eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار: خوشحالی اخوی؟! عملیات دیشب چطور بود؟ رزمنده: خیلی خوب شد خبرنگار: حالت چطوره؟ رزمنده: خیلی خوبه،اول شب [دستم] قطع شده از مچ ، ولی با این [دستم] جنگیدم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
تورقی بر خاطرات شهدا❣ خیره شده بود به آسمان حسابی رفته بود توی لاک خودش، بهش گفتم: «چی شده محمد؟» انگار که بغض کرده🥺 باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟ میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم» توی بهشت زهرا که می‌خواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیه‌السلام). 🕊 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق... من فقط یک آرزو دارم که آن هم اربعین سجده ی شکری کنم پای ستون آخرین أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَيناً https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از زندگی❣ 🕊 بعد از گذراندن دوره آموزش بسیج با تعدادی از همرزمان خود با عنوان تخریبچی راهی جبهه های غرب شد در پاکسازی میادین مین بجا مانده از دشمن در مناطق دشت ذهاب ، ارتفاعات بازی دراز ، داربلوط ، زله زرد و قصر شیرین سهم بسزایی داشت ، پس از شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل راهی گردان تخریب (رعد) لشگر عاشورا شد در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین در حین گشودن معبر بر روی ارتفاعات کانی مانگا پای راست خود را بر روی مین جا گذاشت.
پس از دوره نقاهت دوباره هوایی شد و به خیل رزمندگان پیوست در عملیاتهای والفجر ۴ و کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و سر انجام در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ منطقه عملیاتی بلفت در درگیری مستقیم به آرزوی دیرینه اش رسید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
همت حاج قاسم دوستش می‌گفت: حضرت آقا که فرمودند ، فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت... محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی رو در بیاره، شور می‌گرفت تو هیئت، می‌گفت برا امام حسین کم نذارین،. که فرمودند ؛ محمد حسین دیگه این کار رو ... روز که بچه‌ها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت. کی گفته ما حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل هستیم عاقلانه حسینیم... به قول خودش نمی‌ذاشت حرف آقا بشه. بلافاصله اطاعت می‌کرد. توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود. رو کار حساس بود پای کار بود، رو در نظر می‌گرفت و می‌ریخت و اعضا براش اولویت داشت ✍ پ.ن: سردار سلیمانی: عمار (شهید محمد خانی) برای من مثل بود https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣❣❣ این روزها کنار ضریح تو یا حسین(ع) با معرفت کسی است که یاد حسن(ع) کند جایی که شهریار دو عالم کفن نداشت بی معرفت کسی است که فکر کفن کند https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق ... نذر کردم بدهم سر به هوای حرمت فتقبل سر من از سر لطف و کرمت https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از خاطرات مادر میگفت شبی محمدرضا رو دیدم که رختخوابش رو جمع کرده و روی زمین خوابیده ، علتش رو که پرسیدم ، گفت : بچه ها تو جبهه روی خاک میخوابن من نمیتونم روی تشک بخوابم. بارها محمدرضا را در نیمه شب مشغول مناجات با خدا و نماز شب دیده بودیم در نوجوانی به اوج تحول رسیده بود و نور شهادت در سیمای زیبایش دیده میشد،تا جایی که گاهی مادر او را در هاله ای از نور دیده بود و وقتی با خود محمدرضا درمیان گذاشته بود ،جواب گرفته بود که مادرم چیزی نیست و توجه نکن . فقط ۱۵ سالش بود که در عملیات خیبر گلوله ای به پهلوی محمدرضا اصابت می کند ، آیه ی "و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی "،بر لبش جاری میشود ملائک بال میگشایند و محمدرضا همراهشان به عرش الهی پروازی جاودانه می کند. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ بگذارید بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر می‌کنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه می‌پرستم. آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم. به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق... نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟ انا مجنون الحسین https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از خاطرات 🕊 برادر شهید تعریف میکرد که بعد از شهادت شهید زرگر مرادی در شبیخون سید یوسف به همراه شهید به بهشت آباد اهواز رفتیم همانطور که در حال حرکت ما بین قبور بودیم شهید دهبان به من اشاره کرد اگر شهید شدم من را درون این قبر دفن کنید  بهش گفتم علی جان تو باید داماد بشوی اما ایشان اشاره به قبر کرد که یادت نرود یک ماه نشد که علیرضا به شهادت رسید داشتیم پیکرشو برای تدفین به گلزار شهدا میبردیم.وصیت ایشان را فراموش کرده بودم.از کنار آن قبر رد شده بودیم که دیدم یکنفر چند بار به کتفم زد که مگر قرار نبود من را در این قبر دفن کنید بلا فاصله به تشییع کنندگان گفتم که برگردید این شهید را باید در این مکان دفن کنید. شهید دهبان در شعر معروف معلمیان و نوحه ی «ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» نامش برده شده است. علیرضا ، آبان سال ۵۹ ، زمانی که فقط ۲۳سال داشت ، در سوسنگرد به شهادت رسید و در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت . https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1