بغل گرفت هم وزن زمان تولدش بود!! مادر او را بوسید و بویید و در کنار برادر شهیدش شاپور به خاک سپرد تا گلزار شهدای شهرستان امیدیه با حضور برادران شهید: شاپور طاهری و عیدی محمد طاهری عطر و بوی تازه‌ای بگیرد و تربت پاکشان زیارتگاه مشتاقان گردد. روحشان شاد و نامشان جاودان @defae_moghadas2
❣شهید که باشی دیگر گمنامی مفهومی ندارد. حتی اگه در میان غار و بالای کوهی هم باشی مشتاقان برای زیارتت هجوم می‌آورند و این یعنی اوج شهرت و خوشنامی. @defae_moghadas2
❣شهید «محسن حاجی بابا» در گمنامی فرمانده بودُ در گمنامی پر کشیدُ در گمنامی دل از دنیای وانفسا کَند؛ همانطور که از رتبه تک رقمی رشته پزشکی گذر کردُ دل به سبزی لباس پاسداری دوخت. اِرباً اِرباً شده بود. چیزی شبیه به پیکر قطعه قطعهِ شده علی اکبر(ع). یک تکه از بدنش در روستای «عظیمیه» در غرب به یادگار ماندُ تکه ای دیگر میهمان قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) شد. در عملیات شناسایی، گلوله تانک مامور بود تا او را به آرزوی دیرینه اش که همان تکه تکه شدن در راه اسلام بود برساند. در جایی خواندم شهید به همرزمش گفته بود «دعا کن با گلوله توپ شهید شوم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم می توانیم مطمئن شویم که خداوند گناهان ما را بخشیده است.» پدر او هم شبیه به تمام باباها آرزوی دامادیِ پسرش را داشت. اما هر بار که از او می خواست تا ازدواج کند! در جواب می شنید؛ باباجان «دعا کن شهید شوم». قرار بود ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ لباس دامادی بر تن کندُ به خانه اش عروس بیاورد. اما روز ۲۲ اردیبهشت ۶۱ شمسی لباس شهادت را از مادر سادات گرفتُ به تن کرد. به راستی که «عروسی ما شهادت است.» @defae_moghadas2
❣شهید که باشی دیگه گمنامی مفهومی ندارد و حتی اگه در میون غار و بالای کوهی هم باشی مشتاقان برای زیارتت هجوم میارند و این یعنی اوج شهرت و خوشنامی. @defae_moghadas2
راه سعادت و جاودانگی قسمت دوم: نوشته روی سنگ نشانش را خواندم؛ نوشته بود: کوله بارتان را ببندید و به فکر آخرت باشید و مشغول لهو و لعب دنیا نشوید که سخت فریبنده است؛ فهمیدم این اولین تابلوی راهنما است؛ پس باید طبق راهنمایی او کوله بارم را ببندم و چشم از لهو و لعب دنیا بربندم و در راه رسیدن به کمال و زنده شدن قدم بردارم؛ اما این هنوز اول راهم بود و به تابلوهای راهنمای بیشتری نیاز داشتم؛ فهمیدم خندیدنشان به بیچارگی‌ام نبود؛ لابد می‌گفتند ما در موقع شهادت در وصیت‎هامون راه را به همه نشان داده‌ایم اما شما نمی‌بینید؛ سنگ نشان مزارهای دیگه را هم خواندم؛ شهیدی که خودش گمنام بود می‌گفت: اگر می‌خواهی به مقصودت برسی کارت را در گمنامی انجام بده و فقط برای خدا کار کن و منتظر تعریف و تمجید هیچکس نباش؛ این دومین تابلوی راهنمایی بود که به من نشان دادند؛ !! یعنی کار مخلصانه برای خدا!! شهیدی دیگر نوشته بود: آخرت خود را برای این دنیای فانی نفروشید؛ شهیدی دیگر راه رسیدن به سعادت را توسل به نماز و قرآن و اهلبیت توصیه کرده بود؛ سنگ نشان هر کدامشان تابلوی راهنمای من بود!!! اما تابلوی اصلی را همان فرمانده خندان نشانم داد؛ آری، همان سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را می‌گویم؛ او می‌گفت اگر می‌خواهی شهید شوی باید شهید باشی؛ چون شرط شهید شدن شهید بودن است؛ یعنی تمام اعمال و رفتار و کردارت باید شهیدگونه باشد؛ او شرط عاقبت بخیری که خودش به آن رسیده بود را اینگونه بیان کرد: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد؛ منظورش اطاعت از ولایت امام خامنه‌ای بود؛ فهمیدم که اگر بخواهم به مقصود برسم و عاقبت بخیر شوم باید مرید و مطیع ولایت باشم والا راه را باز گم خواهم کرد و به بی‌راهه خواهم رفت؛ وقتی برگشتم آن شخص که اول سر راهم قرار گرفته بود گفت: شهدا را چگونه دیدی؟ گفتم: حاضر و ناظر و شاهد؛! گفت: راه را نشانت دادند؟ گفتم: آری، سنگ نشان مزارشان بهترین راهنما برای رسیدن به مقصد بود؛ خندید و او هم برای زیارت قبور مطهر شهیدان راهی شد؛ به گمانم او هم راه را گم کرده بود و رفت تا راه بیابد. شما هم اگر دنبال راه سعادت می‌گردید حتماً به زیارت شهیدان بروید؛ حتماً شما را هدایت خواهند کرد. والسلام!!! ✍حسن تقی‌زاده بهبهانی @defae_moghadas2
🌷شهید علی جنگروی برادر سردار شهید جعفر جنگروی که در عملیات رمضان به شهادت رسید ⚪️ او بعنوان روابط عمومی تیپ المهدی خدمت می کرد، زمانی که حاج علی فضلی فرمانده تیپ بود. در یکی از مراحل رمضان وقتی علی شهید می‌شود, یکی از برادران شهید افراسیابی بالای سرش بوده. شک داشت که شاید علی اسیر شده😰 است . ما یکی دوبار با اسیر دنبالش رفتیم, تا اینکه❗️ آقای افراسیابی به مادرم گفت که «من بالای سر علی بودم😭 و علی در لحظه آن قدر از آن خون رفته بود طلب آب کرده بود و لب تشنه شهید شد🕊 و شرایط و وضعیت عملیات طوری بود که من باید می‌آمدم عقب و علی را بغل یک گذاشتم». بعد از شهادت علی یکی دو 👥تا از برادرهایم برای پیدا کردن به منطقه رفتند ولی اثری از او پیدا نکردند و عراق آن نقطه را آب🌊 انداخته بود. برای علی یادبودی در قطعه 26 بهشت‌زهرا🌷 گذاشتیم و چون در دفعه آخری😢 که از جبهه برگشته بود لباسهایی که به خود آغشته شده بود را نبرد همان‌ها را به عنوان در مزارش به خاک🌺سپرد (راوی: برادر شهید) 🌷شهید «علی جنگروی» برادر شهید «جعفر جنگروی» نیز در اول مرداد سال ۶۱ مصادف با عملیات رمضان به خیل شهدا پیوست. وی زمان شهادت ، ۲۱ ساله بود. پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۵ سال گمنامی،سرانجام توسط آزمایش DNA شناسایی شد تا چشم انتظاری مادر شهید به اتمام برسد 🔸مزار شهید علی جنگروی: آستان شهدای گمنام شهرک ولایت دانشگاه امام حسین(ع) مزار عارف متقی،جانباز فداکار، سردار شهید حاج جعفر جنگروی: گلزار شهدای بهشت زهرا(س) - قطعه ۲۶ - ردیف ۹۲ - شماره ۵۱ @defae_moghadas2
نهم رمضان سالروز شهادت اولین شهید شهرمان،شهید حبیب الله جوانمردی گرامی باد. شهیدی که در اوج آزادی لذائذ دنیوی، خودش را از آلودگی ها حفظ، و به خودسازی واقعی دست زد... او می دانست که برای شناخت پروردگارش، ابتدا باید از خودش شروع کند، می دانست؛ برای رسیدن به اوج انسانیت و پیوند با خالقش، چه خط و مشی را دنبال کند، شهید قبل از زمزمه انقلاب اسلامی، خودسازی و آزادگی را کلید زده بود، او با مجالس روضه و انس با قرآن و اهل بیت، خودشناسی را از خودش آغاز کرده بود. او با بندگی و عبادت خالصانه ا ش نسبت به حضرت حق، با نماز های واجب که هرچند برایش تکلیف نشده بود، شروع کرد. شهید جوانمردی خیلی جلوتر از زمان، گام بر می داشت، رویایش زندگی در جهان ابدی و زیبایی به غیر از عالم خاکی، بود.! غیرت ناموس، حمیت و جوانمردی در وجودش موج می زد و با زمزمه های انقلاب اسلامی برای رسیدنش به آرمان و آرزوهایش، برای ورود به دنیایی که قابلیت زندگی جاودانه برایش آرزو داشت، را بهانه کرد. انتخاب این شهید بعنوان سرچشمه شهادت شهرستان، اتفاقی شکل نگرفته. انسانیت، متانت، ادب، غیرت، ظلم ستیزی، کمک به همنوع،و مدافع حریم ناموس،از شبکه های اصلی،بافت وجودی شهید حبیب الله جوانمردی را تشکیل می داد .او از دسته انسان‌های کاملی بود؛ که با شهادتش راه حقیقت را برای دیگر جوانان طالب شهادت،هموار ساخت. *شهید جوانمردی* از طرف خداوند نخستین جوان اسطوره‌‌ی شهید شهرستان بهبهان انتخاب شد ؛و در عصر گمنامی،جوانمردی، را به دیگر جوانمردان،هدیه داد و باب شهادت را فتح نمود و موجب شد هزاران آلاله دیگر، متشکل از سرداران نامی، در این شهرستان شکل بگیرد؛و افتخار آفرین استان و ایران باشند. روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت صلوات بر محمدوآل محمد. @defae_moghadas2
حرفِ دل بسیارِ اما شعر کوتاهش خوش است .. نه گُلی در باغ مانده نه دلیِ در پیکرم .. شهـدا واسطه پیوند آسمان و زمین هستند و جز از طریق آنان راهی برای جلب عنایات خاصه حضرت حق وجود ندارد..‌. 🌷شهید 🌷 📎نام تو را دو بار قرعه کشیدند!! یک بار برای شهــادت ، یک بار برای گمنـامی ... ┄┅┅┅┅❁❤️❁┅┅┅┅┄ @defae_moghadas2
ماجرای مدافع حرم گمنامی که بعد شهادت محل جنازه اش را به دوستانش نشان داد.. 🔹️ پدر شهید سید میلاد مصطفوی درباره شهادت پسرش می‌گوید: ◇ در اوج درگیری بعد از رشادت‌های به یادماندنی در ۲۵ مهر ۱۳۹۴ در با اصابت گلوله قناصه به گلویش در جنوب حلب شهید شد و به خواسته قلبی‌اش رسید اما پیکرش نیامد. ◇ آنقدر آتش دشمن سنگین بود که همرزمانش فقط توانسته بودند پیکرش را چندصد متر عقب بیاورند و در پستویی زیر شاخ و برگ درختان زیتون پنهان کنند. 🔹️ دو سه هفته‌ای از شهادتش گذشت و خبری از جنازه پسرم نشد. ◇ شنیدم که یکی دو بار رفتند برای انتقال پیکر اما میلاد در جایی که نشان کرده بودند نبود تا اینکه دو شب متوالی به خواب همرزمش می‌آید و می‌گوید « دوست داشتم همین جا پیش عمه جانم حضرت زینب(س) بمانم اما بابام خیلی اذیت می‌شه فقط و فقط به خاطر بابا ان شاءالله خیلی زود برمی‌گردم » و نام و نشان جایی که بود را می‌دهد. این خواب راهی شد برای یافتن پیکر سید میلاد اما پیکری بی‌سر و بی‌دست و بی‌پا. ┄┅┅┅┅❁🌹🌹🌹❁┅┅┅┅┄ @defae_moghadas2