27.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ ☜ شهید غلامرضا آبکار
❀ #سی_روز_سی_شهید
@defae_moghadas2
❣
❣ شهید باکری و
عنان اراده
همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.»مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
وقتی قرار شد بیرون از خوابگاه اتاق بگیریم، رفت و یک خانه پیدا کرد که وقت دو تا غذا نمی گرفتیم، همیشه یک غذا می گرفتیم و با هم می خوردیم.
گاهی می گفت: «فردا هر جا بودیم، فقط نان می خوریم.» و فقط هم نان می خوردیم، سیر هم می شدیم. گاهی می گفت: «روزه بگیریم برویم کوه. هم ورزش است، هم عبادت.» او می خواست عنان اراده اش را در دست بگیرد و #نفس خود را زیر پا له کند..
راوی: کاظم میرولد
منبع: نمی توانست زنده بماند
#شهید_مهدی_باکرے
@defae_moghadas2
❣
قدردان پدر، مهربان و دلسوز خانواده بود و همیشه توصیه به خوببودن و احترام به یکدیگر داشت و خود نیز آن را رعایت میکرد،
اخلاقی بسیار جذاب، و رفتاری ملایم داشت، در رفاقت کم نمیگذاشت و دوستانش عاشق خلق مهربان او بودند.
میگفت: «هر که با شما بدی کرد، شما با خوبی پاسخش را بدهید!
در سلامکردن پیشقدم باشید!
شما سلام کنید؛ مهم نیست آدمها جوابت را بدهند یا ندهند!»
روی حلال و حرام هم خیلی حسّاس بود.
احسان و رسیدگی به مستحق مرام او بود...
#شهید_پرویز_بامریپور
@defae_moghadas2
❣ شهید علیرضا نوبخت
ساده زیستی و اخلاقیات
علیرضا از سفره های رنگارنگ ناراحت میشد، توی پوشیدن لباس هم سعی می کرد ساده و بی تجمل ، اما در عین حال پاکیزه باشه
زمانی که نامزد کرد به اصرار ما لباس نو خرید و شب قرار بود به منزل نامزدش بره
لباسش را پوشید و رفت بیرون
اما دیدیم هنوز نرفته و توی حیاط داره قدم میزنه!
تعجب کردیم و گفتیم: چرا نمیری؟
گفت: خجالت می کشم با این لباسها بیرون برم
دارم راه میرم تا یه ذره لباسهام چروک بشه و از حالت نو بودن در بیاد
بعد مقداری خاک به کفشش پاشید
من از کارش خنده ام گرفت و گفتم:
چرا این کار و میکنی؟ مگه کسی با لباسهای نو بیرون نمیره؟
گفت: چرا ، ولی شاید کسی نداشته باشه و چشمش به لباسهای من بیفته و برنجه
خاطره ای از زندگی شهید علیرضا نوبخت
منبع: کتاب حافظان بیت المال
@defae_moghadas2
❣
❣ آفتابه قرمز
حسن تقیزاده بهبهانی
خیر سرمون میخواستند تیپ ما رو به تیپی تکاوری تبدیل کنند؛
ساعتی از نیمه شب گذشته بود که نیروهای آموزش مثل آپاچیها با تراق تروق انفجارات و غرش و رگبار تیربارها ما را از خواب پراندند و فریادزنان همه را از کیسه خوابها بیرون کشیدند و با تجهیزات به خط کردند!
بعد هم دستور حرکت دادند و به میان کوه و کمرهای صعبالعبور شوشتر بردند و از جاهایی عبور دادند که اگر بز هم میرفت زهلهترک میشد؛
آفتاب وسط آسمان بود که به مقر گردان برگشتیم؛
حسابی همه خسته و گرسنه و تشنه شده بودیم؛
در کنار نیروها ایستاده بودم که سید حمدالله عزیزی آفتابه قرمز به دست به طرفم آمد و خنده کنان گفت:
آب میخوری؟
گفتم:
آب؟ مگه پارچ آب قحطی اومده که با آفتابه آب بخورم؟ من فکر کردم میخوای سراغ دست به آب و دستشویی رو ازم بگیری!!
بعد خودش سرش رو کمی عقب داد و دهنش رو باز کرد و لوله آفتابه رو سمت دهنش خم کرد و قورت قورت آب خورد؛
گفتم:
عه عه آقا سید تو چقدر گَند خوری، مگه آفتابه مال آب خوردنه؟
گفت: په مال چیه؟ خوب چه اشکال داره؟ آفتابه نوهه تازه از تدارکات تحویل گرفتم!
گفتم:
آفتابه آفتابه است نو و کهنه هم فرقی نمیکنه، آدم حالش بهم میخوره!
دوباره لوله آفتابه را طرف دهنش گرفت و قورت قورت آب خورد و گفت:
آها دیدی من خوردم خبری هم نشد!!
من چندشم میشد و او میخندید!
سید حمدالله عزیزی و برادرش سید عبدالله هر دو بسیار خنده رو و شوخ بودند و برای هر مسئلهای بساط شوخی پهن میکردند؛؛
سرانجام این دو دسته گل محمدی خوشبو در عملیات کربلای پنج در بمباران شیمیایی گردان فجر بهبهان آسمانی شدند.
@defae_moghadas2
❣
♦️ارتش امروز در چشـــم مردم عزیز است ...
🔹۲۹ فـــرودین مـــاه؛ روز ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ یادآور رشادت و از خود گذشتگی غیور مردان ارتش مبارک باد.
#ارتش_قهرمان
#ارتش_انقلابی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🌹شهیدمحمدرضا زهتاب پور🌹
تولد:۱۳۴۲/۰۲/۰۱
شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۳۱
عملیات:رمضان_کوشک
مزار:گلزارشهدای بهشت علی
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
☘🌸☘🌸☘🌸
👌قسمتی ازوصیتنامه
شهید محمدرضا زهتاب پور
پدر و مادر عزيز و خواهران و برادران گرامي و دوستان محترم امروز روز 23 ماه رمضان است و 2 روز از شهادت بزرگ رادمرد شهيدان مي گذرد علي(ع) نه تنها در درون حكومتش و زندگيش كه مرگش نيز الگويي است براي ما پيروان راستين او علي(ع) واقعا دين خود را به اسلام و خداي تبارك و تعالي ادا كرد. علي(ع) با آن تقوي علي(ع) با آن همه جوانمردي و رشادت و بخشندگي و سرپرستي يتيمان آيا ما بندگان خداي بزرگ براي اداي حق كمتر از اين بايد بكنيم كه دنباله روي خط سرخش و اسلام انقلابي اش نباشيم؟ اكنون مي بينيم كه ملت معزز ايران بپا خاست و بنيادهاي طاغوتي كه سدي در راه تكامل انسانها بود فرو ريخت و پيروي از رهبري كرد كه سخنان او پيامبر گونه تقوي او و اخلاق او همه اش مانند پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است آري اوكه اينچنين است و ما را به پشتيباني از حق و اسلام دعوت مي كنداز حق مظلوم، اسلام مظلوم چرا كه شهادت خطي كه او مطرح مي كند براي پيروزي اسلام در اين برهه از تاريخ دنباله او نباشيم؟
آري ما به نداي رهبرمان لبيك گفته و به آمريكا و اياديش مي فهمانيم كه توي جنايتكار نبايد خون مظلومان را اينچنين به زمين بريزي و ما را با ريختن خونمان و شهادتمان در اين راه اسلام و مسلمين را پيروز مي گردانيم برادران، خواهران پدر و مادر مهربانم از شما طلب اطاعت از فرامين و دستورات امام بزرگوار را دارم و از شما مي خواهم كه دستورات امام امت را در خود پياده كنيد
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣
چیزی از تو نخواهم گفت
سکوت می کنم
تاریخ از تو خواهد گفت ..
از تو
از صبرت
از حماسه ات
و نگاههای خسته و
امیدوار و چشمبهراهت
@defae_moghadas2
❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ شهید عبدالمجید منوری
❀ #سی_روز_سی_شهید
@defae_moghadas2
❣
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣ سردار شهید
سید عبدالرضا موسوی
❀ #سی_روز_سی_شهید
@defae_moghadas2
❣
❣ بسم رب الشهدا و الصدیقین
#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید حاج علی محمدی پور
نـام پـدر :جواد
تـاریخ تـولـد :1338
دقوق آباد شهرستان رفسنجان
تاریخ شهادت:1365/10/19_ شلمچه _کربلای5
📚کتاب «عبور از کویر» پیرامون خاطرات و زندگی سردار عارف شهید حاج علی محمدی پور می باشد.
🔹 خـــاطـــره شـــهــیـــد
نحوه شهادت خودش را هم گفت
بچه های گردان دور حاج علی جمع شده اند و او دارد سرنوشت بچه ها را بیان می کند:
حسین برادرم ،چه بخواهد و چه نخواهد، شهید خواهد شد.
نجمیان، سید کاظم و برادرش، مهدی امراللهی و غلام نهویی هم شهید می شوند.
جواد کامرانی و عباس علیزاده زخمی می شوند.
رضا قربانی، محمود حسن زاده دو دوست با وفا، با هم شهید می شوند.
ثمره نه شهید می شود و نه مجروح.
همۀ پیش بینی ها ی حاج علی درست از کار در آمد. او حتی نحوه ی شهادت خودش را هم گفت.
این عملیات برای من آخرین عملیات خواهد بود. من دیگر بر نمی گردم. خواب دیدم پرچمی را داده اند به دستم.من پرچم را می برم تا برسانم به دژ، ولی به آن نمی رسم. می دانم که نرسیده به دژ، شهید و از زندان دنیا رها خواهم شد.
در سال ۶۳ هنگام عملیا ت بدر ، فرمانده گروهان بود، سپس جانشین فرمانده گردان شد .عملیات کربلای 5که شد،خدا اورا طلبیدوپیش خودش برد.آن موقع علی یکی از زبده ترین فرمانده گردانهای لشکر41 ثارالله بود.
شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و #شهید_حاج_علی_محمدی_پور صـلوات🌼
@defae_moghadas2
@shahid_hadi124
❣
❣ شهید علیاکبر نظریثابت سال ۱۳۴۴ در شهر مقدس قم به دنیا آمد. ۱۵ ساله بود که عازم جبهه شد. در نخستین اعزام رسمی به عنوان نیروی سپاه، جذب واحد اطلاعات عملیات تیپ ۱۷ علیبنابیطالب(ع) شد. با سرعت مراحل پیشرفت را طی کرد و در عملیات خیبر با انتخاب و اصرار شهید مهدی زینالدین به عنوان جانشین اطلاعات عملیات لشکر ۱۷ علیبنابیطالب(ع) مشغول کار شد؛ این مسئولیت در سن ۱۹ سالگی به او واگذار شد. مجموعه لیاقتها و استعدادهای کمنظیر و شخصیت استوار و قویاش در کنار معنویت و پارسایی عجیب او، باعث شده بود علیاکبر جوان یکی از فرماندهان برجسته، زیرک، سریعالفکر و برنامهریز لشکر ۱۷ به شمار آید. سرانجام این روح پرتلاطم در سن ۲۲ سالگی و در شب شانزدهم اسفند ۱۳۶۴ در منطقه عمومی فاو در حین اجرای عملیات والفجر۸ از کالبد مطهرش پرواز کرد.
جسم پاکش در گلزار علیبن جعفر قم در قطعه ۹ ردیف سه شماره ۳۴۵ درست در جایی که چند روز قبل از شهادت خود آن را به مادر و همسرش نشان داده بود گمنام و بینشان آرمید. آنچه در پی میآید گوشهای از کرامات مزار شهید نظری است که از زبان پدر و مادر او نقل شده است؛ شهیدی که به یکی از کسانی که خوابش را دیده بود این طور میگوید: «توی دنیا فامیلی من نظری ثابت بود اما در این دنیا علوی صدایم میکنند».
@defae_moghadas2
❣
❣ پدر شهید علیاکبر نظری ثابت نقل میکند به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را میشوید. بالای سرش رسیدم گفتم: «خانم شما این شهید را میشناسید؟ گفت: تا یک هفته پیش او را نمیشناختم. گفتم: پس چی شد که شناختید؟ در پاسخ گفت: من خودم سیدهام و مادر شهید هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زینالدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدتها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمیشدم؛ خیلی ناراحت بودم. از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد، به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟ من مادرت هستم و سیدهام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. پسرم گفت: برو سر قبر علیاکبر. گفتم: کجاست تا پیدا کنم؟ گفت: عصر پنجشنبه پدرش میآید سر قبرش، بگرد پیدا میکنی. چند بار آمدم تا پیدا کردم. به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم. به خوابم آمد. از او پرسیدم: چرا مرا به آن شهید حواله دادی؟ گفت: در این عالم شهداء درجه و جایگاههای متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. به همین خاطر شما را به شهید علیاکبر نظری ارجاع دادم.
@defae_moghadas2
❣
سلام
امروز اول اردیبهشت ماه مصادف است با سالگرد عروج شش تن از پاسداران انقلاب اسلامی و عضو گردان بلالی اهواز،
ضمن گرامیداشت یاد این عزیزان از خداوند منان آرزو میکنیم ما را پیرو راستین آنها قرار دهد.
شهید محمد علی دانش جمعی گردان بلالی اهواز در اردیبهشت سال ۶۰ در سنگر روباز جاده وحدت آبادان به همراه شهید رضاپودات.شهید نادر علیخانی.شهید ابراهیم غیاث آبادی .شهیدحمیدرستگار.شهید نعمت الله بخشیان .شهید زنده جانباز ابوالقاسم صداقت بودند.
#ارسالی_مخاطب
#برای_شادی_روح_امام_شهدا_وشهدا_صلوات_بفرستید
حماسه جنوب شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣