توقع زنان ایرانی از شوهراشون!😂😂  ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

#ظرافت_زنانه 👱🏻‍♀ برای دلبری مقابل همسرتون: 💖میتونید از دمپایی روفرشی استفاده کنید چون فرم پاهاتون رو زیباتر می‌کنه 😊👡👡 میدونستید یکی از جاهایی که آقایون خیلی از طریق اون تحریک میشن، پاهای شما هست!؟ ☝️بخاطر همینه که پوشوندنش مقابل نامحرم واجبه! اما تا میتونید جلوی همسرتون بهش زیبایی بدید . 💖 همیشه صورتتون اصلاح کرده و تمیز باشه .. بین صورت اصلاح شده و نشده خیییلی تفاوت هست ! 💖 به موهاتون تنوع بدید؛ همیشه با یه کلیپس ساده نبندین.. گاهی ببافین بصورت های مختلف یا اینکه دو طرفه ببافین و بندازین جلو شونه هاتون.. یا مدل های مختلف..🧚🏻‍♀ #دلبری ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

. 🌹 همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی اللهم عجل لولیک الفرج 🍃 #امام_زمان ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

🔵 رهبر انقلاب: رفتار با زنان، ناظر به مردان است؛ چه مردان خانواده - مثل پدران، برادران و همسران - چه مردانی که در محیطهای کار برخورد میکنند. رفتار با زن باید👇 احترام‌آمیز، محبت‌آمیز، همراه با نجابت و همراه با عفت باشد💌 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

برای مهمونات درست کن عاشقش شن😋 مواد لازم : زعفران آب لبو یا آلبالو فویل ۲ تا شوید #کدبانوی_هنرمند ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

. ❣ ظرافت خودتون رو به نمایش بگذارید 😇 ✨ همیشه به خودتون برسید مثلا موقع ظرف شستن دستکش یادتون نره. ✨عینک آفتابی، کرم ضدآفتاب و... استفاده کنید. ✨هر وقت خواستید استراحت کنید و بقول معروف دراز بکشید، یه زیر انداز و روانداز برای خودتون بندازید . ✨تو خونه به دست و پاتون کرم بزنید و همیشه معطر باشید . خلاصه کارهایی رو انجام بدید که آقایون متوجه #ظرافت شما بشن. ☺️ #دلبری ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

#داستان #فیروزه‌ی_خاکستری42 #فیروزه‌ی_آبی_رنگ رؤیا مانتو را از دست فیروزه بیرون آورد. بلند شد تا اشک چشمان او را نبیند. مقابل آینه پوشید. _دستت درد نکنه فیروزه جون خیلی عالی شده. در آینه خودش را برانداز کرد. چشمش به کتابخانه‌ی کوچک پشت سر فیروزه خورد. دو جلد قطور خودنمایی کردند. سر چرخاند. _فیروزه جون اون رمان برباد رفته است؟ فیروزه پوزخند زد. رؤیا به طرف قفسه رفت. کتاب‌ها را بیرون کشید. اولین صفحه جلد یک را باز کرد: «خوشبخت کسی است که...» ورق زد. لبخند تلخی روی لب‌های رؤیا نشست. بی‌اختیار زمزمه کرد: _فیروزه‌ی آبی رنگ توجه فیروزه جلب شد. دست روی کتاب گذاشت. آن را برداشت و متن روی آن را یکبار خواند: «یکی در در میان سنگ‌های رودخانه می‌تابد و به ژرف دریای دل می‌درخشد، فیروزه‌ی آبی رنگ می‌رود، روسری سبز گل هم بروی رودخانه‌ی من سبزآبی من سنگ و رود و ریگ را با تو قدم می‌زنم و من آن قطره در دریای تو فیروزه‌ی آبی رنگ...» روی خط خطی‌های سیاه زیر آن دست کشید. اسم امیر را از زیر حجمی از جوهر حس کرد. لب زد: _فیروزه‌ی خاکستری _ببخشید می‌پرسم! چطور جرأت کردی اینو نگهداری؟! نترسیدی آقا امید ببینه؟! _هه... اون تو عمرش تنها کتابی که باز کرده کتاب اول دبستانش بوده. آهی کشید و به یک نقطه خیره شد. یک ماه تمام برای بخت سیاهم زاری کردم. نه از خانه بیرون رفتم نه کسی را دیدم. فرانک به روح بابا قسمم داد و توانست راضی‌ام کند که به امام زاده صالح برویم. نمی‌دانم چطور مامان راضی شده بود که ما تنها برویم. _آخه این رسمش بود؟!... من شما رو جای پدرم گذاشتم... ازتون چی خواستم و چی شد!... مگه من چه گناهی کردم؟! فرانک که گریه‌هایم را دید، خودش را جاهای دیگر مشغول کرد. یک دل سیر پیش آقا گله کردم. فرانک برایم ساندویچ خرید. نگاهش هم نکردم. فقط کنار ضریح از بخت و اقبالم گفتم و گفتم. بعد از نماز ظهر از فرانک خواستم به مزار بابا سری بزنیم. به ساعت مچی‌اش نگاه کرد: _مامان اجازه نمی... _به مامان چیزی نمی‌گیم. با بغض به طرف در خروج رفتم: _دلم بابا رو می‌خواد... فرانک به دنبالم دوید: _لااقل صبر کن از همینجا به مامان زنگ بزنم. دم کیوسک تلفن چند نفر ایستاده بودند. تا نوبت ما برسد کناری نشستم. فرانک با اخم به ساندویچم نگاه کرد: _اگه ساندویچت رو همین حالا نخوری به مامان میگم تا یه ساعت دیگه خونه‌ایم. کاغذ آن را باز کردم. پرواز ناگهانی کبوترها توجهم را جلب کرد. با آنها تا گنبد فیروزه‌ای پریدم. آقا را به فیروزه‌ی کاشی‌هایش قسم دادم. _نذر نمکم رو که قبول نکردی ایندفعه اگر امیر بیاد آشتی قول میدم دوتایی برا کبوترهای گنبد فیروزی‌ایت گندم بیاریم. _پاشو که زیاد وقت نداریم. با صدای فرانک چشم باز کردم. _نگفتی که می‌ریم بهشتِ... _مگه بچه‌ام؟ گفتم فیروزه حالش خوب نیست چسبیده به ضریح ول نمی‌کنه. خودش گفت سعی کن قبل از غروب خونه باشید. لبخند یکطرفه‌ای زد. چشم و ابرویی بالا انداخت و زودتر از من حرکت کرد. تاکسی دربست ما را به نزدیک‌ترین درب بهشت زهرا رساند. بعد از پیاده شدن هر دو به هم نگاه کردیم. چشمانم را زیر انداختم تا نگرانی‌ام از چشمان سرگردان فرانک دور بماند. دستش را محکم چسبیدم و دنبال خودم کشاندم. نمی‌دانستم به کدام طرف بروم. نیم ساعت دور خودمان چرخیدیم تا نظم و ترتیب قطعه و ردیف‌ها را یاد گرفتیم. نیم ساعت هم طول کشید تا مزار بابا را پیدا کردیم. فرانک تمام وقت غر زد: _خاک تو سر من که عقلم رو دادم دست توِ دیونه‌ی الاغ! الاغ را خیلی غلیظ گفت. یکدفعه گفتم: _ به خدا پیداش کردم. سر جایش ایستاد: _برو بابا الان یه ساعته می‌گی اینجاس، اونجاس. خودش بود. دو قدمی مزار بابا خشکم زد. فرانک به کتفم کوبید: _هان چته بازم اشتباه کردی؟! ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

. ❤️ #عاشقانه تو همانی که به چشمم شده ای یک دنیا 💗 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

⭕️ ویروس خطرناک در خانواده...‼️ #دکتر_انوشه ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

♨️برای دسترسی آسانتر به مطالب کانال، موضوع مورد نظر خود را انتخاب کنید💁‍♀ #آموزشی_زناشویی #چالش #زناشویی #تربیت_جنسی #سرد_کننده_جنسی #گرم_کننده‌های_جنسی #چالش #سلوک_با_همسر #مردان_رفیق_باز #محرمانه_های_زنانه #خانه_ای_مثل_بهشت #شناخت_طبایع #داستان 📖 #استقبال_بدرقه #راه_رهایی_از_رابطه_حرام #مهارت‌های_گفتگو_با_همسر #آداب_سفره #درخواست_پول #ماساژ #ایده_قری #پرخاشگری_شوهر #آموزشی #آشتی #با_شخصیت_بودن #اطاعت_از_همسر #ایده_متن #دلبری #صداکردن_همسر #جهاد #آشپزی #کدبانوی_هنرمند #حدیث_ناب #عشوه_گری #پوشش_طبایع #سیاست_های_زنانه #ارتباط_با_خانواده_همسر #مدیریت_اقتصاد_خانواده #تقویت_باورها #کلیپ_تصویری 💯 @delbarkade 💯

:: تا چشم باز می‌کنی، خورشید بلند بلند می‌خندد☀️☺️: صبح سبد سبد سلام می‌ریزد: هوا، نفس‌نفس عطر می‌دمد: گویا هر روز زندگی از پشت پلک‌های تو آغاز شده و ‌جهان را سراسر عشق و مهر می‌بخشد😍🌱: ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

🔴 مسئولیت در قبال همسران دیگر !! 💠 روزی پسر حاج آقا وحید بهبهانی برای همسرش #لباس زیبا و گران قیمتی خرید. آیت الله بهبهانی با این کار پسرش مخالفت کرد. پسر که قصد لجاجت یا اهانت به پدر را نداشت، در پاسخ اعتراض وی آیه ۳۲ سوره اعراف را تلاوت کرد: «بگو چه کسی زینت‌ها و رزق‌ها و غذاهای پاکیزه را که خداوند برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟» سپس افزود: «پدر جان! مگر پوشیدن لباس های زیبا برای زنان #حرام است که می‌گویید چرا این لباس را برای زنم خریده‌ام؟» آیت‌الله بهبهانی با لحنی آرام به پسرش گفت: «اینها #حرام نیست، ولی من مرجع تقلید مردم هستم. از این رو، #مسئولیت بزرگی بر عهده دارم. شما نیز به عنوان فرزندانم مسئولید. در جامعه‌ی ما، افراد #فقیر و نیازمندِ بسیاری وجود دارند. وقتی توانایی مالی نداریم آنها را از نظر مالی هم سطح خود کنیم، باید به گونه‌ای رفتار کنیم که برای آنان #قوّت_قلب باشیم تا اگر زنی از شوهر فقیرش لباس گران قیمتی خواست و مرد قدرت خریدش را نداشت، بتواند بگوید مگر زن یا عروس وحید بهبهانی این گونه لباس می‌پوشند که تو نیز بپوشی؟» 💠 بیاییم همه نسبت به اقوام و اطرافیانمان چنین نگاهی داشته باشیم. 📙قصص العلماء، ص ۲۰۳ ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

خانم: ازدواج کنیم بریم دُبی آقا همون لحظه👆👆😅🤪😁🥴🥴 ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade

#آش_شلغم عدس ۱/۳لیوان (حدود ۶۰_۵۰گرم) ماش ۱/۳ لیوان ( ۵۰ گرم) برنج نیم دانه ۲/۳لیوان (۱۰۰تا ۱۲۰گرم) اب به مقدار لازم اگر ازاب قلم یا ماهیچه هم استفاده بشه که خیلی عالی تره، پیاز بزرگ ۱عدد نمک،فلفل،زردچوبه به میزان لازم سبزی آش ۵۰۰_۴۰۰گرم شلغم ۴ عدد بزرگ آبغوره برای چاشنی مقداری ابتدا پیازها را نگینی یا خلالی خرد کنید وبا مقداری روغن درحد سبک و شیشه ای شدن تفت بدین سپس به مقدار کافی زردچوبه وفلفل بزنید 👈اگر سرما خوردید وبرای سرماخوردگی این آش را تهیه می کنید پیاز راخام بریزید تفت ندین سپس ماش، عدس و برنج خیس خورده را اضافه کنید وهم بریزید وبه مقدار کافی اب بریزید(حبوبات را از شب قبل خیس کنید برنج را از چندساعت قبل) اجازه بدین تا حبوبات کاملا پخته شود و برنج نیز شکفته 👈اگر احتمال میدین عدس یا ماش خیلی دورمیپزن میشه اونها را جداگانه پخت وبعد به برنج پخته شده اضافه کرد بعد ازپخت حبوبات و برنج، شلغمهای نگینی شده وسبزی آش رااضافه کنید وبا حرارت ملایم اجازه بدین تا آش کاملا پخته وجا افتاده شود(اگر آب کم بود اضافه کنید ) درنهایت نمک رامیزان کنید و مقداری آبغوره اضافه کنید ❗️بعضیها به جای ماش ازلپه یا بلغور جو استفاده می کنن وبه جای سبزی آش فقط ازگشنیزیا شوید ❗️داخل این آش به دلخواه می توان ازگوشت قلقلی ریز یاماهیچه پخته شده هم استفاده کرد ❗️فقط توجه کنید که هرازگاهی آش راهم بزنید چون این آش زود ته میگیره #کدبانوی_هنرمند ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade .

💞کتاب انتخاب همسر حرفه‌ای😍 🔹وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ. 🔸و از نشانه‌هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان محبّت‌‌ و رحمت قرار داد، به يقين در اين نشانه‌هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‌كنند. ▪️آیه ۲۱ سوره روم 💥 چاپ اول 🔹 در ۲۵۶ ص/ رقعی 🔸 چاپ دو رنگ 🔹 متن کتاب شامل: اهداف مهم ازدواج نیازهای اصلی و فرعی معرفی تیپ‌های شخصیتی شاخص‌های انتخاب همسر جایگاه استخاره انواع خواستگاری گام‌های آماده‌سازی ازدواج سؤالات جلسه خواستگاری ارتباط با خواستگار فساد‌ها و شوک‌های مزاجی نکات کلامی و گفتاری جلسه خواستگاری ✍نویسنده: سید روح‌ الله حسینی (ستاره حیات) #انتخاب_همسر 🛒 آیدی سفارش کتاب: 💳@Adforosh به طبیبِ جان بپیوندید:👇 @Javaher_alhayat ❄️●•▬▬▬▬▬▬

⛔️ یکی از ناسالم‌ترین رفتارها در روابط، تفکر و تصمیم‌گیری به جای طرف مقابل است: ❗️پیام ندادم گفتم سرت شلوغه 😒 ❗️زنگ نزدم گفتم خسته‌ای 😕 ❗️نیومدم گفتم شاید دوست نداری 😣 ❗️بهت نگفتم گفتم شاید اذیت بشی 😫 و... ⚠️دقت کردین هر وقت کسی بهمون اینا رو میگه با خودمون می‌گیم: _اگه بهم می‌گفت بهتر بود. نهایتش می‌گفتم خسته‌ام، نمی‌تونم، اذیت میشم یا دوست ندارم... 🤷‍♀ #سیاست_های_زنانه #مهارت‌های_گفتگو_با_همسر ❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌❥‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎@delbarkade