1_405561715.mp3
364.1K
🍂 نواهای ماندگار
💢 حاج صادق آهنگران
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
نوحه قدیمی و خاطره انگیز
🔅 ذوالفقاری، ذوالفقاری
سرزمین افتخاری
آبادان ۵۹
#نواهای_صوتی_ماندگار
#آبادان
#ذوالفقاری
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 حماسه دولاب 0⃣
▪︎محمدرحیم حمهویسی
┄❅✾❅┄
🔸 مقدمه خاطره
کردستان همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی درگیر غائله قومی شد که افرادی جداییخواه در قالب گروههای ضدانقلاب علیه انقلاب اسلامی مسلح شده و در خط دشمنان این انقلاب قرار گرفتند.
آنها ابتدا با عنوان و شعار دفاع از مردم کُرد و کردستان موفق شدند عدهای از جوانان این منطقه را فریب دهند اما بعد از اینکه مردم با هدف اصلی آنها آشنا شدند خط خود را از این گروهها جدا کردند و به مبارزه با آنها پرداختند.
روستای دولاب از توابع بخش سیروان و در ۴۰ کیلومتری جنوب شهر سنندج یکی از روستاهایی بود که در اوایل انقلاب اسلامی، مقر گروهک کومله بود و در چندین مورد عدهای از مردم بیگناه این روستا، توسط مزدوران این گروهک به اسارت گرفته میشدند و به روستاهای همجوار منتقل میشدند.
روستای دولاب منطقهای مابین سنندج و کامیاران با کوههای مرتفع و بلند، درهها و شیارههای عمیق و گردنههای فراوان است. لذا وجود این ویژگیها بهترین موقعیت را برای جنگهای نامنظم در این روستا به وجود آوره بود، به همین دلیل ضدانقلاب از بدو شروع غائله تا زمان پاکسازی نهایی با ایجاد مقرهای پدافندی به آن رفت و آمد داشت.
در اسفندماه سال ۱۳۶۰ گروهک کومله با مراجعه مکرر به روستای دولاب و با جمعکردن اهالی روستا، با بیان جنایات خود در سایر روستاهای کردستان، مردم دولاب را تهدید میکند که اگر با آنها همکاری نکنند روستا را با خاک یکسان میکنند.
┄❅✾❅┄
پیگیر باشد
#حماسه_دولاب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 حماسه دولاب 2⃣
▪︎محمدرحیم حمهویسی
┄❅✾❅┄
🔸 در اوایل پیروزی انقلاب و حتی قبل از آن، گروهکهای ضد انقلاب چه کومله و چه دموکرات به روستای دولاب رفتو آمد داشتند، این گروهکها اکثرا به زور از مردم روستا پول و آذوقه میگرفتند، مردم روستایی که خود در فقر و نداری زندگی میکردند اما مجبور بودند برای اینکه مورد آزار و اذیت این گروهکها قرار نگیرند هر چه در دست و بال داشتند به آنها میدادند.
حتی در مواردی به خانه مخالفان خود حمله میکردند و آنها را به اسارت میگرفتند خود بنده حدود ۷ ماه و ۲۰ روز در اسارت این گروهکها بودم و انواع شکنجههای روحی و روانی را میدادند اما پدرم با پرداخت مبلغ زیادی پول به آنها توانست من را آزاد کند البته از ما قول گرفتند که اگر یکبار دیگر علیه آنها حرفی بزنیم و یا اقدامی انجام دهیم تمام اموال پدرم را مصادر میکنند، البته بعد از آزادشدن هم چندین ماه تحت تعقیب این گروهکها بودم و حتی از خانه نمیتوانستم بیرون بیاییم.
در اسفندماه سال ۵۹ اعضای کومله وارد روستا شدند و در آن زمان به زور ۲۸۷ هزار تومان را با عنوان «یارمهتی» یا کمکی از مردم روستا جمعآوری کردند و...
┄❅✾❅┄
پیگیر باشد
#حماسه_دولاب
• جهاد تبیین 👈 نشر مطالب
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
بهار،
ترجمان خنده توست
و آن،
زدودن زنگارهای روح
با لبخندی از رضایت و دلدادگی
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔹 ناگفتههای عملیات بدر (۳۱)
محسن حسینی نهوجی
مسئول دفتر وقت سردار صفوی
✺✺✺✺✺✺
صدها تانک مدرن، یاران مهدی را دور زدند و با پشتیبانی آتش انبوهی که از آسمان و زمین منطقه را شخم می زد، پاتک های پیاپی خود را آغاز کردند. عدم وجود فضای کافی برای پراکندگی نیروها و نداشتن پدافند هوائی موثّر در منطقه نبرد، تلفات ناشی از بمباران شیمیائی و به کارگیری بمب های خوشه ای را دوچندان کرده بود.
فرماندهی قرارگاه خاتم، برای حفظ جان هزاران رزمنده و سازماندهی مجدد یگانها، پس از مشاوره با فرماندهان، تدبیر بازگشت به مواضع پدافندی را ابلاغ کرد و فرماندهان برای هدایت عملیات بازگشت، تا بازگشت آخرین نفر، شجاعانه در قرارگاه های مقدم، حضور داشتند. دشمن سر مست و مغرور، اینک در دو سوی دجله، با تاختن بر پیکر پاک شهدا، به جشن و پایکوبی پرداخته است. من چنین وضعیتی را تحمّل نکرده، در صددم با بر گرفتن تیر بار یا آرپی جی، جشن دشمن را به عزا تبدیل کنم.
هر کس که مایل است می تواند مرا همراهی کند و هر کس معذور است، در تاریکی، بدون هیچ واهمه ای قرارگاه را ترک کند. به دنبال پایان یافتن سخنان برادر رضائی، با غوغای هیهات منّاالذّلّه فرماندهان، قرارگاه خاتم(ص) به لرزه در آمد. برادران رحیم صفوی، رشید علینور، شمخانی، محمدعلی جعفری و سایر فرماندهان، آمادگی خود را برای برگرفتن تیربار و تفنگ و آرپی جی و مشارکت در هجوم غافلگیرانه به دشمن اعلام کردند.
... با تابش نور لامپ ها، روشنائی به سنگر باز گشت. سنگر همچنان آکنده از جمعیت بود. آقای رضائی رو به حاضران گفت: حیطه بندی حفاظتی نبرد را جدّا رعایت کنید. امکان دارد برخی یا همگی در این عملیات به شهادت برسیم. بنابر این برادران وصیت نامه خود را کامل کنند. کسانی که خانواده هایشان در اهواز سکونت دارند، می توانند از خانواده و فرزندان خود خدا حافظی کرده، تا ساعت ۱۰ شب به قرارگاه باز گردند.
پیگیر باشید
حماسه جنوب - خاطرات
@defae_moghadas
🍂
کیومرث به عدنان: ما امروز سه تانک زدیم. ببینم الیاس و نامدار چند تانک زدن. به نظرت اونها بیشتر تانک زدن یا ما؟
عدنان: نمیدونم، ولی الیاس و نامدار از ما با تجربهترن. احتمالاً اونها سه تا پنج تانک زده باشن.
با اینکه تانکهای عراقی عقب نشسته بودن ولی حجم آتش، توپ و گلوله آنقدر زیاد بود، که تعدادی زیادی از رزمندگان خط شهید یا مجروح شده بودن، بقیه رزمندگان و گروههای امدادی در جنب و جوش و کمک به آسیب دیدگان و مجروحان هستن.
کیومرث: نگاه کن، نامردها چقدر آتیش سر بچهها ریختن، تموم خط رو با گلوله توپ و تانک زدن. هر کسی زنده مونده باشه، بیشتر شبیهه معجزهست.
عدنان که بیشتر رزمندگان خط را میشناخت، از آنها سراغ الیاس و نامدار را میگرفت. یکی از بچههای امدادی به عدنان میگه: چند ده متر جلوتر سمت راست. عنان به کیومرث: سریع برو ببینیم، اوضاع الیاس و نامدار و بقیه بچهها در چه وضعیتیست.
بعد از طی مسافتی، نامدار را میبینن که کنار موتور (بیشتر جاهای موتور خونی و سوراخ سوراخ شده) نشسته. عدنان سریع از موتور پیاده میشه و به طرف نامدار میاد.
عدنان: نامدار خوبی، سلامتی؟ الیاس رو نمیبینم. اتفاقی براش افتاده؟ ولی نامدار بدون واکنش داره، به دور دستها نگاه میکنه. کیومرث از موتور پیاده میشه و به طرف نامدار میره و میگه: یه چیزی بگو: اسیر شده، یا زخمی؟ ولی چیزی نمیشنوه...
#گزیده_کتاب
#چهارصد
@defae_moghadas
🍂