🍃🍃🍃🍃🌸 داستان کوتاه و زیبای خنده ترس و گریه عزرائیل از عزرائیل پرسیدند： زمانی که جان آدمها را میگرفتی تا بحال گریه کردی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بار گریه کردم و یک بار ترسیدم. “خنده ام” زمانی بود که به من فرمان داده شد جان مَردی را بگیرم، او را در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم و جانش را گرفتم.. “گریه ام” زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم، او را در بیابانی گرم و بی آب و علف یافتم که در حال زایمان بود.. منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم… دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه در آن بیابان سوخت و گریه کردم… “ترسم”زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان مرد عالم را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم… دراین هنگام خداوند فرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟ او همان نوزادی ست که جان مادرش را در بیابان گرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که با وجود من، موجودی در جهان بی سرپناه خواهد بود… إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ… 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🌸🍃 خواستگاری که جور نمیشود...‌👇 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه خانم وهمه ی همگروهی های عزیزم من یه مشکلی داشتم لطفا کمکم کنیداگه راهکاری چیزی داریدبگیدبرادرمن ۲۶سالشه وهرجاکه براش برای خاستگاری میریم یعنی رفتن که چه عرض کنم حرفشم میزنیم نمیشه کلاخانواده دخترقبول نمیکنن که دختروپسرحتی همدیگروببینندلطفا اگه دعایی ذکری چیزی بلدیدبگیدانجام بدیم خیلی براش ناراحتم کلاناامیدشده از ازدواج برادرم کاره کشاورزی داره وتوی روستازندگی میکنه ممنون میشم راهنماییم کنید. 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🌸🍃 برای خانمی که گفتن برای پدرمادرشون خرید میکنن واونها فراموش میکنن پر داخت کن 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام دوستان برای خانمی که گفتن برای پدرمادرشون خرید میکنن واونها فراموش میکنن پر داخت کن به نظرمن این کار خوبی نیست که اندازه طلبتون وسیله ازاونجابردارین به نظرمن برای اینکه نه پدرمادرتون مقروض همسرتون باشن وشما شرمنده باشین نه این‌که همسرتون دیگه دلو دماغ خرید نداشته باشن بهتره بگین که کارت پولشون رو ماهیانه یه مبلغ مشخص داخلش بریزن بدن دست شما تا شما خریدای ماهشون وداروهاروبراشون انجام بدین قبض خرید هم براشون نگهدارین بدین دستشون اگه پیامک براشون میره که بهتر پدرومادرشوهرمن هم ناتوان هستن خواهرشوهر کوچیکه وهمسرش اینکارو کردن کارت پدر رو گرفتن وایشون ماهیانه مبلغی به حساب دخترش میریزه وداماد خریدهاروباماشین انجام میده ودرخونه میبره دخترش هم توضیح خریدها وقیمتهارو میده به باباش همه هم راضی هستن تازه خواهر شوهرمن خودش شاغله ودرامد داره ولی گفت نمیتونم ازحقوق خودم خرجشون کنم گفت بابا کارتتو بده دستم شما که دیگه پول ازجیب شوهرت هست خیلی سخته آدم شرمنده شوهرش میشه به یه روش خوب که خودت میدونی اینو مطرح کن تو خونتون موفق باشی عزیزم 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🌸🍃 برای خانمی که عمل چشم دارن می‌نویسم. 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه جان .من عاشق کانالتونم واقعا کانالتون عشقه❤️😍 خانوم عزیز واسه ترس بچتون اول ظرف روحی رو میزارید گرم بشه اونقدری گرم بشه که مواد رو ریختنی خشک بشه داخل لیوان ۱ قاشق غذا خوری نمک میریزی یمقدارم اب میریزی ک نمک تو اب غلیط باشه نه ابکی بعدش میگیری رو سربچتون بسم الله نمیگی .بگو بچم از هر چی ترسیده ترسش بیفته .بعدشم زیر سر بچتون یمقدار نمک و نون و میخ بپیچید لای پارچه بزارید داخل مشما شبا بزارید زیر بالشتش .ایشلا که حال بچتون بهتر بشه واسه لکنتشم خودتون توی خونه باهاش کار کنید اون کلماتی که زبونش میگیره رو خودتون کلمه ب کلمه کمکش کنید من خواهرم ۷ سالشه ۲سال پیش لکنت شدیدی داشت من از وقتی وارد این کانال شدم کلی باتجربه شدم چیز های سرد بهش ندادیم گرمیجات دادیم خوب خوب شده الحمدالله هزاران بار شکر خدای مهربونم 😊 گلم سعی کن یه سیدی یا عالمی ک بلد باشه واسه دخترت دعای ترس بگیری عالی میشه تجربه شده اس .خانومیم که میخاین چشاتونو عمل کنید ما همسایمون بچه هاش نوه هاش همشون عینکی بودن عمل کردن خیلی راضین میگن از عینک راحت شدیم🌵🍀 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🌸🍃 #بلدی_بگو 🍃

🍃🍃🍃🍃🌸 سلام فاطمه بانو جان توروخدا لطفا زودتر پیاممو بزارید کانال خیلی کلافه ام دوستان گل سلام ندیده همتونو دوست دارم چند روز پیش دیدم از زیر اجاق گاز چیزی شبیه شپش سر اومد بالا هی نگا کردم چیزی نبود ولی یهو سطل رو باز کردم دیدم کلی هست دارن قشنگ لوبیا چیتی میخورن کلا هر چی تو اون ظرف بود انداختم آشغال بعد دیگه ندیدم ولی امشب دیدم چتد تا بغل کابینت هست زمین هست منم بچه کوچیک دارم خیلی میترسم باز برن سر حبوبات هرچند همشو دیگه جدا کردم جای سرد گذاشتم پاک هستن ولی اینابغل کابینت میاد شبیه شپش سر هست ولی سرچ کردم اسمش شپشک برنج هست بدنم مور مور شده اصلا غذا کوفتم شد همش چشمم زمینه توروخدا بگید چی بزنم آشپزخونه بره اورژانسی لازممه سرکه زدم ولی فایده نداره میترسم نرن پخش بشن خونه دارم دیوونه میشم 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🍃🍃🍃🌸 . من خودم مدتهاست که هر روز دارم این نماز رو میخونم لطفا خیلی قدر این نماز رو بدونید 🙏 هدیه زیبایی از طرف آقا امام رضا جانمون هست 🌱 که با ارزش تر از الماس و جواهر باید برامون باشه 💎🍃 ( توضیحات نماز داخل ویدئو هست حتما با دقت تماشا کنید )🌸 . 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

کژال 🍃🍃🍃🍃🌸 همون موقع بابا اومد تو اتاق و :گفت به به دخترم چه خانمی شده. لبخندی زدم و جلوی پاش نشستم و دستشو بوسیدم. بابا با عشق دستی روی صورتم کشید و گفت کی اینهمه بزرگ شدی؟ خداروشکر که این بار .پیشتم راستی اینم بگم که خواستگاری اومدنشون دلیل به تموم شدن ماجرا نیست باید کاملا سبک و سنگینشون کنم دیگه نمیخوام با سهل انگاری زندگیت به بیراهه بره گفت: پدر و حق با شماست خودمم عجله ندارم ریش و قیچی دست شماست. بابا رضا سرمو بوسید و گفت: ان شاالله هرچی خیر و صلاحته همون میشه دخترم همون لحظه صدای زنگ آیفون بلند شد و پشت سرش مهین دختر دل و قلوه دادنو بذارید کنار بدویید بیاید که اومدن آخرین نگاهو تو آینه به خودم انداختم و وقتی از سر و وضعم مطمئن شدم ویلچر بابا رضا رو به سمت سالن هدایت کردم مهین درو باز کرد و شروع کردیم به سلام و علیک کردن با خانواده ی .حسام پدر و مادرش خواهراش و همسراشون ،وحسام همگی اومده بودن با دیدن چهره ی پدر و مادرش که پر از آرامش بود اضطرابم کمتر شد. وقتی نشستن ازشون پذیرایی کردیم و بعدش صحبتا شروع شد. من ساکت بودم و چهرههای تک تکشون رو از نظر میگذروندم. همگی به نظر خوشحال میومدن به جز یکی از خواهرای حسام که نه لبخندی رو لبش بود و نه مثل بقیه تو صحبتا شرکت میکرد. چشمم افتاد به حسام که سرش پایین بود و چهرش داد میزد که حسابی استرس داره انگار سنگینی نگاهمو حس کرد و سرش رو بالا آورد و نگاهمون به هم تلاقی .کرد لبخندی روی لبهام نشست و خواستم نگاهمو ازش بدزدم که دوباره با خواهرش چشم تو چشم شدم با حالت بی روحی داشت نگام میکرد طوری که از خودم وا رفتم و نگاهمو سریع ازش گرفتم همون موقع آقای شریفی :گفت جسارت نباشه ولی آقا حسام یه چیزایی در مورد گذشتهی دخترتون برای ما توضیح دادن اما دلمون میخواد از زبون خودتون اون چیزایی که فکر میکنید گفتنش مشکلی نداره برای ما توضیح بدید. بابا رضا :گفت والا همونطور که خودتون میدونید کژال جان فرزند خونی ما نیستن ولی خب این هیچ چیزو عوض نمیکنه. 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸

🍃🍃🍃🍃🌸 پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم‌: ای فاطمه همانا خداوند با خشم تو خشمگین و با رضایت و خشنودی تو خشنود می‌شود. 🥀فرارسیدن ایام فاطمیه (به روایت 75 روز)تسلیت باد. 🍃🌸 #تجربه #مشاوره #همسرداری آیدی من و لینک کانال دلبرونگی👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸