تقوا، اخلاص و جهد
رمز سیاستورزی به سبک انقلاب اسلامی
این اسامی را مرور کنید؛ محمدحسین بهشتی، مرتضی مطهری، محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر، علی صیاد شیرازی، قاسم سلیمانی و حالا ابراهیم رییسی و محمدعلی آل هاشم و...
اینها اسامی برخی از انسانهایی است که نامشان با جمهوری اسلامی گره خورده است و امکان جدا کردن آنها از این نظام وجود ندارد.
ویژگی مشترک این نامها، سه کلمهای است در تیتر نوشته شده یعنی تقوا، اخلاص و جهد به معنای تلاش بیوقفه و شبانه روزی و بدون تعطیلی در راه هدف و تکلیف که خدمت به مردم و دین و وطن تا پای جان از جمله این اهداف و تکالیف است!
این افراد تک به تک در حال اثبات این فرمول و معادله هستند که راه درست سیاستورزی جمهوری اسلامی به عنوان نظامی که با اراده ملت ایران ایجاد شده و با اراده مردم از گزند حوادثی مانند هشت سال جنگ تحمیلی و تحریمهای طولانی و سنگین عبور کرده است فقط همین است و بس!
راه دیگری وجود ندارد و امور دیگر به واسطه این سه اصل معنا پیدا میکنند. حتما به عناصر دیگری برای حضور موثر در امر اداره و سیاست نیاز است اما تمام ویژگیهای لازم برای یک دولتمرد در جمهوری اسلامی ایران، اگر با سه عنصر کلیدی تقوا، اخلاص و جهد ترکیب شد، جواب خواهد داد وگرنه سیاستمدار و دولتمرد به مسیر دیگری خواهد رفت؛
حتی اگر برای خدمت به مردم شب و روز خود را صرف کرده باشد یا بسیار باهوش و متخصص باشد یا بسیار پیچیده فکر کند و توانایی بالایی در مذاکرات سیاسی اقتصادی داشته باشد باز هم به مطلوب همسو با جان مایه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران نخواهد رسید!
این تغییر در مفهوم سیاستورزی و کنش سیاسی در جهان امروز، اتفاق مهمی است که با خون این شهیدان دولتمرد و اهل سیاست در جمهوری اسلامی ایران در حال اثبات است و این تغییر مهم بسیار بارارزش و تکاندهنده است و نه فقط آینده ایران بلکه آینده منطقه و جهان را به مرور دگرگون خواهد کرد.
این افراد قربانی شدند تا این تغییر شکل بگیرد و در جهانی که امر معنوی و قدسی به ویژه در زندگی اجتماعی بیمعنا شده است و سیاست بیش از همه چیز و همه جا، دنیایی و عاری از ارزش شده است، آن را به سبک و سیاق انقلاب اسلامی احیا کنند و با خون و جان خود که ظاهراً برای انسانها در این دنیا چیزی بالاتر از آن نیست، سیاست و زندگی را معنای دوباره ببخشند.
اینان پیامآور انسان جدیدی هستند که در نقطه اوج دسترسی به قدرت و امکان چنگاندازی به ثروت، در بند عشق الهی است و خود را فقط به خداوند متعال سپرده است و فقط خود را با یک منبع قدرت میسنجد و هیچ شاخص و ملاک دیگری را برتر از این ملاک نمیداند و هیچ فرمولی بالاتر از سهگانه تقوا، اخلاص و جهد و تلاش خستگیناپذیر در راه تکلیف الهی برایش معنا ندارد.
این انسان جدید، زاده انقلاب اسلامی است که با پشتوانه و نیروی درونی که از اتصال به خداوند ایجاد شده است، به نحوی متفاوت زندگی خواهد کرد و هر روز را با همین انگیزه شروع میکند و به پایان میبرد و زندگی، کار، مسئولیت، سیاست و اقتصاد برایش معنای متفاوتی از معنای این کلمات در دنیای امروز خواهد داشت.
مسئولیتی را در جهان به عهده میگیرد و رنج این مسئولیت و تعهد به را دوش میکشد و این تعهد تا زمان مرگ یا شهادت، لحظهای تعطیل نمیشود!
خون این شهیدان که در بسیاری از ویژگیها مانند اهل محبت بودن، لطافت شخصیتی و صمیمیت در کنار جدیت، صلابت، صبر و استحکام شبیه هم بودند، حجت پیش روی ما و نشانههایی برای یافتن راه است.
اگر اهل انقلاب و باورمند به جمهوری اسلامی هستیم، باید بدانیم راه دیگری وجود ندارد و امکان ندارد در این نظام باشیم و فعالیت کنیم و مسئولیت داشته باشیم و از این فرمول یعنی تقوا، اخلاص و جهد تبعیت نکنیم و عاقبت بخیر شویم.
هند، پاکستان، تاجیکستان، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان، فردا و روزهای بعد را عزای عمومی اعلام کردند.
چه شرایطی باید در این جهان بی روح رقم بخورد و برای چه انسانی ممکن است یک چهارم کره زمین و محدوده وسیعی از جغرافیا و تاریخ جهان از رود گنگ در هند تا ساحل دریای مدیترانه در سوریه همگان در یک موقعیت مشترک قرار بگیرند و اندوهگین از دست دادن انسانی باشند که مومن بود!
مخلص و متقی و مجاهد بود
سراسر وجودش امیدوار به آینده روشن ایران بود
او به مانند قاسم سلیمانی، نمونه بارز انسان انقلاب اسلامی بود که آینده را تغییر خواهد داد...
همچنان خون شهید...
ظاهراً خداوند راهحلهای خاص خود را برای حل مسائل در جوامع مختلف دارد. برای ایران هم که نسخههای ویژه میپیچد!
تا چند روز پیش همه نگران سرمایه اجتماعی و وحدت ملی بودند و از دیروز همه اقشار مختلف ملت، جناحها و نیروهای سیاسی رقیب و خلاصه تمام کسانی که دلشان با هم یک دل نبود، وضعیت جدیدی را تجربه میکنند و مراسمات تشییع در تبریز و قم و تهران و مشهد که شهرهای موثر در انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ بودند این وحدت را در سال ۱۴۰۳ بیشتر نمایان خواهند کرد.
انگار همچنان خون شهید گرهگشایی میکند. اما اینبار خون در راه خدمت، برای جمهور، برای پیشرفت، برای ایران قوی، برای کار در کنار هم، برای با هم نجنگیدن و برای ایران تا پای جان دویدن...
*انسان جدید، رمز خلق آینده ایران
یادداشتی به بهانه رحلت شهادتگونه هشتمین رییسجمهور ایران عزیز*
محسن دنیوی
۱. ملتها یا آیندهساز هستند و برای خود و یا حتی دیگران، آیندهای متفاوت و با اراده و آگاهی جمعی خلق میکنند و یا مانند اغلب جوامع در طول تاریخ، پیرو هستند و در سایه آیندهای که ملتهای پیشرو آن را خلق کردهاند زندگی خواهند کرد.
۲. آینده ساز بودن و یا آیندهدار بودن، امری نیست که بشود آن را به یک ملت یا یه جمع و گروه تزریق کرد.
یک ملت یا زمینهها و امکانهایی برای آیندهساز بودن را دارد و یا ندارد و عقیم است و بذری برای کاشتن و انتظار ثمر دادن برای آن ملت وجود ندارد!
مثلا یک ملتی ممکن است جغرافیای خاصی داشته باشد که همان، زمینه آیندهدار بودن آن ملت شود. یا ملتی دیگر، توانایی و استعداد خاصی را به نحو عمومی دارا باشد که از همان برای تغییر آینده بهره ببرد. ملتی دیگر روی منابع طبیعی خود ممکن است حساب باز کرده باشد. ملتی دیگر روی تاریخ و فرهنگ و تمدنی که به ارث برده است ممکن است سرمایهگذاری کند و آینده خود و دیگران را شکل دهد!
۳. یکی از این نشانههای آیندهدار بودن و شاید مهمترین عنصر و دارایی که بیش از جغرافیا و تاریخ و منابع طبیعی و استعدادهای مرسوم در میان ملتها میتواند در خلق آینده موثر باشد، امکان خلق انسان جدید است. خلق انسان جدید به این معنا که افرادی در جامعه پیدا شوند که به طور طبیعی باید مسیری را طی می کردند اما به نحو عجیب و حیرتآور، به مسیری دیگری رفته و به انسان دیگری تبدیل میشوند.
مثلا کسی در جهان انتظار ندارد که یک بچه روستایی در منطقهای بسیار فقیر به طور طبیعی به یکی از بزرگترین فرماندهان نظامی موثر در وضعیت منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا تبدیل شود و فردی تعیینکننده در معادلات جهانی باشد. آن هم نه از مسیری ساختار یافته و مثلا آموزش در پادگانها و مراکز آموزشی فوق حرفهای نظامی، بلکه از مسیری کاملا متفاوت و ساده!
اینکه کریستیانو رونالدو هم از کودکی فقیر در پرتغال به مهمترین فوتبالیست جهان تبدیل میشود عجیب است، اما فرق در این است که رونالدو در یک ساختار تربیتی و آموزشی از پیش ساخته شده در قالب باشگاههای بسیار حرفهای این مراحل رشد را طی میکند و آن استعداد خاص و عجیب پدیدار میشود.
اما قاسم سلیمانی را چه کسی از یک کودک چوپان و گچکار به فرماندهی نظامی با تأثیرگذاری منطقهای و جهانی تبدیل کرد؟!
۴. این ویژگی انقلاب اسلامی یعنی امکان خلق انسانهایی متفاوت از شاخصهای جهان امروز و از مسیرهایی غیرمعمول، مهمترین دارایی ایران برای آیندهسازی است.
این روزها که ایران، رییسجمهور خود سید ابراهیم رییسی را بهار ۱۴۰۳ از دست داده است، زمان مرور دوباره این ویژگی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران است که میتواند یتیمی از شهر مشهد در اوج فقر را به سیاستمداری تبدیل کند که شبیه سیاستمداران در جهان امروز نیست.
کدام سیاستمداری اگر دچار حادثه مشابه میشد، یک چهارم جهان و در یک پهنه وسیع جغرافیایی برای فقدان او عزای عمومی اعلام میکردند؟
کدام سیاستمداری اگر از دنیا برود، میلیونها انسان برای تشییع او به خیابانها خواهند آمد و در کشورهای مختلف در غم او ابراز همدردی میکنند؟
حواسمان باشد که درباره اهل سیاست سخن میگوییم که منفورترین اقشار در جوامع هستند. اهل لابی و منفعت خواهی و جاهطلبی! همیشه به دنبال قدرت و ثروت! اغلب خودرای و حامی منافع حزب و گروه و دهها ویژگی بد دیگر که در سیاستورزی در جهان معاصر رایج است.
اما ابراهیم رییسی مانند محمدعلی رجایی، محمدحسین بهشتی و در راس همه این سیاستمداران یعنی سید روحالله موسوی خمینی نحوی دیگر از سیاستورزی را به ملت ایران و جهانیان نشان داد که این متفاوت بودن را در پیامهای ارسالی از سوی سران کشورهای دیگر هم میتوان دید.
نه فقط به دنبال همدلی در ایران بود، بلکه همه کشورهای همسایه و غیرهمسایه اما دوست، این احساس را از او به یاد دارند.
۵. باز مرور کنیم که سید ابراهیم رییسی، کودکی یتیم و فقیر از مشهد، چگونه به این نقطه رسید و در چه فرآیند و سازوکاری تبدیل به سیاستمداری متفاوت شد؟
رمزگشایی از این نقطه، رمز ساخت آینده ایران است.
آینده چیزی نیست که فردا منتظر آن باشیم. آینده در فردا ظهور و بروز مییابد، اما همین امروز به مانند بذر درختی که شما میدانید اگر کاشته شود، در آینده ثمر خواهد داد، نشانههای آن وجود دارند. آینده در امروز حاضر است اما چشم شما باید به دنبال نشانهها باشد و غرق دیدن چیزهای رایج که فراوانی دارند و چشم را پر میکنند نباشد.
(تکمله: چشم برخی از دوستان اهل جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی که غرق در مشهورات علوم انسانی هستند، امکان دیدن چنین نشانههایی را ندارد)
🇮🇷 نظرسنجی نخبگانی درباره انتخابات تیرماه ۱۴۰۳
حادثه تلخ سقوط بالگرد رییسجمهور دولت سیزدهم و شهادت آیتالله رییسی و همراهان ایشان، وضعیت خاصی را در ایران رقم زد که میتواند در آینده کشور تاثیرات مهمی داشته باشد.
این نظرسنجی برای آشنایی با ذهنیت نخبگان طراحی شده است و هیچ کارکرد و اعتبار دیگری ندارد. نام افراد شرکتکننده در این نظرسنجی مشخص نیست و شما کاملاً به صورت ناشناس در آن مشارکت میکنید
سپاس
https://survey.porsline.ir/s/nq55oOZ5
این نظرسنجی نخبگانی در ۴ خرداد ۱۴۰۳ از ساعت ۱۷ در سه محیط بله، تلگرام و ایتا در ۷ گروه با حدود ۲۵۰۰ عضو انجام شد که اغلب این گروهها بیش از پنج سال فعالیت داشتند و اعضای اونها نسبتاً ثابت بوده و گروهها عمومی نیستند و اغلب افراد با تحصیلات دانشگاهی و حوزوی در اونها حضور دارند.
تا الان که ۳٫۵ ساعت از شروع میگذره، ۲۴۳ نفر یعنی حدود ده درصد از اعضای این گروهها مشارکت کردند و پاسخ دادند و نتایج رو در نمودار بالا میبینید
*مروری بر نکات رهبر معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۴۰۳*
۱. رهبری عزیز فرمودند: اجتماع هر ساله ۱۴ خرداد برای زنده نگه داشتن یاد امام و بهرهگیری از درس امام برای «هدف مهم و مورد نیاز مردم ایران یعنی پیشرفت کشور» است.
۲. با استفاده از تعبیر شهادت رییسجمهور و همراهان ایشان، به مسئله شهید بودن یا نبودن پایان دادند!
۳. در ادامه فرمودند که نگاه دقیق و روشنبینی امام درباره آینده فقط منحصر به مسئله فلسطین نبود و در امور مختلف اتفاق افتاده بود. دهه چهل گفتند که رژیم پهلوی رفتنی است و چند سال قبل از فروپاشی شوروی هم فرمودند که صدای شکسته شدن استخوانهای رژیم کمونیستی را میشنوم!
۴. در طوفان الاقصی، فلسطینیها وارد میدان شدند و اسراییل را به کنج بردند که هیچ راه نجاتی ندارد.
۵. رهبری با تاکید به جای عبارت هفتم اکتبر میلادی از ۱۵ مهر بر اساس تقویم خورشیدی استفاده کردند.
۶. ایشان فرمودند که این عملیات مورد نیاز منطقه بود و پاسخ به یک نیاز بود. و دیگر اینکه ضربهای بدون علاج به رژیم صهیونسیتی بود. بعد توضیح دادند آن نیاز منطقه، بهمزدن نقشه تغییر معادلات سیاسی اقتصادی منطقه توسط رژیم صهیونسیتی بود که به لحظات آخر رسیده بود و درست در لحظه اجرا همه چیز بهم ریخت. حمله وحشیانه رژیم هم واکنش عصبی آنها و آمریکا به همین مسئله یعنی بهم خوردن نقشه آنها بود.
[این نکته ایشان مهم بود که مردم فلسطین به همه مردم منطقه کمک کردند و سرنوشت همه این بیش از یک میلیارد نفر را تغییر دادند. البته فرمودند که نمیدانم خودشان هم متوجه این کار بزرگ در لحظه طراحی و عملیات بودند یا نه!]
۷. محاسبه رژیم صهیونسیتی از تواناییهایی جبهه عظیم مقاومت در منطقه غلط بود!
۸. رهبری فرمودند که رییسی عزیز و همراهان ایشان را شهید خدمت میدانیم، اما نکته مهم این بود که فرمودند این تعابیر یعنی شهید جمهور و شهید خدمت از دل مردم جوشید و مردم اینگونه از آنها تعبیر کردند!
تاکید بر نقش مردم در خلق مفاهیم و اعتباربخشی به امور بسیار مهم بود.
۹. رهبری درباره شهید رییسی فرمودند که در خدمتگزاری نصاب تازهای ایجاد کرد. ایشان اشاره کردند که پیش از این شخصیتهای خدمتگزار داشتهایم اما نه در این حد و کیفیت و نه با این صداقت!
۱۰. شهید رییسی، ایران را در چشم رجال سیاسی بزرگتر کرد.
۱۱. رهبری از سبک خاص مدیریت شهید جمهور گفتند. از صمیمیت در برخورد با همکاران و کرامت برای مردم. از اعتماد به جوانان تا صراحت در برخورد با دشمن!
۱۲. عبارت «دلم برای رییسی سوخت» به همراه این نکته که افراد مرثیهسرای امروز، حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را زمان حیات رییس جمهور شهید بزنند، وضعیت برخی افراد و جریانها در سیاست ایران را روشن کرد.
رهبری فرمودند که این افراد برجستگیها را میدیدند اما کتمان میکردند و حتی عکس آن را میگفتند.
۱۳. ملت ایران از این حادثه تلخ نه ناامید شد و نه فقط صبر کرد بلکه از این مصیبت، فرصت و حماسه ساخت!
۱۴. پیام این تشییعهای بزرگ این بود که مردم با انگیزه هستند و با مسئولان کشور رابطه عاطفی دارند و بر خلاف آنچه دشمنان میگویند و برخی در داخل تَکرار میکنند، سرمایه اجتماعی در ایران از بین نرفته است.
[عبارت تَکرار میتواند حاوی پیام باشد و هم صدایی برخی از جریانهای سیاسی با دشمنان را نشان دهد]
۱۵. رهبری بعد از این عبارات استفاده کردند که یک رییسجمهوری از مردم کشور گرفته بشود و اینطور برای تشییع بیایند در هیچ جای جهان نیست!
[عبارت رییسجمهور از مردم ایران گرفته شد هم عجیب بود، چون میتوانستند بگویند که مردم رییسجمهور را از دست دادند، اما فعل گرفته شد مبهم بود]
۱۶. اجتماعات مردم ایران برای تشییع شهید جمهور، بر معادلات منطقه و توزیع قدرت و جایگاه ایران تأثیر خواهد گذاشت.
[یعنی این رفتار را صرفاً در مقیاس ملی نباید تحلیل کرد]
۱۷. این حماسه انتخابات، مکمل حماسه بدرقه شهیدان است. انتخاباتی پردستاورد که بر منافع ملی ایران در مناسبات بینالمللی تاثیر دارد و عمق راهبردی ایران را نشان میدهد.
۱۸. توصیه آخر هم به اخلاق بود و حفاظت از آبروی ملی در رقابتهای انتخاباتی!
۱۹. درباره رییس جمهور آینده هم به این ویژگی ها یعنی پرکار، فعال، آگاه و معتقد به مبانی انقلابی اشاره کردند.
*عقبگرد به روحانی یا ادامه راه رییسی؟*
دکتر ظریف، دیروز با دقت و ظرافت، به جای پرداختن به دوگانه *روحانی رییسی* که در ذهن مردم، هم تازهتر بود و هم روشنتر، به دوگانه خاتمی احمدی نژاد پرداخت تا خاطره نسبتاً خوش از ثبات اقتصادی در بخشی از دولت خاتمی را که تنش بین ما و آمریکا وارد فازهای سنگین و اساسی خودش نشده بود در برابر دوران پایانی و تلخ دولت احمدی نژاد قرار دهد.
اما ظریف مثل همیشه زیرکانه و غیراخلاقی، نگفت که پایان دولت خاتمی، چگونه سایه جنگ بر سر کشور افتاده بود و خاتمی ترسیده بود و نامه تحقیرآمیزی به بوش، رییس جمهور آن زمان آمریکا نوشت در حالی که بوش، ایران را محور شرارت اسم گذاشته بود!
از طرف دیگر ظریف نگفت که در دوره اول دولت احمدی نژاد کشور چنان رشد و تحرک و تغییری را در زندگی و معیشت مردم و حجم کار و پیشرفت پروژهها تجربه کرد که هنوز برای همه دولتها دستنیافتنی است.
به نظر میرسد نامزدهای محترم انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری، نماینده دوگانه خاتمی احمدی نژاد نیستند و باید ظریف را به دوگانه درست برگرداند و مردم را در برابر این پرسش قرار داد که کدام را میخواهند انتخاب کنند؟
بازگشت به عقب و تجربه مجدد دهه نود روحانی و یا ادامه مسیری که رییسی از سال ۱۴۰۰ و با ورود به قرن جدید شروع کرده بود؟
پس واقعیترین و تعیین کنندهتربن دوگانه این انتخابات شاید این باشد:
*عقبگرد به روحانی یا ادامه راه رییسی؟*
پینوشت: دکتر قالیباف بارها در سخنان خود بر امتداد مسیر آغاز شده در مجلس و دولت تاکید دارند و دکتر جلیلی هم در فیلم تبلیغاتی خودشان و در سخنرانیهای متعدد، این موضوع یعنی ادامه راهی که توسط شهید رییسی شروع شده بود را تاکید کردند)
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده*
⭕️ یادداشتی به بهانه انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم
بخش اول
محسن دنیوی
[نویسنده این یادداشت مخالف اجماع نیست. اگر اجماعی با جزییات و با اختیار و تصمیم آزاد طرفین و روشن بودن نقشها در دولت آینده و با همراهسازی حامیان صورت بگیرد، قطعا مطلوب و اجماع سازنده است. در غیر این صورت، اجماعی مخرب است و این یادداشت درباره نوع مخرب اجماع در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم است]
چند روز بیشتر به انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ باقی نمانده است. انتخاباتی ناگهانی به سبک سال ۱۳۶۰ که در اثر شهادت آیتالله رییسی پیش روی ملت ایران قرار گرفت و شرایط عجیبی برای کشور ایجاد کرد.
یکی از محورهایی که این روزها درباره آن بسیار گفتگو میشود، احتمال اجماع نامزدهاست.
اجماع چهار نامزد یعنی آقایان قالیباف و جلیلی و زاکانی و قاضیزاده!
اجماع دو نامزد یعنی آقایان پورمحمدی و پزشکیان!
و البته جدیترین و مهمترین گزینه اجماع که واقعا همه حرفها درباره آن است و بقیه موارد از اهمیت کمتری در مقایسه با این اجماع برخوردار است یعنی اجماع جلیلی و قالیباف!
اما چرا باید اجماع صورت بگیرد؟
اجماع چه فایدهای دارد و بر اساس کدام ضرورت باید این اتفاق رخ دهد؟
اینها سوالاتی است که کمتر به آن پرداخته شده و در ذهن حامیان اجماع اینگونه است که اجماع اساسا مطلوب و ضروری است!
روشن نیست این ضرورت از کجا آمده است و چرا دوری از اجماع نامطلوب و گناه نابخشودنی است؟!
پایگاه رای آقای قالیباف مختص به خود اوست که در طول بیست سال گذشته و در نسبت با کارنامه و توان اجرایی و روحیه تحولخواهی ایشان در مسئولیتهایی که داشتهاند شکل گرفته است.
این پایگاه رای در اثر اخبار پیرامون ایشان و مسائلی که درباره فساد اطرافیان و اقوام ایشان در فضای عمومی و مجازی منتشر میشود مقاومت پیدا کرده و اینگونه نیست که هر روز به واسطه خبرهای منتشر شده تصمیم و تصویر خود را درباره آقای قالیباف تغییر دهد.
پایگاه رای آقای جلیلی هم در طول ده سال فعالیت انتخاباتی ایشان به مرور شکل گرفته و نظرسنجیها نشان میدهد که نسبت به سال ۹۲، رشد داشته است.
حامیان جلیلی همین تمایز هویتی و جدیت او در برنامهها و ایدههای تحولی او را می پسندند و همین عزم و جدیت و تمایزی که جلیلی با دیگران برای خود ایجاد کرده است برای حامیان او جذاب و تعیین کننده است. همان جدیت و هویت متمایزی که جلیلی با آن مذاکره میکرد و در شورای عالی امنیت ملی حضور پیدا میکرد.
این افراد هم در اثر مطالبی که علیه دکتر جلیلی منتشر میشود به راحتی تغییر موضع نمیدهند و انتشار مطالبی در فضای عمومی و مجازی مثل بسته بودن ایشان و حلقه اطرافشان و یا فقدان سابقه اجرایی به خاطر توان پایین در اجرا سبب نمیشود که حامیان وفادار ایشان از جلیلی دور شوند.
چون در مورد هر دو نامزد محترم، ویژگی های ایجابی آنها نسبت به ویژگیهای سلبی(که تازه صحت و اعتبار آن موارد مطرح شده هم در مورد هر دو نفر روشن نیست) برتری دارد و تا زمانی که این برتری برقرار است، پایگاه سیاسی اجتماعی این دو در جامعه ایران حفظ خواهد شد.
امکان سازماندهی و استمرار پایگاه رای حدود ۶ تا ۸ میلیون رای چیز کمی نیست و نباید با سادگی آن را نادیده گرفت و توان آقایان جلیلی و قالیباف در این زمینه قابل توجه و ارزشمند است.
با این توضیح حتی میشود فهمید و توضیح داد که چرا دکتر جلیلی در دولت شهید رییسی مسئولیت مشخص قبول نکرد و برعکس آقایان زاکانی و قاضی زاده و رضایی پست نگرفت.
علت آن اختلاف نظر یا خود بزرگبینی جلیلی نبود بلکه احساس مسئولیت واقعی نسبت به همین پایگاه رای و بدنه اجتماعی بود که ایشان را نماینده خود در جمهوری اسلامی ایران میدانند.
با همین توضیح هم میتوان درک کرد که چرا دکتر قالیباف در سال ۹۶ با تردید انصراف داد. چون میدانست که پایگاه رای ایشان متعلق به خود ایشان است و بخشی از آن به رای سفید یا حتی رای به روحانی تبدیل میشود و تاثیر چندان محسوسی در رای آیتالله رییسی در انتخابات سال ۱۳۹۶ نخواهد داشت.
با این توضیحات، باید از اجماع مخرب گفت. اجماعی که اگر در نتیجه انتخابات ۸ تیرماه تاثیر داشته باشد، امکان تفصیلیافتگی و رشد اجتماعی را از جریان انقلابی کشور خواهد گرفت و آنها را به بیهویتی خواهد کشاند.
نگاه بخش قابلتوجهی از حامیان دکتر قالیباف با نگاه بخش قابل توجهی از حامیان دکتر جلیلی متفاوت و متمایز است و این دو به نحو واقعی به یگانگی در نگاه و ایده و رفتار نمیرسند. این نحوه درهم تنیدگیهای شب انتخاباتی به اسم اجماع فقط باعث لطمه به هویت حامیان جلیلی و قالیباف خواهد شد که نماینده و فرد مطلوب خود در سیاست ایران را در نمادی مثل قالیباف یا جلیلی میبینند و مییابند!
ادامه دارد...
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده*
⭕️ بخش دوم
محسن دنیوی
انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ یکی از واقعیترین رقابتهای انتخاباتهای پس از انقلاب است که تمام طیفهای داخل جمهوری اسلامی ایرانکه چارچوب کلی را قبول داشته و متناسب با آن رفتار میکنند، نماینده خود را دارند.
الحق که آقای پزشکیان نماینده بهتر و شایستهتری نسبت به آقای لاریجانی برای نمایندگی بدنه اجتماعی اصلاحات و کارگزاران و حامیان منتقد نظام در این جریانات سیاسی است.
رهبران این جریان خود را آماده پذیرفتن با اکراه آقای لاریجانی میکردند اما شورای نگهبان آنها را شگفت زده کرد و یک گزینه جذابتر پیشروی آنها قرار داد و نشان داد که با چهرههای اصیل جریانات سیاسی مشکل ندارد و برعکس از افراد حاشیهساز که تلاش میکنند از مکانیزم انتخاب و رای برای خروج از چارچوب و اقدامات ساختارشکنانه استفاده کنند گریزان است.
گزینهای که به پاکدستی و سادهزیستی و عدالت خواهی در عین علاقه به توسعه و ارتباط با غرب مشهور است. هر چند جمع بین این موارد در مقیاس اداره کشور هیچگاه سنجیده نشده و باید دید که پزشکیان چگونه بین ارتباط با آمریکا و قدرتهای جهانی و عدالت خواهی و ظلمستیزی میخواهد جمع کند؟
پایگاه رای واقعی آقای پزشکیان هم در اثر انتشار مطالبی در فضای عمومی و مجازی درباره بیبرنامگی ایشان و ارجاع مداوم به کارشناسان و ناتوانی از تصمیمگیری درباره نظارت کارشناسی و برخی شبهات درباره تجزیه طلبی یا همراهی با براندازان در سال ۱۴۰۱ دچار تردید چندانی برای رای دادن به ایشان نمیشود.
درست مثل پایگاه رای واقعی آقای قالیباف و آقای جلیلی که مصمم به دفاع و حمایت از فرد مطلوب و نماینده خود در انتخابات پیش رو هستند.
حتی حامیان آقایان زاکانی، پورمحمدی و قاضیزاده هم حق دارند به فرد مورد نظر خود رای بدهند و دلیلی بر اصرار به کنارهگیری اجباری آنها نیست.
البته اگر نامزدی به نفع نامزد دیگری به نحو خودخواسته کنارهگیری کرد رفتاری حرفهای و سنجیده در سیاستورزی است و نه نشانه ضعف است و نه نشانه بی اخلاقی!
پس به جای تاکید بر اجماع بیفایده و حتی مخرب، اجازه دهیم رقابت واقعی در بدنه معقتد به جمهوری اسلامی و مخالف ساختارشکنی و براندازی و دخالت خارجی در امور ایران شکل بگیرد و جریانهای پرقدرت با حامیان چند میلیونی در ساختار سیاسی کشور باقی بمانند و برای تأثیرگذاری بر هم به طور مداوم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا و از همه مهمتر در ریاست جمهوری و خبرگان شرکت کنند و رقابت کنند و یکدیگر را در خارج از دولت و مجلس نقد کنند.
امید است که نقد و فشار جریانهای واقعی سیاسی اجتماعی اگر با انصاف و اخلاق و لحاظ منافع ملی و اتحاد در برابر دشمنان تاریخی ایران باشد، به نفع مردم و ایران اسلامی تمام شود و روایت های متنوعی که از ایران پس از انقلاب اسلامی شکل گرفته است بتواند پس از عبور از درگیریهای داخلی، کودتاها، ترورهای گروههکها، زخمهای تجزیه طلبان قومی و مذهبی، ادعاها و دروغ های بزرگی مانند تقلب در انتخابات و ساختارشکنیهای ضدملی و مذهبی علیه رهبری و قانون اساسی همچنان پا بر جا بایستد و در برابر دشمنیها و تحریمهای خارجی و کارشکنان و منفعتطلبان و مفسدان داخلی که از کیان ایران اسلامی دفاع کند.
این روایت های متنوع با اشتراکاتشان درباره نظام و قانون اساسی و تمامیت ایران اسلامی، به راهحلهای مختلفی برای پیشرفت کشور و بهبود جایگاه ایران در منطقه و جهان خواهند رسید و به خواست خدا و اراده مردم، آینده ایران روشن خواهد بود.
ادامه دارد...
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده*
⭕️پینوشت مهم
(این بخش توسط دکتر سید آرش وکیلیان نوشته شده است)
در توصیه به اجماع و انصراف، به اثر رای منفی نامزدها هم توجه کنیم. گاهی اثر منفی اجماع و انصراف بیش از اثر مثبت آن برای جریان و جبهه مطلوب ماست.
تحلیل های حامی اجماع متمرکز بر آرای مثبت نامزدها هست. به این معنا که در مشارکت ۵۰ درصدی (۳۰ میلیون نفر) مجموع آرای اصولگرایان و قشر خاکستری حامی آنها از آرای پزشکیان بیشتر است لذا اگر این نامزدها اجماع کنند تا انتخابات دو مرحله ای نشود، در همان مرحله نخست برنده گزینه اصولگرایان برنده میشود.
توان جذب آرای اصولگرایان و قشر خاکستری همراه آنها ، بر اساس نتایج انتخابات سال ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ مرحوم رئیسی بین ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفر است که اگر مشارکت در انتخابات حدود ۵۰ درصد یعنی نزدیک به ۳۱ میلیون میلیون باشد می تواند منجر به برنده شدن آنها شود. میزان مشارکت بیش از ۵۰ درصد در واقع جذب آرای اعتراضی است که همه به سمت پزشکیان می رود و سقف رای وی با توجه به تجربه حسن روحانی تا ۲۳ میلیون هم می تواند برسد.
یعنی آن چیزی که این بزرگواران نادیده می گیرند آرای منفی است، یعنی آرایی که در مخالفت با اصولگرایان به صندوق ریخته میشود. علی رغم دو هفته تبلیغات اصلاح طلبان، اعتدالگرایان و سایر افراد حامی جناب پزشکیان هنوز در نظرسنجی ها مشارکت بیش از ۵۰ درصد نشده است. در نتیجه
میتوان گفت حامیان پزشکیان توان ایجاد جلب آرای جدید را ندارد و فقط در حال جذب آرای مردد مشارکت کنندگان در سقف ۵۰ درصد هستند.
به این ترتیب آنچه که رقیب اصلی اصولگرایان می باشد ، آرای منفی است یعنی اشخاصی که به رقیب رای می دهند تا اصولگرایان رای نیاورند. این آرا هنوز فعال نشده است و هر نوع اجماع تصنعی و شبه مهندسی که بفرموده اشخاص سیاسی پنهان موسوم به پدرخوانده ها صورت پذیرد، میتواند این آرای خفته اعتراضی را بشدت تحریک کند و آنها را ترغیب به رای منفی نماید. در این صورت پیروزی جناب پزشکیان در همان دور اول قطعی خواهد شد. این اتفاق به نحوی در سال ۱۳۹۲ رخ داد که بعد از حذف مرحوم هاشمی توسط شورای نگهبان ، آرای مثبت و منفی هر دو جذب حسن روحانی شد.
اما اگر یکپارچه شدن اصولگرایان نه با یک فعالیت تصنعی بلکه در نتیجه طبیعی انتخابات مرحله اول مانند سال ۱۳۸۴ رخ دهد، امید است که رای اعتراضی اصلا فعال نگردد و در مرحله دوم بخش بزرگ آرای اصولگرایان و قشر خاکستری همراه آنها برای نامزد اصولگرا که در دور اول رأی آورده ریخته شود!
پایان
بماند به یادگار برای بعد از انتخابات...
اگر در این انتخابات دکتر جلیلی رییس جمهور شد، شاید به این دلایل باشد:
اول: نماد تغییر
مردم در چهره دکتر پزشکیان، تمام اصلاحات
و کارگزاران و اعتدال را می بینند! از مرحوم هاشمی تا کروبی و ناطق و خاتمی و روحانی و تکرار گذشته...
و در چهره قالیباف هم تکرار تمام اصولگرایان و احزاب مرتبط با اصولگرایی مثل موئتلفه تا بخش اصلی سپاه و روحانیت و ...میبینند.
اما از گذشته، چندان کسی پشت جلیلی نیست و جلیلی یادآور تکرار گذشته نیست و این میتواند امید به تغییر ایجاد کند و او نماد تغییر باشد.
دوم: سردار تنها
وقتی مردم تصور کنند همه نمیخواهند که یک نفر باشد، اما او همچنان ایستاده است به سوی او اقبال میکنند و امروز جلیلی در چنین وضعیتی است و توانست تا انتخابات مقاومت کند و زنده بماند.
اگه آقای پزشکیان رییسجمهور شد، یعنی مردم با وجود خون همچنان گرم شهید، سه سال زحمات شبانه روزی دولت او، راهحل مسائل کشور را در رفع تحریم خارجی می بینند و امیدشان برای بهبود آزادی داخلی و تامین رفاه به انقلابیها نیست.
بلکه دنبال یک توسعه گرای پاک دست صادق مشتاق عدالت و رفاه و آزادی میگردند
حتی اگر در ظاهر ساده و ناتوان باشد. حتی اگر در آینده نتواند از پس وعدههایش برآید و یا حتی بازی اطرافیانش را بخورد!
اگر آقای قالیباف هم رییس جمهور شدند، یعنی مردم چیزی بین این دو وضعیت و جریان را راهحل فعلی کشور میدانند!
قالیباف به معنای واقعی کلمه، میانگین و وسط است. میانه توسعه گرایی عدالت گرا و پیشرفت خواهی به فکر رفاه!
ایران، چالهمیدان نیست!
جماعتی که بیست سال است احمدینژاد را بابت لمپنیزم، نقد و مسخره میکنند، امروز پزشکیان تحویل دادهاند!
#پزشکیان
#عقبگرد
#آینده_ایران