❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹روز آزادی خرمشهر
روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرمشهر را گرفتند، مرحوم شهید صیاد شیرازی به من تلفن کرد. بنده آن وقت رئیس جمهور بودم و ایشان گزارش اوضاع جبهه را میداد. می گفت: « الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند.» قدرت معنوی یک ملت این است. فقط خرمشهر نیست، خرمشهر یک نماد است.
کربلای ۵ ما هم همین طور بود؛ والفجر۸ ما هم همین طور بود.
🔸انضباط
از لشکر نجف بازدید کردم، اولین لشکری که برای تانکها چک لیست نوشته بود «احمد کاظمی» بود.
برای همه کس و همه چیز برنامه داشت و یک انضباط خاصی در تمام کارهایش حاکم بود، نه اینکه انضباط خشک داشت، نه. همه چیز دقیق سرجای خودش بود و هزینهای که انجام میداد هزینه درستی بود.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
💠💢
#بسم_رب_الشهدا_و_الصدیقین
شهیده حبیبه بیت لفته
👌تاریخ تولد : 1346
👌تاریخ شهادت :1360/7/1
👌محل شهادت : سوسنگرد
👌نحوه شهادت : بمباران و موشک دشت آزادگان
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
انسانهائی که در پیش روی خود جائی برای رسیدن نداشته باشند به هیچ مقصدی نمی رسند . قله ای که از ان بالا روند ، جاده ای طولانی که پیموده شود این اندیشه ای است که انسان را به عظمت منتهی می کند . شهادت انتهای مسیری است که کمال نام دارد.
درست چهار روز قبل از انکه اولین عملیات بزرگ رزمندگان اسلام تحت عنوان ثامن الائمه در شمال ابادان با موفقیت و با شکستن حصر آبادان به انجام برسد حبیبه بیت لفته که در حسرت از دست دادن زادگاهش ، سوسنگرد می سوخت و انتظار لحظه های را می کشید که رزمندگان اسلام ان را ازاد سازند ، به نهایت کمال انسانی خویش رسیده بود ، کمالی که نه سن خاصی را می طلبید و نه عنوانی مشهور بلکه کمال میتواند به دختر 14ساله اختصاص یابد وقتی که خاضعانه به پروردگارش باریتعالی راه می یابد در حالی که عنوان شهید را به همراه می برد.
#حماسه_جنوب_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
🍃🔴🍃🔴🍃🔴🍃🔴
"از خواب تا واقعیت"
شهید علیرضا سالمی
در روزهای سرد آذرماه، در تپه های شرهانی مستقر شده بودیم. آتش شدید دشمن هر روز یکی را بر سفره کرامت الهی می نشاند و ما را به داغ او مبتلا می کرد. علیرضا هم از دوستان من بود و با او خو گرفته بودم. حیا و کم حرفی، از او انسانی دوست داشتنی ساخته بود.
آن روز برای ماموریتی ما را صدا زدند تا به اتفاق چند نفر دیگر برای شناسایی به خطوط دشمن نزدیک شویم. به سراغ علیرضا رفته و او را از خواب بیدار کردم تا راهی شویم. برای لحظاتی مات و مبهوت نشست و چیزی نگفت. از چهره او معلوم بود که چیزی برای گفتن دارد و نمی گوید. آماده شد و برای انجام ماموریت، به راه افتادیم.
در بین راه از او سوال کردم چرا اینقدر در خودت هستی و حرفی نمی زنی؟ نگاهی بمن کرد و گفت هم اینکه بیدارم کردی داشتم خواب می دیدم که شهید می شوم. فکر می کردم یعنی چه کار خوبی از من سرزده که لایق این مقام شده باشم! به او گفتم همین که همه از تو راضی هستند و دوستت دارند از هر چیز دیگری بالاتر است.
دقایقی گذشت تا به نزدیک دشمن رسیدیم. شناسایی خود را انجام داده بودیم که دشمن متوجه ما شد. درگیری مختصری با آنها داشتیم که در این بین علیرضا مجروح گردید و او را کشان کشان به سمت مقر خود آوردیم. از شدت خونریزی قبل از رسیدن، خوابش تعبیر شد و پیکر بی جان او را به داخل کانال بردیم و در حلقه دوستان و برادرانش قرار دادیم.............
و سال هاست ذهنم با حکمت الهی و خواب صادقانه او و لحظات آخر با او بودن درگیر است.
مهدی کرباسی
گردان کربلا
کانال حماسه جنوب، شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣ یادش بخیر
روزهایی که بسیجی میشدیم
شمع شبهای دوعیجی میشدیم
شهدا و رزمندگان گردان جعفرطیار
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ بچههای جبهه
آهنگ: گروه پالت
#فتو_کلیپ
#کلیپ
#نماهنگ
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹انضباط
از لشکر نجف بازدید کردم، اولین لشکری که برای تانکها چک لیست نوشته بود «احمد کاظمی» بود.
برای همه کس و همه چیز برنامه داشت و
یک انضباط خاصی در تمام کارهایش حاکم بود، نه اینکه انضباط خشک داشت، نه. همه چیز دقیق سرجای خودش بود و هزینهای که انجام میداد هزینه درستی بود.
🔸 کاوه
جای این شهید عزیزمان خالی است. شهید «محمود کاوه» و همه شهدا، چه سرداران و چه بقیه برادرانی که به شهادت رسیدهاند؛ اما خوب بعضی ها را انسان از نزدیک می شناسد،
فضایل آنها را می داند، ارزشهایی را که گاهی در یک انسان، در یک جوان جمع شده از نزدیک لمس می کند و «محمود کاوه» از این قبیل بود. در او ارزشهایی بود که برای یک جوان مسلمان ایده آل بود.
فراموش نمیکنم شهید «محمود کاوه» بچه بودکه پدرش دستش را میگرفت، او را به مسجدی که من آن جا صحبت می کردم و تفسیر می گفتم، می آورد. جوانها پرواز کردند و ما ماندیم، کم سعادتی ماست، ما که به اصطلاح پیشکسوت آنها بودیم، ماندیم.
در یک عملیات دستش مجروح شده بود که آمد مشهد؛ مدتی هم که در بیمارستان بود، ظاهرا بعد برگشت به جبهه. در تهران آمد سراغ من، من دیدم دستش متورم شده است؛ بنده نسبت به کسانی که دستشان آسیب دیده،
حساسیت دارم.فوری پرسیدم: «دستت درد می کند؟» گفتش که نه!
بعدها از برادرهای مشهدی اطلاع پیدا کردم
که گفتند، دستش شدید درد می کند؛ او حتی درد را کتمان می کرد و نمی گفت. این مستحب است که انسان حتی المقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣
به بهانه سالگرد شهادت
#شهیدمحمدمراقی
_تاریخ تولد : 1341/4/20
_تاریخ شهادت: 1362/8/1
_محل شهادت : در جبهه مریوان
🌹شادی روحش صلوات🌹
*ستاد یادواره شهدای ویس*
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
عروسی فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام
وقتي که امام (ره) علیرضا موحد دانش، فرمانده تیپ سیدالشهدا و همسـرش
را عقد کرد، علی با دست چپش دست امام (ره) را گرفـت و بوسـید. وقتـی از
حضور امام (ره) بیرون آمدند، همسرش پرسید چرا با دست راست دست امـام
(ره) را نگرفتی؟
ترسیدم امام (ره) متوجه دست مصنوعیام شـود و غصـه دار
شود.
علی اصرار داشت مراسم عروسی را در مسجد و با تعـارف مقـداري خرمـا
برگزار کنند. نظرش این بود که خبر مراسـم را بـا پخـش اعلامیـه بـه گـوش
دوستان و آشنایان برساند؛ اما خـانواده علـی زیـر بـار نرفـت.
اگرچـه مراسـم عروسی در نهایت سادگی، تنها با سخنرانی داوود کریمی، فرمانده سپاه تهـران و فرستادن صلوات در مسـجد برگـزار شـد، امـا خـانواده توانسـت شـیرینی را
جایگزین خرما کند...
راوي: همسر شهید
#علیرضاموحددانش
#زندگیبهسبکشهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#سالگرد_شهادت
🔻فرازی از #وصیتنامه شهید مدافع حرم #امیرعلی_هویدی
🔖شهادت در راه دین مقدس اسلام است. وبا دلی پر از شوق و عاشقانه عازم ماموریت در کشور سوریه میباشم و بسیار خوشحال و شادمان هستم و اگر خدا بپذیرد جانم را در راه دفاع از حرمین شریفین و دین مقدسم تقدیم مینمایم. و ان شاءالله این حقیر از سربازان امام زمان عجلاللهفرجه باشم و جزء افرادی باشم که در هنگام جان دادن ذکر لبم حسین باشد و به عشق مولا علی جان به جانان آفرین تسلیم نمایم. از خانواده خودم و برادران پاسدار خودم و همه شما خواستارم که همیشه در راه حق و ولایت و رهبری و انقلاب قدم بردارید و حافظ خون شهدا باشید تا بتوانید پرچم اسلام را به دست صاحب حقش امام زمان عجلاللهفرجه بدهید و از همه شما خواستارم که من حقیر را حلال کنید.
🗓شهادت ۲آبان۹۴ مصادف با عاشورا
@varesan_shohada_dezful
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣#خاطرات_فرماندهان
5⃣ خاطرات حضور
به روایت مقام معظم رهبری
•••
🔹 عباس بابایی
سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده
پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجه این جوان حزباللهی سرگردی بود که او را به سرهنگ تمامی ارتقا دادیم. آن وقت آخرین درجه ما، سرهنگ تمامی بود.
مرحوم بابایی سرش را می تراشید و ریش می گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند.
کار سختی بود. دل همه میلرزید دل خود من هم که اصرار داشتم، میلرزید، که آیا می تواند؟
اما توانست.
وقتی بنیصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود.
افرادی بودند که دل صافی نداشتند و
ناسازگاری و اذیت می کردند، حرف میزدند، اما کار نمیکردند؛ اما او توانست همانها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونهای از این قضایا را نقل کرد:
خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبانهایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد. حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با این که نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود اما او چند سالی سرهنگ تمام بود؛ سن و سابقه خدمتش هم بیشتر بود.
در میان نظامیها این چیزها مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می گفت: دیدم در دعای کمیل شانههایش از گریه میلرزد و اشک میریزد. بعد رو کرد به من و گفت: «عباس! دعا کن من شهید بشوم!»
این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به
من گفت و گریه کرد. او الان در اعلی علیین الهی است؛ اما بنده که سی سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیای خاکی گیر کردهام و ماندهام! ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد.
•••
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣