eitaa logo
دل‌گویه
352 دنبال‌کننده
844 عکس
37 ویدیو
32 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
به‌نام‌او امام حسن‌عسکری(علیه‌السلام) «ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ» 📌چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزی که او را خوار می‌کند. (تحف العقول، ص۵۲۰) "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود فاضل نظری "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او «آن‌جایی که شما نمی‌بینید...» خبرگزاری فارس https://farsnews.ir/fmiri521/1735732149620823942 "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او «آروم بشم...» چشم‌هایم را می‌مالم تا کمی بیشتر باز بماند. شاید بهتر بنویسم. گوشم را تیز می‌کنم شاید ندایی کمکم کند. خبری نیست، سوت و کور، گاهی خش‌خش برگه‌ها و گاهی زوزه فن‌کوئل. همه حواس جمع می‌شود که شاید نیم نمره هم شده از ذهن هرجا رفته‌ام بگیرم و معدل... «لا سَببُ بل مُسبِّب» همین را اشتباه نوشتم، ناراحت هم نیستم بیش از این توان نداشتم. من توان فردا و پس فردایم را هم توی این امتحان خالی کردم. فقط می‌ماند یک چیز، برگشت به خانه و در راه گوش دادن صوت کلاس نویسندگی که سه روز است به جای همه درس‌ها منتظرش بودم. اتوبوس ۲۲۷ را نشان کردم. سفید بدون روکش صندلی که پرتی حواسم به جای پردیسان من را به باجک نبرد. صندلی‌ها خالی‌اند، راننده، با هم‌مسلک خودش مشغول گپ و گفت است. حواسش نیست که باید راه راباز بگذارد؛ از در عقب سوار می‌شوم. نشستم روی صندلی صاف و طوسی. باید حواسم باشد موقع ترمزها سُر نخورم. سرم جایی برای تکیه ندارد، هرطرف صندلی که می‌گذارم چیزی فشار می‌آورد. صوت جلسه اول را گوش می‌دهم: _اصلا قراره برای چی نویسنده بشید؟ ۱۳ دقیقه صوت گوش کردم و جوابم همان بود که اول توی ذهنم گذشت: _آروم بشم آفتاب افتاده آن‌طرف اتوبوس، به هوای قدیم یک هو بلند می‌شوم و می‌روم به سمت آفتاب، سرم چرخی می‌خورد. حالا نور افتاده روی صفحه گوشی، چادرم را می‌کشم رویش. استفاده از منبع انرژی سختی هم دارد. آن طرف جاده یک ماشین آسفالتی چَپه شده و ترافیکی طولانی راه انداخته. خدا را شکر می‌کنم که این‌طرف سالم است. سوز می‌پیچد توی تنم و اتوبوس کِرکِرکنان خودش را می‌کشد تا به پل هوایی برسد. سرم را که بالا می‌آورم رسیدیم به پمپ‌بنزین، باید پیاده شوم متن را ذخیره می‌کنم و با یک تشکر پیاده می‌شوم. پیرمرد سرویس، چهره‌ای نورانی دارد. مثل این‌که زیاد صورتش را شسته باشد. البته این حجم از نور کار صابون نیست، شاید برای نماز باشد، شاید هم نان حلال. همیشه پیرمرد می‌بینم، یاد نداشتن بابابزرگ می‌افتم، البته گفتن نداشتن غلط است. دلم برای خودم می‌سوزد که بابابزرگ‌هایم را ندیدم. پدربزرگ‌هایم، هردو مشغول به شغل انبیا بودند؛ هر دو نجار. این صحنه شده یک رویا دست نیافتنی گوشه ذهنم که دستم روی چوب خراطی باشد و بابابزرگ دستش را بگذارد روی دستم. بعد هدایت کند زیر اره برقی و من اولین پایه کمد را بسازم. تیزی بوی بنزین در هوای مرطوب زمستانی کم رونق شده. زمین‌ از باران دم اذان صبح خیس خورده، برگ‌ها هم. دیگر آن‌طور که باید نمی‌شکنند، آن طور که دوست دارم خش خش نمی‌کنند. به خانه نزدیک می‌شوم، صدای مبهم بچه‌ها از بازی‌گاه می‌آید. هرچند مبهم ولی شادی را می‌توان از همین ولوله‌ها فهمید. از بس لباس پوشیده‌اند نای حرکت ندارند. آسانسور طبقه دوم ایستاده. یعنی کی اومده این‌جا؟ خانم فاضل، خانم صادقی؟ سوار آسانسور که می‌شوم روزم را مرور می‌کنم و کارهای کوتاه و بلند امروز را. بوی غذا پیچیده در راهرو، انگار نمک مرغ را زیاد ریخته باشند. منِ خسته و بوی غذا؟! چرا بوی غذای این‌ها شبیه به مرغ من نیست؟ خب باید بپذیریم به تعداد همه زنان، تنوع دست‌پخت داریم. وقتی که زحمت باز کردن در را کلید می‌کشد، حواسم می‌شود که جدی به خانه رسیده‌ام. حالا باید جزوه‌های پرپر شده را یک جا، در یک پوشه، کنج کمد، بخوابانم. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او بازگو ای عقلِ دوراندیشِ تنهایی طلب من یکی مانندِ او را از کجا پیدا کنم؟ "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او «مردم ایران سرشان درد می‌کند...» چند روزی هست سرم درد می‌کند، درد مزمنی که همه‌اش دنبالم می‌آید؛ در خوشی‌ها، در ناراحتی‌ها، در مسافرت‌ها، در امتحان‌ها، در مهمانی و... توی آینه نگاه می‌کنم و می‌گویم: «فاطمه سرت درد می‌کنه‌ها...» ◽◽◽ مردم ایران سرشان درد می‌کند، برای جهاد، برای مبارزه؛ هرکدام به قد خودشان اهل مبارزه‌اند؛ اهل جهادند، اهل ادبیات... آن‌وقت تلفیق این دو، عجیب قشنگ می‌شود. تلویزیون چند روزی است کرمانی شده؛ همه‌اش، جاده قشنگ پر از درخت منتهی به گلزار شهداء را نشان می‌دهد؛ جمعیت موج می‌زند؛ دل‌شان هوای سردار را کرده... پیر و جوان ندارد، همه‌ آمده‌اند، از کاپشن‌صورتی‌ها گرفته تا کاپشن‌آبی‌ها... پیرمرد با کمرِ افتاده، عصاچرخان به سمت گلزار می‌رود؛ موکب‌ها خانوادگی برای زوار حاج قاسم خدمت می‌کنند. بچه‌ها شور عجیبی دارند؛ می‌خوانند، بازی می‌کنند، گاهی هم دعوا، دعوا‌ی‌شان هم قشنگ است. حالا بیا بگو خانه‌تان آباد! پارسال را یادتان رفته؟ کم عزیز دادید؟ اصلاً چرا شما از چیزی نمی‌ترسید؟ نه یادشان نرفته، شهید هم داده‌اند، دل‌شان هم شکسته، یکی رفته‌اند و دوتا برگشته‌اند... کاپشن صورتی رفته، امسال با موکب برگشته و کلی دختر هم‌سن‌وسال خودش... ▫️▫️▫️ مردم ما نجیب‌اند، مهربان‌اند، دلیرند. بیا برای همه مردم دنیا تعریف کن، در این زمان و مکان، در این روز تاریخی، در این موقعیت جغرافیایی، سال گذشته چه اتفاقی افتاده‌ است و بعد حضور مردم را وصف کن؛ در باورشان می‌گنجد؟ مردم ایران ایستاده‌‌اند! در صف اول مبارزه، مقاومت و جهاد؛ مردم ایران سرشان درد می‌کند برای مبارزه با صهیونیست‌ها. آنان سربازان آن آمدنیِ وعده‌داده شده‌اند. کرمان برف می‌آید، اما از جمعیت کم نمی‌شود. سرمای استخوان‌سوز زمستان کرمان به گرمای دل مردمانش در! بی‌چاره‌اند دولت‌هایی که چنین ملتی ندارند... آیا من هم مثل آنان سرم درد می‌کند؟... 🖊 فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او امشب، میانِ دردهایت جستجو کن زخمِ عمیقِ زجرهایت را رُفو کن در چشمه‌هایِ بی شمارِ نور و رحمت قلبِ غبار آلوده‌ات را شستشو کن امشب، ملائک، جرعه جرعه می‌ بریزند جامِ دلت، گر بشکند، فکرِ سبو کن امشب، پس از فرسنگ‌ها، هجران از آن یار یک دم نِشین، مستانه با او گفتگو کن من، جز غزل گفتن ندانم سِحر ِ دیگر امشب، به اعجازِ قلم، خواهش از او کن دستت اگر بالا برفت و جام، پُر شد امشب، برایم بهترین را آرزو کن "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او (آن جایی که نمی‌بینید) در صفحه اصلی خبرگزاری فارس "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ✨آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی فرمود: بعد از هر نماز پنج کار را انجام بدید، رزق و روزی شما زیاد میشه و به درجات معنوی خوبی دست پیدا می کنید. با خلوص نیت ①👈🏻 تسبیحات حضرت زهرا ( سلام الله علیها) ②👈🏻 آیت الکرسی تا و هو العلی العظیم. ③👈🏻 سه تا قل هو الله. ④👈🏻 سه تا صلوات. ⑤👈🏻 آخر آیه 2 سوره طلاق از من یتق الله و آیه 3 . ✨ وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکِّلْ عَلَی الله فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا. 3 مرتبه ✨شیخ حسنعلی نخودکی فرمود: ✍🏻من هرچه دارم از عمل کردن به این 5 مورد بعد از هر نماز دارم. ◽◽◽ ایام نوجوانی با مرحوم نخودکی آشنا شدم. هروقت زیارت شمس الشموس می‌رویم، به رسم ادب فاتحه‌ای می‌خوانم. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدونِ عشق مردابی است این دنیا، تصور کن بگیری لحظه‌ای کوتاه از دریا تلاطم را "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📚📚 ✅سرکار خانم فاطمه میری طایفه فرد 👇👇👇👇👇 اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم🌹 ┄┅═══••✾••═══┅┄ 🌐 کانال پژوهشیار طلاب مجازی و غیر حضوری 🆔@pzh_mgh
📚📚📚 ✅مصاحبه با پژوهشگر موفق سرکار خانم فاطمه میری‌طایفه‌فرد با عرض سلام و ادب و تشکر از این‌که وقت گران‌بهای خودتان را در اختیار ما قرار دادید. 🎤لطفاً خودتان را معرفی نمایید. 📝به نام خدای فاطمه(س) سلام و نور و ادب، فاطمه میری‌طایفه‌فرد هستم، مادر، دانشجوی دکترای تاریخ اسلام و سطح ۴ حوزه. دوتا کتاب چاپ شده دارم و دوتا کتاب هم در دست اقدام. بنده بیشتر در یادداشت علمی فعالیت دارم و مدرس دوره‌های نویسندگی هستم. 🎤با چه انگیزه ای وارد حوزه علمیه شدید؟ 📝ورود به حوزه علمیه رویای نوجوانی من بود. شاید ۱۳ ساله بودم که به این راه فکر کردم. اما بعد از دیپلم ریاضی و آمدن به قم این رویا به سمت جامعه الزهرا سوق پیدا کرد. بعد از خواندن سطح دو، تصمیم گرفتم گرایش مورد علاقه‌ام یعنی تاریخ را در جامعه الزهرا پی‌بگیرم. از سطح سه تا همین حالا، می‌توانم به جرأت بگویم، بهترین روزهای عمرم نشستن در کلاس‌های درس جامعه الزهرا بود. 🎤در مورد فعالیت‌های پژوهشی کنونی و آثار پژوهشی خود توضیحی بفرمایید. 📝اکنون با توجه به خواندن هم‌زمان دکترا و سطح ۴ حوزه، فعالیت‌هایم بیشتر به سمت پژوهش و نوشتن مقاله علمی پیش‌رفته‌است. هرچند که در سال‌های اخیر، باتوجه به مدیریت کانال گذرگاه که محتوای تاریخی ارائه می‌دهد، جدی‌تر به مسائل پژوهشی نگاه کرده‌ام. 🎤فعالیت پژوهشی را از چه زمانی و چطور آغاز کردید؟ 📝شاید زمان مشخصی را نتوان گفت، اما کارگاه یادداشت علمی به شدت من را به سمت پژوهش تاریخی و خروجی یادداشت برد. اکنون بیش از ۱۰۰ یادداشت از بنده در خبرگزاری‌ها کار‌شده‌است. 🎤عوامل موفقیت شما در امر پژوهش چه بوده است؟ 📝موفقیت نسبی است و برای همه عزیزان متفاوت است. اما به یقین می‌توان گفت که دو عنصر علاقه و پشتکار بسیار راه‌گشاست. بعلاوه این مباحث مصاحبت با دوستان اهل فضل به این عناصر قوت بیشتری می‌بخشد. 🎤توصیه شما به طلابی که در آغاز راه پژوهش هستند، چیست؟ 📝قطعا دوستان توانمندتر هستند که بسیار از من مستعدتر و پویاترند. اما تجربه شخصی من در این سال‌ها این‌بود که سعی کنم امروزم شبیه به دیروزم نباشد. در کار پژوهش هم همین‌طور، امروز یک قدم هم برداریم قطعا در طول زمان به نتایج خوبی می‌رسیم. 🎤اهداف و چشم‌انداز پژوهشی شما چیست؟ 📝چشم‌انداز مهم است اما گفتن این عبارت یک خوف و رجایی در آدم ایجاد می‌کند. من هم از بیان این خوف دارم. اما دوست دارم که بتوانم کتاب‌هایم را چاپ کنم و در موضوع مشخص تاریخ اجتماعی فعالیت‌های پژوهشی خودم را دنبال کنم. 🎤چه كتاب ها و مقالاتي از شما منتشر شده است؟ 📝دو تا مقاله با موضوع دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از ولایت و دیگری برمی‌گردد به دیدگاه آنه ماری شیمل درباره اسلام. ایشان یک مستشرق بنام هستند. مقاله دیگری هم در دست چاپ است، با عنوان معرفی خاندان‌های شیعه در قزوین. دو کتاب من هم یکی خاطرات شهیدان کریمی هست و دیگری کتاب دل‌گویه‌ها که مجموعه یادداشت‌های من در آن جمع‌آوری شده‌است. همان‌طور که عرض کردم منتظر اتمام کار دوکتاب دیگر هم هستم. ان شاءالله 🎤از محضر چه كساني در عرصه پژوهش در حوزه علمیه استفاده كرده‌ايد؟ 📝وجود برخی اساتید در حوزه و چه در دانشگاه غنیمت است. وجود استاد طیبی برای بنده غنیمت بود. کلاس‌های ایشان پر از هیجان و امید به آینده هست. خانم حکیم‌زاده هم در کلاس‌ها، دقت نظر و پشتکار را به شاگردان می‌آموزد. حضور در کلاس درس استاد الویری نیز برای من مغتنم بود. 🎤به عنوان یک پژوهشگر موفق، اهمیت پژوهش را درچه می دانید؟ 📝اصلا خودم را پژوهشگر برتر یا موفق نمی‌دانم، هراز راه نرفته وجود دارد. هراز درس نخوانده هست که خودت را اول راه هم نمی‌دانی. اما اهمیت پژوهش از کسی پوشیده نیست‌ و باید باور کنیم که بسیاری از علوم ما باید به سمت اسلامی‌شدن حرکت کند و حوزه بهترین مشاور و استاد است‌. 🎤به نظر شما چه مشكلاتي در امر پژوهش وجود دارد؟ و شما با چه مشکلاتی مواجه بودید؟ 📝شاید بیشترین مشکلات ترس اولیه از انحام پژوهش هست و این ترس نشأت گرفته از ندانستن است. بزرگی می‌گفت، ترس آدمی از نتوانستن نیست، از ندانستن است. 🎤چه راه‌کارهایی برای ارتقاء سطح پژوهشی ارائه می‌فرمایید؟ 📝اگر طلبه به ابزار روز مسلح شود، بهترین و خالصانه‌ترین کارها را رقم می‌زند. این امر مستلزم فراگیری از همان سال‌های اولیه حضور در حوزه است. تا به مرور زمان، این تسلط اتفاق بیوفتد. قطعا این آموزش‌ها زمان‌بر هستند و در یک ترم محقق نمی‌شوند. 💠ادامه دارد.... 👇👇👇 اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم🌹 ┄┅═══••✾••═══┅┄ 🌐 کانال پژوهشیار طلاب مجازی و غیر حضوری 🆔@pzh_mgh
🎤توصیه سرکارعالی به طلاب، درباره کار تحقیقی و نویسندگی چیست؟ 📝اگر قرار است تحقیقی انجام دهید و یا بنویسید. اول قدم از مورد علاقه‌های خودتان شروع کنید. بخشی را انتخاب کنید که لذت آموختنش شما را مجاب به ادامه کند. نکته دیگر، داشتن یک سیر کلی در پژوهش هست که زمان شما را مدیریت می‌کند و می‌توانید در یک موضوع خاص تبحر بیابید و شما را با آن بشناسند. 🎤توصیه سرکارعالی به طلاب، درباره کار تحقیقی و نویسندگی چیست؟ 📝قطعا اولویت خانواده است. همسر و فرزندان به مادری شاداب نیاز دارند. اما نکته مهم این است تحصیل و توسعه فردی مادر، هیچ ضرری به خانواده نمی‌زند بلکه می‌تواند در راستای ارتقای فرهنگی خانواده کمک کند. مادری که هر لحظه با تلاش و علاقه به تحصیل ‌و پژوهش می‌پردازد، این شور علم آموزی را در خانواده خود تزریق می‌کند. خود همین امر بهترین الگودهی به فرزندان است. 🎤شیوه مدیریتی شما برای انجام امور پژوهشی در کنار وظایف خانوادگی چگونه است؟ 📝برای من به شخصه روزهای تحصیلیم در جامعه الزهرا، منظم‌ترین روزهای زندگی‌ام بوده‌است. زمان شام و ناهار به موقع کارها انجام شده و تکالیف رسیدگی شده‌بود. البته این‌جا باید از لفظ جهاد استفاده کرد که بانویی بدون عامل فشار بیرونی و صرفا از نظر وظیفه دینی خودش، برای ارتقای همه جانبه خود می‌کوشد. 🎤ضمن تشكر از وقتى كه در اختيار ما قرار داديد، در پايان اگر صحبت خاصی داريد، بفرماييد. 📝من این را به شخصه بارها حقانیت این عبارت را حس کرده‌ام از تو حرکت از خدا برکت. گاهی برای آن حرکت اول هم کاهلی می‌کنیم، بعد گله داریم که چرا نمی‌شود، نمی‌توانیم. در آخر دلم می‌خواهد بگویم، اگر حتی در حد یادگیری چند کلمه از دیروزت بهتر بودی، برده‌ای. هیچ وقت کار را آن‌قدر بزرگ نکنید که نتوانید و دلسرد شوید. با تقسیم کار بزرگ به چند کار کوچک، امکان تحقق هدف برای شما فراهم می‌شود. خدا به وقت برکت می‌دهد و نیت درست. وقتی نیت را خالص کردیم باب حکمت باز می‌شود. حالا در تحقق این خلوص هرچه‌قدر کوشش کنیم کم است. در نگاه کلی سیر وظیفه الهی خود را فراموش نکنیم. اللهم‌صل‌علی‌محمدوآل‌محمدوعجل‌فرجهم🌹 ┄┅═══••✾••═══┅┄ 🌐 کانال پژوهشیار طلاب مجازی و غیر حضوری 🆔@pzh_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ۴ راز 1⃣ اوایل نویسندگی صرفا باید برای پاره کردن و دور ریختن نوشت. 2⃣ راز زیبانویسی در آسان‌گیری و بسیارنویسی است. 3⃣ هنگام نوشتن، ذهن را آزاد و رهاسازیم و همچون شناگری که با دریا نمی‌ستیزد، بلکه رفتاری ملاطفت‌آمیز با آن دارد، نرم و آسان بنویسیم. 4⃣ تصور اینکه کسی یا کسانی نوشته ما را می‌خوانند، عضلات ذهن را منقبض می‌کند و همان‌گونه که با ماهیچه‌های منقبض شنا نمی‌توان کرد، با چنین ذهن محتاط و محافظه‌کاری، نوشتن دشوار خواهد شد. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او گفتم "سلام"، خواند كه "من عاشق توام" قربان هر چه آدم تحصيل كرده است... "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او به تو رغبت دارم نقشه جغرافیایی تو دلیلی شد برای گشت‌وگذار در تو، خان یونس، بیت لاهیا، غزه، رفح، دیر البلح... ◽◽◽ شب لیله الرغائب دنبال تو بودم و مساحتی که هرچه حساب می‌کنم با عقلم جور نمی‌شود که چطور این حجم سختی در محیطی به نام باریکه غزه و در زمانی معاصر وجود من در حال رخ دادن است؟ ...و من چگونه و کی این‌قدر بی‌خیال شدم که فرزند تو که هنوز به یک ماه نرسیده پرپر شود؛ یخ بزند و من دم برنیاورم؟ چطور شد که طوق بی‌خیالی از درد و رنج مسلمان افتاد دور گردنم؟ کی پوستم این‌قدر کلفت شد که متأثر نشوم؟ جواب هیچ‌کدام را نمی‌دانم، حال خراب دل، دست و پا زدن در گرداب زندگی، مشغول بودن که جمیع امتحانات و ابتلائات... نمی‌دانم کدام بود ولی هرچه بود نباید این طور می‌شد. از خودم به قاعده مسلمانی توقع بیشتری داشتم... واقعا وظیفه من چیست؟ دستم چقدر می‌رسد که جایی مثل غزه که وجب بکنی هم قواره شهر من است. من چقدر تاب داشتم و شهرم را این گونه ببینم. اگر در مواجهه این امتحان بودم چقدر می‌ایستادم؟ همه‌اش درگیرم، درگیری نفس و هزار لعبت دوست‌داشتنی و دنیایی که قرار نبوده خوش بگذرد. دلم شور غزه را می‌زند، شور معصومیت نابش را، شور نبودنش را، شور اطفال از سرما یخ‌زده‌اش را. دلم شور غزه را می‌زند. چرا این‌قدر کم بلدیم از تو؟ چرا تو را نمی‌شناسیم؟ چرا به قاعده خودمان، کاری نمی‌کنیم؟ همه‌اش برایم سوال است که آیا خمودگی و عافیت‌طلبی من! ما! در روند سیستم سیاسی کشور اثر دارد؟ یعنی اگر من قرص و محکم مطالبه بکنم، یا نه دنبال همه چی باشم و ته کار، یک مرگ بر اسرائیل بگویم، این فرقی در تصمیم گیری کلان کشور در مواجه با این ظلم دارد؟ نکند در قیامت آمدنی، بیاییم و به قاعده کسلی و خمودگی‌مان شریک باشیم در خون‌های ریخته شده در باریکه غزه. نکند من هم گنهکار باشم در یخ زدن از طفل نوزاد در چادرهای آوارگان فلسطینی؟ آن‌وقت حتی اگر خدا ببخشد، من چطور خودم را ببخشم؟ چقدر فکر کردنش هم سخت است... 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye