فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبرنگار: خوشحالی اخوی؟! عملیات دیشب چطور بود؟
رزمنده: خیلی خوب شد
خبرنگار: حالت چطوره؟
رزمنده: خیلی خوبه،اول شب [دستم] قطع شده از مچ ، ولی با این [دستم] جنگیدم
#دلاور_مرد🌹
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
تورقی بر خاطرات شهدا❣
خیره شده بود به آسمان حسابی رفته بود توی لاک خودش، بهش گفتم: «چی شده محمد؟» انگار که بغض کرده🥺 باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟ میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
#شهید_سیدمحمد_شکری🕊
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق...
من فقط یک آرزو دارم که آن هم اربعین
سجده ی شکری کنم پای ستون آخرین
أحَبَّ اللَّهُ مَن أحَبَّ حُسَيناً
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از زندگی❣
#شهید_محمدنقی_شمالی🕊
بعد از گذراندن دوره آموزش بسیج با تعدادی از همرزمان خود با عنوان تخریبچی راهی جبهه های غرب شد در پاکسازی میادین مین بجا مانده از دشمن در مناطق دشت ذهاب ، ارتفاعات بازی دراز ، داربلوط ، زله زرد و قصر شیرین سهم بسزایی داشت ، پس از شرکت در عملیات مسلم ابن عقیل راهی گردان تخریب (رعد) لشگر عاشورا شد در عملیات والفجر ۴ در منطقه عملیاتی پنجوین در حین گشودن معبر بر روی ارتفاعات کانی مانگا پای راست خود را بر روی مین جا گذاشت.
پس از دوره نقاهت دوباره هوایی شد و به خیل رزمندگان پیوست در عملیاتهای والفجر ۴ و کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد و سر انجام در ۱۷ تیرماه ۱۳۶۶ در عملیات نصر ۷ منطقه عملیاتی بلفت در درگیری مستقیم به آرزوی دیرینه اش رسید.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
همت حاج قاسم
#ولایت_پذیری
#نمی_ذاشت_حرف_آقا_شهید_بشه
دوستش میگفت:
حضرت آقا که فرمودند #تولید_ملی،
فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت...
محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی #پیراهنش رو در بیاره، شور میگرفت تو هیئت، میگفت برا امام حسین کم نذارین،. #حضرت_آقا که فرمودند #شعور_حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو #نکرد...
روز #عید که بچهها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت.
کی گفته ما #دیوونه حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل #باشعوری هستیم عاقلانه #عاشق حسینیم...
به قول خودش نمیذاشت حرف آقا #شهید بشه. بلافاصله اطاعت میکرد.
توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود.
رو کار #تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، #هدف رو در نظر میگرفت و #طرح میریخت و #ولایت_پذیری اعضا براش اولویت داشت
✍ پ.ن: سردار سلیمانی: عمار (شهید محمد خانی) برای من مثل #همت بود
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣❣❣
این روزها کنار ضریح تو یا حسین(ع)
با معرفت کسی است که یاد حسن(ع) کند
جایی که شهریار دو عالم کفن نداشت
بی معرفت کسی است که فکر کفن کند
#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
#هفتم_صفر
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق ...
نذر کردم بدهم سر به هوای حرمت
فتقبل سر من از سر لطف و کرمت
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از خاطرات
#شهیدمحمدرضاصیاد
مادر میگفت شبی محمدرضا رو دیدم که رختخوابش رو جمع کرده و روی زمین خوابیده ، علتش رو که پرسیدم ، گفت : بچه ها تو جبهه روی خاک میخوابن من نمیتونم روی تشک بخوابم.
بارها محمدرضا را در نیمه شب مشغول مناجات با خدا و نماز شب دیده بودیم در نوجوانی به اوج تحول رسیده بود و نور شهادت در سیمای زیبایش دیده میشد،تا جایی که گاهی مادر او را در هاله ای از نور دیده بود و وقتی با خود محمدرضا درمیان گذاشته بود ،جواب گرفته بود که مادرم چیزی نیست و توجه نکن .
فقط ۱۵ سالش بود که در عملیات خیبر گلوله ای به پهلوی محمدرضا اصابت می کند ،
آیه ی "و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی "،بر لبش جاری میشود
ملائک بال میگشایند و محمدرضا همراهشان به عرش الهی پروازی جاودانه می کند.
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
#کلام_شهید❣
بگذارید بند بندم از هم بگسلد،
هستیم در آتش درد بسوزد و خاکسترم به باد سپرده شود، باز هم صبر میکنم و خدای بزرگ خود را عاشقانه میپرستم.
آرزو داشتم که شمع باشم، سر تا پا بسوزم و ظلمت را مجبور به فرار کنم.
به کفر و طمع اجازه ندهم بر دنیا تسلط یابد.
#شهیددکترمصطفی_چمران
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🚩یا حضرت عشق...
نشسته ام بنویسم مرا حرم ببرید
که غیر کرببلا من مگر کجا دارم؟
انا مجنون الحسین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
برگی از خاطرات
#شهید_علیرضا_دهبان🕊
برادر شهید تعریف میکرد که بعد از شهادت شهید زرگر مرادی در شبیخون سید یوسف به همراه شهید به بهشت آباد اهواز رفتیم همانطور که در حال حرکت ما بین قبور بودیم شهید دهبان به من اشاره کرد اگر شهید شدم من را درون این قبر دفن کنید بهش گفتم علی جان تو باید داماد بشوی اما ایشان اشاره به قبر کرد که یادت نرود یک ماه نشد که علیرضا به شهادت رسید داشتیم پیکرشو برای تدفین به گلزار شهدا میبردیم.وصیت ایشان را فراموش کرده بودم.از کنار آن قبر رد شده بودیم که دیدم یکنفر چند بار به کتفم زد که مگر قرار نبود من را در این قبر دفن کنید بلا فاصله به تشییع کنندگان گفتم که برگردید این شهید را باید در این مکان دفن کنید.
شهید دهبان در شعر معروف معلمیان و نوحه ی «ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» نامش برده شده است.
علیرضا ، آبان سال ۵۹ ، زمانی که فقط ۲۳سال داشت ، در سوسنگرد به شهادت رسید و در گلزار شهدای اهواز آرام گرفت .
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1