enc_16294549628610936955235.mp3
7.08M
🍂 تکیه بر نخل سوخته داده علمدار
🔹امیر کرمانشاهی
تکیه به نخل سوخته داده علمدار
از همینجا میبینه تو کوچه بازار
زینبو با دست بسته تو انظار آوردن
ناموسشو بین مجلس اغیار آوردن
بچه های پیغمبرو به زور کشیده بودن
این خونواده تا حالا شراب ندیده بودن
وای وای وای حرم
****
از یسار نیزه خورد و از یمین افتاد
از رو مرکب با صورت رو زمین افتاد
یه جوری زدن تو علقمه عمودو محکم
سرِ پسر ام البنین پاشیده از هم
بعد عمو امنیت اهل حرم کم شده
آی بمیرم سیلیا محکم شده
وای وای وای حرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#محرم
#نواهای_صوتی_ماندگار
شب نهم محرم (تاسوعا)
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🔻 مردی که خواب نمیدید/ ۹۱
خاطرات مهندس اسداله خالدی
نوشته داود بختیاری
┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄
خرمشهر دیگر آن شهر بندری زیبا نبود. جنگ چهره زیبایش را سوزانده بود. هر جا که نگاه میکردی گلوله زخم و زیلی اش کرده بود. خیابان طالقانی را انگار بلدوزر انداخته بودند.
مردم چه زجر کشیده اند ... چه زجری! حیف تنها بودند. یکی از نیروها که میان سال بود در حالی که بالوله تفنگاش ور میرفت گفت:
- آن روزها من در خرمشهر بودم. قیامتی بود. مردم دست خالی بودند. کسی باور نمیکرد عراقیها تو شهر ریخته باشند. هنوز نفهمیدم چرا؟! پسر جوانی که صورتش پر شده بود از جوشهای چرکی با صدای دورگه اش گفت:
- فهمیدن نمی خواهد ... همه اش زیر سر بنی صدر بود.
از روی پلی که نیروهای خودی روی اروند زده بودند گذشتیم. پل قدیمی خرمشهر رو هوا معلق بود. جاده دیگر خاکی بود. یک جاده ویران پر از چاله و گودال. انفجار کامیونی تو یکی از گودالها چهار چرخ رو هوا مانده بود. چنان سوخته بود که نمیشد گفت مال کدام طرف است. گرد و خاک هم به گرمای هوا اضافه شده بود. عرق تن و گرد و خاک قاتی هم شده بودند. انگار تا گردن تو گل گیر کرده بودیم. نفسمان به زور بالا می آمد. صدایی خشن با لهجه غلیظ ترکی گفت
- این دیگر چه جور راننده ای است؟ جانمان به لب رسید.
- ناشکری نکن .... لنگهاش تو منطقه نیست.
با قهقهه بچه ها، راننده پا رو ترمز گذاشت. دوباره کوبیده شدیم به هم و فریاد کشیدیم سر راننده. راننده مشت کوبید به شیشه عقب. آیفا پیرتر از آنی بود که ما فکر میکردیم.
راننده نیمه دیگر آیفا بود. با حوصله و بیخیال انگار دلش نمیآمد پیر ماشین اش را آزار دهد. لزگه های پی در پی دل آشوبمان میکرد. همه از هم بیم داشتیم مبادا درونمان را بریزیم روی لباس هم.
ایست بازرسی دهلران زیاد معطل مان کرد. چند نفر از نیروها از پشت آیفا پریدند پایین. فریاد راننده بلند شد. انگار خریده بودتمان. میترسید کم شویم. هجوم بردیم به طرف تانکر آبی که جلو اتاقک ایست بازرسی بود. آب داغ بود و عطش مان را دو چندان کرد.
- خوب هنوز اردیبهشت ماه است .... خدا به دادمان برسد، مرداد چه میشود؟
- مگر نمی دانستی جنوب می آیی؟
پسر جوان صورت پر از جوشاش را بلند کرد و بی حرف نگاهم کرد. بعد لبخندی زد و با صدای رگه دارش گفت:
- تو برای چه آمدی جبهه .... کسی از تو انتظار ندارد.
- وقتی من بیایم ... تو دل و جرأت بیشتری پیدا میکنی. این طور نیست مرد جوان؟!
پسر جوان انگار که حرف محکمی شنیده باشد برای لحظه ای تو لک رفت و بعد سرش را تکان داد با داد و با فریادهای راننده پریدیم پشت آیفا. اثری از آبی که به صورتمان زده بودیم نبود. جز چند قطره عرق درشت و شور.
•┈••✾○✾••┈•
ادامه دارد
#مردی_که_خواب_نمیدید
کانال حماسه جنوب/ ایتا
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
14.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 عزاداری و سینه زنی
رزمندگان اسلام
در جبهههای نبرد
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #محرم #جبهه
هر شب یک کلیپ دیدنی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نواهای ماندگار
🔻با نوای
حاج صادق آهنگران
ابوالفضل با وفا
علمدار لشکرم
🔅 شعر
مرحوم حاج حبیب الله معلمی
عاشورای سال ۱۳۶۰/اهواز
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کلیپ #محرم #جبهه
هر شب یک کلیپ دیدنی
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شراب خواری و بی حرمتی کارتر و خاندان پهلوی در جلوی دیدگان دهها میلیون مسلمانی ایرانی در ایام سوگواری سید الشهدا (ماه محرم ) ,سفری که کارتر به سبب خدماتی که شاه در قبال امریکا انجام می داد ایران را جزیره ثبات خواند !
◇ نشر همگانی در راستای جهاد تبیین◇
┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
#روشنگری #کلیپ
#فساد_دربار
#رضا_شاه
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 خورشید مجنون ۳۴
حاج عباس هواشمی
•┈••✾❀🔹❀✾••┈•
🔸 بعد از ظهر همان روز همه فرماندهان به طرف منطقه و یگانهای خود حرکت کردند. صبح روز بعد به اهواز رسیدم و مستقیم به منطقه رفتم. صحبت های علی شمخانی را با برادران قرارگاه در میان گذاشتم و هشدار ایشان را مبنی بر احتمال تهاجم دشمن به بچه های قرارگاه و یگانهای سپاه ششم اعلام کردم. طبق سفارشی که برادر شمخانی داشت روی آرایش نیروها به خصوص خطوط حد یگانها متناسب با توان هر یگان کار کردیم. حتی در مواردی هم جا به جایی هایی انجام دادیم. آن روزها تیپ ۹۵ کمیل به تازگی شکل گرفته بود. این یگان را روی جاده شطعلی مستقر کردیم. مسئولیت سیل بند شرقی، حد فاصل شط علی تا پاسگاه طُبر و پاسگاههای آبی داخل هور به تیپ ۱ بدر (مجاهدین عراقی) داده شد و تیپ ۵۱ حضرت حجت(ع) را هم در منطقه بستان مستقر کردیم. در خصوص بازسازی یگانهای سپاه ششم خیلی کارها صورت گرفت و یگانهای آسیب دیده سازماندهی مجدد شدند.
مطابق پیش بینی فرماندهان جنگ، عراق حملات خود را در چند نقطه آغاز کرد. در منطقه دهلران و دشت عباس پیشرویهایی داشت که رزمندگان اسلام خیلی زود آنها را پس زدند. در منطقه فکه عده نسبتاً زیادی از برادران ارتشی اسیر شدند. در منطقه شرق بصره نیروهای دشمن تا جاده اهواز - خرمشهر رسیدند، ولی نیروهای اسلام آنها را به عقب راندند. در منطقه طلائیه و کوشک دشمن تا جاده سیدالشهدا(ع) و سه راه فتح و جفیر و تا پادگان حمید پیشروی داشت. فرماندهی کل نگران این بود که دشمن تا خرمشهر هم پیشروی داشته باشد.
در اواخر مردادماه ۱۳۶۷ یک روز احمد غلام پور پیغام داد به نیرو نیاز دارند و خواسته بودند دو گردان نیرو از تیپ ۸۵ را به فرماندهی بهنام شهبازی به منطقه شمال خرمشهر، جاده شهید صفوی اعزام کنیم. با بهنام شهبازی صحبت کردم، آماده حرکت شد. وضع آن منطقه آشفته به نظر می رسید. به بهنام شهبازی گفتم من به آن منطقه می روم و اوضاع را بررسی میکنم و بعد تماس میگیرم و میگویم چه کار کنید. و از او خواستم نیروها را تا روی پل کارون در جنوب دارخوین برساند. جاده اهواز - خرمشهر امنیت نداشت و در این چند روز بین ما و دشمن دست به دست شده بود حرکت ستون دوگردانی از روی این جاده درست نبود؛ نیروها میبایست به اهواز و از آنجا به دارخوین میرفتند.
•┈••✾❀🏵❀✾••┈•
ادامه دارد
#قرارگاه_نصرت #شهید_هاشمی
@defae_moghadas
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 راهپیمایی و عزاداری
رزمنده ها در ايام ماه محرم و صفر بعد از نماز جماعت صبح، ظهر و عصر مراسم روضه خوانی برگزار و قبل از نماز مغرب و عشا به صورت دسته عزاداری برای برپايی نماز به سوی حسينيه ها حركت میكردند.
هر گردان به طور جداگانه حسينيه ای سرپا میكرد و رزمنده ها به برپايی عزاداری میپرداختند. به اين ترتيب كه گردانها به طور مخصوص برای خودشان چادر می زدند و از گردانهای ديگر دعوت مي شد تا در مراسم عزای سيد و سالار شهيدان شركت كنند.
°°°°°°°
#محرم
#عکس
@defae_moghadas 👈لینک عضویت
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂