فصل ها برای درختان
هر سال تکرار میشوند
اما فصل های زندگی انسان
تکرار شدنی نیست!
تولد
کودکی
جوانی
پیری
امروزت را دریاب...
شاید فردایی نباشد
🌱🍃
❥❥❥@delbarkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرستید برای آقای همسر و براش دلبری کنید😌🥰
#عاشقانه
#دلبری
❥❥❥@delbarkade
دلبرکده
#داستان #فیروزه_خاکستری117 #دست_خالی _فیروزه باور میکنی؟! دزدهای خونه سلطانزاده رو گرفتن... فیر
#داستان
#فیروزه_خاکستری118
#زندان_بزرگ
وارد سلول شد. وسایلش روی تخت نبود. شهین و یک نفر دیگر روی تخت او نشسته و پاسور بازی میکردند. بالای سرشان ایستاد. شهین سر بلند کرد. ابروهایش را بالا برد:
_ اِ برگشتی تو؟! مگه آزاد نشدی؟ حالا هم چیزی نشده...
به تخت ملیحه نگاهی انداخت:
_برو رو تخت ملیحه جونت. اینجوری کمتر دلت براش تنگ میشه!
با دوستش قاه قاه خندید. فیروزه اخم کرد:
_جمع کنید بساطتون رو حوصله مسخره بازی ندارم.
شهین مقابلش ایستاد:
_باریکلا! ماشالله ماشالله برا خودت مردی شدی...
به چشمهای شهین زل زد. دست روی سینه او کشید:
_برا کسی که چیزی برا از دست دادن نداره شاخ نشو. بذار مثل آدم این چند روز رو بگذرونیم.
شهین دست فیروزه را پرت کرد و به سینهاش کوفت:
_برو بابا بچه سوسول...
فیروزه یک قدم به عقب رفت. چشم از شهین برنداشت. شهین پشت چشمی نازک کرد و به دوستش نگاه کرد:
_پاشو جمع کن این خیلی عقدهایه...
فیروزه به طرف در رفت:
_برگشتم وسایلم سر جاش باشه.
_ندید بدید!
آیه چهل سوره ابراهیم را زیر لب تکرار کرد. چشمش به عکس سه نفره خودش و بچهها روی دیوار تخت خورد. معنی آیه را خواند:
«پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و نیز فرزندانم را. پروردگار من، دعایم را بپذیر.»
لبخندی روی لبش نشست.
_خدایا تو بدترین روزهای عمرم دارم با تو به آرامش میرسم... داری با من چی کار میکنی؟!
_فیروزه بهادری ملاقات.
امیر و آقای توکل از روی صندلی بلند شدند. فیروزه ضربان قلبش را شنید. بعد از سه هفته، آقای توکل برای اولین بار به ملاقاتش آمده بود.
_سلام خیره...
امیر روبرویش نشست:
_شرمندهام! از اون ور مراسمهای آخر هفته مامان؛ این ور هم شیفتهای فشرده کاریم. باید بیشتر از این پیگیر کارهات میشدم.
_این چه حرفیه امیر؟! من شرمنده تو و مینا هستم. انقده درگیر کارهای من بودی که نتونستی روزهای آخر کنار خاله باشی...
امیر سرش را پایین انداخت:
_اون که ربطی به تو نداره از بیتوجهی خودم بوده.
آقای توکل کمی عقبتر قدم میزد و گاهی به آنها نگاه میکرد.
_فیروزه نباید اون حرفها رو به عمو میگفتی. همینطوری خودش دست دست میکرد؛ الانم خیالش راحت شده هیچ کاری برا فروش نمیکنه.
فیروزه لبخند زد. امیر ادامه داد:
_براش بد که نشده؛ مغازه بابات رو یه دونگ یه دونگ ازتون خرید. الانم زورش میاد دونگ آخر رو یه غریبه برداره و براش دردسر بشه.
_من راضی به ضرر هیچکس نیستم.
ابروهای امیر درهم رفت:
_آخه الان همه دارن به آب و آتیش میزنن تا یه کاری برای تو بکنن، اونوقت عمو دنبال سود و زیان خودشه! هفته پیش، سر مزار مامان، نزدیک بود باهاش بحثم بشه...
نفسش را بیرون داد:
_بهم میگه تو رو سننه. منم ناراحت شدم گفتم آره شما بزرگ مایی باید دنبال کارای فیروزه میرفتی...
فیروزه سرش را تکان داد:
_تو اون دو روزِ مرخصی، فهمیدم که بیرون برای من یه زندون بزرگتره. لااقل اینجا... خدا رو به خودم نزدیکتر میبینم، سرم گرم حفظ قرآنه و کمتر به دوری از بچهها فکر میکنم.
نفس عمیقی کشید:
_بیرون باشم و بچههامو نتونم ببینم دیونه میشم.
آقای توکل نزدیک آمد. ساعت دیجیتال روی مچش را نشان داد:
_امیر زمان نداریم. گفتی بهشون؟
امیر نگاهش کرد:
_هنوز نه. خودت زحمتش رو بکش.
فیروزه آب دهانش را پایین داد و به دهان آقای توکل خیره شد.
_خانم بهادری تو این مدت ما تلاش کردیم تا با خانواده شاهقلی درمورد بچهها وارد مذاکره بشیم...
_خب؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا جایی و زمانی دستت رو میگیره که
تو به محال بودنش فکر میکردی ..🌿🌸
روز بخیر🧡
❥❥❥@delbarkade
وقتی برات عکسشو میفرسته یا تیپ زده باهم دارین میرین بیرون اینجوری با دلبری بهش بگو😍👇
نميدونم تو هــروز داري خوشتیپ تــر و جذاب ميـشي😍
یـا مـن هـروز بيشتـرررر عاشقت میشـم🙊♥
این از اون جمله هاس که عجیب به دلش میشینه😜
#دلبری
❥❥❥@delbarkade
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از کجا بفهمیم حسودیم؟
جالب بود گوش کنید☺️👌
❥❥❥@delbarkade
🦋مـحـبـوب مـن...
دلچسب است...
بودنت را میگویم
تـو اولـیـن احـسـاس قـشـنـگ قـلـبـمی♡🌱
#عاشقانه
❥❥❥@delbarkade
❌انقد سخت گیری نکنین که ازتون پنهون کاری کنن!
یه خانوم با سیاست ،یه جوری برخورد میکنه که همسرش خیال پنهون کاری یا دروغ رو اصلا نمیکنه...
چون میدونه با گفتن اتفاقات و تصمیماتش نه سرزنش میشنوه و نه مقایسه و نه غُر !!!
👈رمزش هم اینه که زیادی سخت گیری نکنین‼️
با سخت گیری زیاد مردها حس زیر دست شدن و مورد کنترل بودن میکنن که ازش متنفرن...⛔️
❥❥❥@delbarkade