💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 برای مادر عزیزی که بچه اش نمیتونه بعضی از غذاها رو بخوره آلرژی داره 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام خانم گلاهای مهربون و خونگرم ، خوبین عزیزای دلم ؟ الهی همیشه تندرست و شادِ شاد باشین 🤲❤️😘
برای مادر عزیزی که بچه اش نمیتونه بعضی از غذاها رو بخوره آلرژی داره
عزیزم من تهرانم دکتر نمی شناسم ولی اینو بگم ، بچه منم اینطوری بود یعنی جوری بود که منم چیزی میخوردم باید با احتیاط می خوردم چون شیرم باعث کهیر بچه میشد ، تا اینکه افتاد به غذا خوردن بدتر شد و بردم دکتر و گفت بعضی از بچه ها اینطورین و نباید تا هفت سالگی بعضی از مواد غذایی رو بخورن ، حتی وقتی میرفت مهد نباید با مداد رنگی و مداد شمعی یا خمیر بازی می کرد ،چون حساسیتش شدید بود براش صابون میزاشتم و با مهد هماهنگ کردم که با هر بار بازی دستش رو سریع با صابون بشوره حتی بعضی از میوه ها نمیزاشتم براش ،
خلاصه خیلی سخت بود،فکر کن که بچه رو از چیزی که دوست داره منعش کنی ، تو خونه که وقتی به بابا ش گفتم اصلا خوراکی نمیخرید مثل پفک و چیپس و کلا تنقلات و نوشابه ،و این چیزا تعطیل بود
غذا رو هم مثل شما بیشتر آبپز میدادم ، و حساسیتزا رو نمیدادم ، شکر خدا تو 5 سالگی کم کم بهتر شد ، حالا یه چیزی بگم وقتی گریه می کرد سیاه و کبود میشد چون نفسش می گرفت ، دکتر گفته بودن خیلی مواظب باشین گریه نکنه مگه میشه بچه گریه نکنه؟ هر چند خودم بدم میومد صدای ونگ بچه دربیادولی بچه است دیگه 😁 الانم به بادام زمینی حساسیت داره و ما یادمون نبود دور از جون بچه ام (بچه نیستا خانمی شده برا خودش هزار ماشاا...😁)و بچه های شما تا پای مرگ رفت و با سرم و دارو و بستری زنده شد اونم تو مسافرت ناگهانی شد ، دیگه نمیخریم
یعنی چی عزیزم نمیتونه نخوره؟ شما مادرشین ، ضعف نشون ندین ، هرچی پزشک گفت انجام بدین ، خوبه بخوره خدای ناکرده حالش بد بشه به دردسر بیفتین ؟
میتونید برای موادغذایی که نمیتونه بخوره جایگزین بزارین ، با صحبت و تشویق کمکش کنید، که برا سلامتیش مهمه که زود خوب بشه مثلا میخواد بره مهد یا مدرسه ، با مهر مادری زبون بریز براش😜 😂
بازهم به یه دکتر فوق تخصص ببرین ، نگران نباشین و استرس هم نگیرین که به بچه هم منتقل میشه ، فقط حواستون باشه و مراقبت کنید خوب میشه، یکم زمان میبره🙏
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 نبود مادرم و خاطراتش برام خیلی سخت بود 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
نبود مادرم و خاطراتش برام خیلی سخت بود اما باید تحمل میکردم تمام کارای خونه به دوش من افتاده بود و من خیلی بچه تر از این ها بودم که از پسش بر بیام اما تمام تلاشمو کردم که بتونم کارای مادرم انجام بدم تازه اوم موقع بود که فهمیدم مادرم چقدر سختی داشته ودم نزده خواهرم از من دور بود ودیر به دیر به دیدنم میومد اما زندگی خوبی داشت و وضع مالیشم به نسبت اون زمان خوب بود در این دوران تنها ننه بود که بهم دلگرمی میداد اون بوی مادرم داشت و همیشه مراقبم بود خاله ی مهربونم همیشه میومد و برام نون میپخت چون میترسید خودم و بسوزونم خلاسه تقریبا 4 سال از فوت مادرم میگذشت که برادرم به ننه گفت که من از دختری در روستایی که توش به بچه ها درس میداد خوشم اومده و به آقا بگو برام بره خاستگاری روستا به شهر ما نزدیک بود وقتی آقام فهمید خوشحال شد و به خاستگاری رفتیم من هم باهاشون رفتم بعد که برگشتیم و منتظر جواب خانواده عروس بودیم پیغام فرستادم که به یه شرط وصلت میکنیم که شما هم دخترتون یعنی من رو به پسرمون بدین آقام وقتی شنیده برادرم گفت تو اونها رو میشناسی پسرشون چطور آدمیه اون هم گفت که بله پسر زرنگ و کاری هست توی باغ های مردم کار میکنه و مرد خوبیه ناگفته نماند که خانواده خانزاده ای بودن و پس های دیگرون همه در بندر کار میکردن و پولدار بودن ااما این پسر بیشتر ت جیح داده بود که رویپای خودش باشه خلاصه برادرم که بیشتر دل درگرو دخترشون داشت آقامو راضی کرد که اجازه بده من عروسیشون بشم خلاصه زودتر از چیزی که فکر کنید من عروسیشون شدم و وقتی به خودم اومدم که دیدم لباس سفید بلندی تنم کردن و منو به عقد پسری درآوردن که حتی ن یده بودمش وقتی من وارد خونشون شدم به من یه اتاق دادن که برای منو شوهرم بود رختخواب و جهازیم که پدرم فرستاده بود یه گوشه چیده بودن اون زمان مادر شوهرم در همون حیاط زندگی میکرد و خانه ای جاری و برادر شوهر دیگرم در اتاقی دیگر در همان حیاط بود مادر شوهرم خیلی زن مهربونی بود همینطور جاریم خیلی با من خوب بودن و همیشه هوای اینکه من سنوسالی ندارم رو داشتن من تازه متوجه شدم که بله برادرم گول خورده چون اونها دخترشون نامزد پسر عموش بود اونها برای اینکه منو برا پسرشون بگیرن حقیقتو نگفتن، برادرم وقتی فهمید خیلیناراحت شد ولی همیشه خود دار و مهربان بود چند بار پدرم به من گفت که اگر مورد آزار بودم برگردم خونه پدرم اما من جز خوبی چیزی از اونها ندیده بودم دو برادر شوهر و خواهر شوهرم که ساکن بندر امام بودن و کاری به من نداشتن مادر شوهر و جاری دیگری هم که پیش من بودن خیلی خوب بودن و شوهر مهربانم که هرچی از خوبیش بگم کم گفتم اما برادر شوهرم که با هم در یه حیاط بودیم اصلا از من خوشش نمیومد و همیشه عصبانی بود زنش خیلی خوب بود و با اون میساخت بعد چند ماه حس کردم حالت تهوع دارم و کم اشتها شده بودم مادر شوهرم گفت حتما حامله ای دختر من که اصلا از این چیز ها سر در نمی آوردم خیلی ترسیدم فک میکردم الکی میگه اما نه واقعا حامله بودم و بعد از یک سال از عروسیم یه پسر ناز و زیبا به دنیا آوردم اسمشو برادرم انتخاب کرد اسمشو سهراب گذاشتیم برادرم که خودش هم قرار بود صاحب اولاد بشه خیلی بچمو دوست داشت همیشه میگفت مسبب سختی های زندگیت من هستم چون من توی روستا بودم و شوهرم الا رغم اینکه خانزاده بود همه ثروت پدرش رو و برادر دیگرش بالا کشیدن و خودش کارگر مردم بودو با پول کارگری شوهرم زندگی رو میگذروندیم مادر شوهرم مریض بودو روز به روز صعیف تر میشد تا اینکه یه شب وقتی من فرزند دومم رو باردار بودم از دنیا رفت و من رو تنها گذاشت اون واقعا در حق من مادری میکرد ودر نگهداری پسرم کمکحالم بود، بچه دومم یه دختر زیبا بو. که اسمش رو سیما گذاشتیم.
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 خانوم کانالمون میگه 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
بعضی از خانمها میان سارا رو شماتت میکنن میگن اگه ما بودیم ال میکردیم بل میکردیم دوستان بنظر من قضاوت نکنیم سارا نمیخاد
به همین راحتی میدونو خالی کنه ودستی دستی همه زندگیشو بده دست پروانه.ذاتا پروانه هدفش همینه .بنظرم سارا تا اینجا بهترین کارو انجام میده
چند سال پیش ما با یه خانوادهای همسفر شدیم که شوهر دو تا زن داشت زن اول میگفت شوهرم
یه خونه دو طبقه داره من طبقه پایین زندگی میکنم شوهرم سر ماه میاد واز درز در ماهانه مارو میندازه داخل خونه ومیره منم ازش پرسیدم
چرا طلاق نگرفتی ؟گفت من که دیگه بدبخت شده بودم موندم نزارم این خانم همه همه خونه زندگیمو بالا بکشه وهم حقوق همسرمو بگیره
برا خودش،کیف کنه اونم با من تو این خونه سختی باید بکشه ولی اگه میرفتم باید آوار میشدم رو زندگی برادرم
.زن بچه برادرم چه تقصیری دارن من دوست نداشتم توسط زن داداش هم تحقیر بشم
.اگه قراره بد زندگی کنم تو خونه زندگی خودمم. البته این خانم دو بچه داشت که هردوتاش ازدواج کرده بودن واین خانم با نوه هاش حال میکرد چ
.وزن دوم هم با غر غرهای شوهر بد اخلاقش داشت سر میکرد یه چیزی هم بگم باورتون نمیشه من تمام مدتی که با این خانواده بودم
همش زل میزدم به زن دوم وداشتم دنبال یه نقطه مثبت تو قیافه واخلاق این خانم میگشتم بخدا دریغ از یه حرکت خانمانه یه ظرافت خانمانه .
این خانم ه..یکلی بود شبیه گاو هلند بود (خدا منو ببخشه )دهن از این گوش تا اون گوش انگار که جر داده بودن با لبهایی که خیلی نازک بودو
دیگه بقیشو نگم بهتره ولی زن اول بسیار نجیب وخوشگل بود من مونده بودم چرا این زنو هوو آورده سر این فرشتهچ
.بخدا اگه بر عکس بود شاید قابل قبول بود .واقعا من تو کار وسلیقه این مردا مونده ام
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 "به هیچکس بیش از حد اعتماد نکن یادت باشه شیطان هم اول یک فرشته بود!" 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
با سلام
برای داستان سارا و احمد مینویسم
همه ی شما عزیزان از سارا حمایت کردید
ولی بگذارید از یه جهت دیگه به داستان نگاه کنیم. نمیگم تقصیر احمد نیست چرا اونم مقصره اما ببخشید انقدر واضح میگم
80 درصد تقصیر ساراست چون داره چوب سادگی و بی عرضه بودنش رو میخوره انقدر سادس که میزاره قلبش واسش تصمیم بگیره منطقش رو گذاشته کنار و با
احساسش تصمیم میگیره. کاملا اشتباهه!
منطق حکم میکنه وقتی شوهرت داره بهت خیانت میکنه بری مدرک جور کنی یا طلاق بگیری یا باهاش صحبت کنی اگه زد زیرش بری دنبال طلاق!
میگو قلبش تویه سرشه یعنی احساسو میذاره کنار اخه کی وقتی تصمیم احساسی گرفته به جای خوبی رسیده که حالا سارا بخواد برسه؟
کدوم ادم عاقلی وقتی میبینه شوهرش داره حیانت میکنه بچه میاره؟میشینه و گریه میکنه؟نمیگم گریه خوب نیست ولی گریه کار رو درست میکنه؟ضجه و زاری کارو درست میکنه!؟
متاسفانه خیر!
دنیا اونقدر بی رحم هست که منتظر نمیمونه تو گریه هات تموم بشه و بشینی دعا کنی شوهرت سرعقل بیاد.
پس جای اینکه پاشه یه کاری کنه نشسته گریه میکنه.
سادگیه سارا در حدیه که وقتی مدرک پیدا کرد جای اینکه همون لحظه پاشه به
خانواده خودش و شوهرش اطلاع بده اونقدر سست عنصر بازی دراورد که اخرش مدرک رو از دست داد.
سارا هرچی درد میکشه و ناراحت میشه تقصیر خودشه....ادمی که نمیتونه از خودش دفاع کنه توی این گرگ
بازار....حقشه عذاب بکشه
حالا شما عزیزان که این پیام رو میخونید
نظر؛انتقاد هرچی داشته باشید بگید چون این نظر بنده بود یکی خوشش میاد یکی نمیاد
و در اخر خانمی که گفتن انقدر نگید سارا مقصره که شماره پروانه رو به احمد داد و گفتن سارا اعتماد داشت به احمد:
"به هیچکس بیش از حد اعتماد نکن یادت باشه شیطان هم اول یک فرشته بود!"
"کایا"
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 منم یه زخم خورده که خودم عاشق شوهرمم 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام بانوي بزرگوار ❤️ودوستان گلم سلام بانو جان امیدوارم این يکی پیاممو هم مث بقیه لطف کنید بزارید 🌷🌷دوستان میخوام از این زنای بی بند وبار بگم که اصل ونسبی ندارن شوهر و برادرای بی ناموس وبی غیرتی دارن که میدونن ناموسشون جلوشون با یه مرد متأهل داره عشق بازی میکنه و اون بی غیرتا آتیشش نمیزنن منم یه زخم خورده که خودم عاشق شوهرمم شوهرم ورشکست شد من باردار بودم هیچی برا خوردن نداشتیم از گشنگی ضعف میکردم تا چندساعت بعد همین شوهر یه نون گوجه میخرید میاورد بهم میداد میخوردم پيش خودم میگفتم کااش یه برنج وخورشت مرغ یه بشقاب گیرم میومد میخوردم دیگه میمردم آرزوم این بود بماند که خیلی سختی کشیدم تحقیر شدم سوختم به پای مردم تا بلند شد زندگیشو من کشیدم بالا ولی یه روز بیرون بودم شک کردم سرزده برگشتم خونه بعله تا نگو آقا یه زن ه...رزه که سنش بیست سال ازمن بیشتر واز همسرمم ده سال بیشتر بود توخونم تو اتاق خوابمون پیش شوهر😭😡😡خیلی درد کشیدم اون صحنه رو دیدم بعد رنه از دستم فرار کرد و بعدش زنگ بهم زد گفت درکم کن آخه خودش شوهر داشت ۴تا پسر دختر داشت میگفت عاشق شوهرتم بزار منو بگیره😒اونو کاریش کردم گورشو گم کرد دوباره چهار ساله پیش متوجه شدم یه هرزه دیگش شوهر دار بچه دار دورازجونم همسن خودم بود بیست وخورده ای سالش بود فهمیدم آوار شده رو زندگیم میخواست یه کاری کنه من برم اون از اون شوهر بی غیرتش طلاق بگیره بیاد با شوهر من ازدواج کنه شوهر منم بهش گفته بود منکه تو رو همینجوری دارم لذتمو میبرم دیگه واسه چی زن خودمو که اندازه چشام بهش اعتماد دارم طلاق بدم تو که مشخص نیست دست چند تا بهت خورده بگیرمت میگفت گهریه مو میگرم بهت میدم منو بگیر شوهرم بهش میگفت اگه چند صد میلیارد هم داشته باشی یک ساعت آبرو وعفت زنمو با دنیا عوض نمیکنم ولی خییییلی عذابم داد زنه شمارمو داشت عکس همسرمو میزاشت پروفایلش زنگ بهم میزد یه حرفایی میزد که من دیونه میشدم و منم از بس شوهرمو بهش گیر میدادم دیونش کرده بودم مگه زنه ول کن بود تا خدا دلش برا من سوخت شوهرم دیسک کمر داشت عمل کرد سه ماه تو تخت بود گوشیش دست من بود بازم زنه زنگ میزد فحش و بی آبرویی هرچیزی بگی بهم دیگه میدادیم بهش نگفتم شوهرم عمل کرده فکر میکرد عمداً گوشیو داده دست من ولی خدا کمک کرد زنه تو همون موقع رفت با یکی دیگه اونم گولش زده بود که میگیرمت.و...خلاصه زنه زنگ بهم میزد میگفت میخوام ازدواج کنم جلو چشات حالا با سه بچه و شوهر میخواس ازدواج کنه بعدها فهمیدم اون آقا هم گذاشتشه سر کار و لذتشو ازش برده و شوتش کرده حالا زنه از یه خانواده بدی هم نبود ولی نمیدونم چرا بیخیال بودن والا ما که خداراشکر از خانواده بزرگ و با اصالتیم هيچوقت عفت و آبروی خودمونو نمیزاریم کسی چپ نگامون کنه تو هرشرایطی باشه با توکل به بخدا تحمل میکنیم یک ساعت آبروی همون شوهر و برادرای عزیزم و بچمونه با دنیا معامله نمیکنیم ولی اگر چادرمون سرمون نباشه میگن قلم پاتونو میشکنیم ☺️منکه واقعا ازخدا تشکر میکنم بخاطر همچین خانواده خودم و شوهرمم خانوادش خاهراش مذهبی وآخوند هستن باباش خیلی مذهبی و بادیانت مامانشم خدابیامرز میگن بیبی فاطمه زهرا ولی این شوهری اصلاً به اونا نرفته خداراشکر چندساله باخیال راحت دارم زندگیمو میکنم ولی دیگه من اون زنه قبل نیستم دلم شکسته غرورم له شد فقط بخاطر آبروم و بچه هام و هنورم شوهرمو دوستش دارم اما خدا لعنت کنه این زنای هرزه رو واگذارشون بخدا... سلامتی و ظهور امام زمانمون یه صلوات🌹سلامتی خودمون شوهرو بچه هامونم صلوات🌹🌹🌹
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🌸🍃 من از زندگی سیر شدم.... 🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام عزیزم..اگرمیشه این پیامم رو.بزارین.تو.گروه.راستشو.بخواین.
من از.زندگیم.خیلی سرد.شدم.توزندگی هیچی نداشتمو ندارم.شوهرم.خوب
بود.ولی چند.وقطی خیلی بی اهمیتی میکنه برام.انگار.منو.نمیبینه.این ازدواج دوم.من هست.یک پسر.هم
دارم.ازش.شبا.کنار.هم میخوابیم. ولی انگار.خواهر.برادریم.برام کمک کنین یه
راهنمایی بکنین.نمیدونم.از.کار.خسته شده.یا.از.من.شبا.کنارم.میخوابه میگه
خسته ام..صبح هم بلند.میشه میره سرکار.خواهرای گلم.من این
پیام.رو.با.اشک چشمام مینویسم.یک پسر.از.ازدواج قبلمم دارم.که دلم براش پرپر.میزنه.۱۵ساله ندیدمش.برام
دعا.کنین.از.این پسرم هم جدا.نشم..ممنون.😔😭🙏
🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9
@FATEMEBANOOO🍃🌸