eitaa logo
💕دلبرونگی💕
110.4هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
662 ویدیو
10 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
دعوایی به ارزش سبزی پلاسیده🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💕دلبرونگی💕
دعوایی به ارزش سبزی پلاسیده🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 همسرم آمد. سریع خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز کردم سبزی‌ها را دیدم. یک کیلو و نیم نبود از این بسته‌های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی‌داد. جا خوردم! بعد با خودم حرف زدم که بی‌خیال کمتر می‌ذارم سر سفره. سلفونش را باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد. از دستش عصبانی شدم یک لحظه خواستم به شوهرم زنگ بزنم و یک دعوا راه بیاندازم. ولی بی‌خیال شدم. گفتم شب که آمد یک تذکر درست وحسابی بهش میدم. بعد با خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدم! شب که آمد نرم‌تر صحبت می‌کنم. رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده و ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. حالا! مگر چه شده؟! نتیجه‌ی صبرم این شد که دم غروب، به شوهرم آرام گفتم: راستی سبزی‌ها پلاسیده بود، فکرکنم عجله داشتی حواست نبوده! همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم می‌خواستم از سبزی فروشی بخرم، گفتم تو امروز خیلی کار داری و خسته میشی، دیگه نخوای سبزی پاک کنی. آن شب سر سفره، سبزی نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. اگر اون موقع زنگ می‌زدم امکان داشت روز قشنگم تبدیل به یک هفته قهر شود. مکث کردن و صبوری را تمرین کنیم. گاهی زندگی سخت است اما با بی‌صبری، سخت‌ترش می‌کنیم. گاهی آرامش داریم، ولی با دست خودمان ناآرامی را وارد زندگی کنیم 💕@delbarongi💕
از عاشقی شون میگه🍃🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸
💕دلبرونگی💕
از عاشقی شون میگه🍃🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 سلام من و همسرم همسایه روبرو بودیم و خیلی همو دوست داشتیم هرچی بهم اصرار میکرد،سر راه مدرسم قرار می گرفت،حتی التماس هم میکرد،شمارشو نگرفتم حتی تو چشمشم نگاه نکردم با اینکه خیلی دوسش داشتم.تا اینکه شماره تلفن خونمونو پیدا کرد و زنگ زد به خونمون منم یه عمو مجرد دارم 3سال از خودم بزرگتره خونه ما میموند درس میخوند خیییلی غیرتی بود و منم ازش می ترسیدم،گوشی تلفنو که برداشتم فهمیدم همسرمه گفت دانیالم تو رو خدا قطع نکن باهات حرف بزنم،منم از ترس عموم سریع قطع کردم و با گوشی خودم بهش پیام دادم التماسش کردم که به خونمون زنگ نزن عموم می‌کشتم.اونم خیلی پرو گفت فقط هدفم به دست اوردن شماره موبایلت بود.یه مدت کم با هم دوست بودیم،هرچی بهم اصرار میکرد که حداقل تا دم در بیا ببینمت دلم آب شد من قبول نمیکردم تا اینکه خیلی زود مامانشو فرستاد برای خواستگاری منم که تعریف از خود نباشه زیاد خواستگار داشتم و فقط 16سالم بود،بابام و عموم هم به مامانم گفتن فعلا به همه خواستگارا جواب رد بده و اصلا راجع بهشون به من چیزی نگه تا حواسم به درسم باشه.اما روزی که مامانم جریان آقا دانیالو به بابا و عموم گفته بود اونا سریع قبول کردن و عموم با خودم صحبت کرد گفت نظرت چیه درموردش؟منم هم از عموم میترسیدم هم روم نمیشد چیزی بگم،گفتم نمیدونم هرچی شما صلاح بدونید،عموم هم گفت پسر باغیرت و با معرفتیه،دستشم به دهنش میرسه،قیافه و هیکلشم که از سرت زیاده😊بعد از چند بار که مامانش اومد و رفت جواب مثبت دادیم و شبی که خودش اومد خواستگاری بابام گفت برید تو اتاق حرفاتونو بزنید، اونشب بهم قول داد همیشه بهترین بمونه برام الان 10سال از اون روزا میگذره و یه دختر 7ساله داریم.هنوز با مادرشوهر زندگی میکنیم و شوهرم واقعا مثل روز اول مهربون و عاشقه😍 💕@delbarongi💕
۱۵سالی میشه که زندگی مون رو خیلی خیلی ساده شروع کردیم🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
💕دلبرونگی💕
۱۵سالی میشه که زندگی مون رو خیلی خیلی ساده شروع کردیم🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ۱۵ سالی میشه ک زندگیمون خیلی خیلی ساده شروع کردیم دوتا بچه دارم من تقریبا انتخاب همسرم نبودم و ب انتخاب خونوادش بوده ولی من از همون اول هم مهرش ب دلم نشست هم خیییلی استرس داشتم و نگران بودم اصلا انگار تو دلم آشوب بود و از همون اول قبل از عقد مشخص بود ک یکه تاز هست و زیاد زن دوست نیست ولی من عاشقانه دوستش داشتم تقریبا دوسه ماهی بعد از عقدمون خیلی خوب بود همونی بود ک میخاستم ولی کم کم تغییر کردو ازم فاصله گرفت کلا مرد بدی نیست و خیلی زحمتکشه ولی خیلی زود جوش و عصبیه اصلا نمیشه باهاش بحث کرد خرید های خونه رو تمام انجام میده قبل از اینکه چیزی تموم بشه همشو میخره ولی انگار همیشه بامن سر سنگینه بارهاو بارها دلم شکسته ازش 😔مثلا میخاد بره بیرون بچه هارو میبره ولی ب من نمیگه بیا باهم بریم منم خیلی میشکنم و خورد میشم فوقش باگریه خودمو آروم میکنم ولی از دلم در نمیره زن بدی نیستم ظاهرم هم بد نیست و احترام خونوادش همیشه نگه میدارم ب تمیزی خونه و بچه هام خییلی اهمیت میدم بچه هامو باادب و مرتب بار آوردم با اینکه هیچ وقت ازش محبت ندیدم ولی ب بچه هام محبت میکنم تو سخت ترین شرایط هم نمیتونم با خونوادم درد دل کنم دوست ندارم جلو کسی شخصییتش بیارم پایین اوایل ازدواجمون دست بزن داشت خیلی بد دهن بود من بچه اولمو باردار بودم خیلی کتکم میزد خییلی زیاد عذابم میداد بچمون میخاست دنیا بیاد همراهم نبود همش میگفت تخم دو زرده گذاشتی از وقتی فهمید بچم دختره تا دنیا اومدنش چنبار همینو تکرار میکرد وقتی از بیمارستان خاستم مرخص بشم بهش گفتم یه شاخه گل برام بگیر حداقل بازم بهم گفت دو زرده گذاشتی اینارو میریختم تو خودم هیچ وقت نمیتونم باهاش درد دل کنم فوری اشکام میریزه دوست دارم بهش بگم چرا اینکارا باهام میکنی چرا دوستم نداری قدرتش ندارم اگرم بگم میگه به نظرت هس من مشکلی ندارم و دوست دارم ولی میدونم دلش باهام نیست با اینکه من خیلی دوستش دارم اصلا اهل صحبت کردن و تعریف نیست خونه مادرش یا هرجا بره نمیگه کجا رفتم یا مثلا تعریف کنه ک چی شد چی نشد اینا خیلی برام عذاب آوره 😭😭😭😭😭 ممنون از کانال خوبتون اگر زیاد حرف زدم ببخشید چون نمیتونم باکسی درد دل کنم موفق باشید 🙏🙏 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 دلبررررررونه😍🌹 🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام بامو میخواستم در مورد کار تو گمرگم بگم که برا ماهم چند وقت پیش بردارشوهرمنم که تهران کارگری میکرد یکی از دوستاش زنگ میزنه میگه که تو شهر رشت برا گمرک استخدامی میخان و بیا برو کارش خوبه بیمه داره حقوق قابت داره ، برادرشوهر منم گفت نمیتونم ازین حرفا ولی به شوهرم زنگ زد گفت اگه میتونی تو بیا و برو ببین کارش چطوره که ، شوهر منم تصمیم گرفته بود که بره منتظر تماس برادرشوهرم بودیم که ادرسو بده بهمون که بعد یه هفته زنگ زد گفت بابا و مامان نمیزارن و گفتن نرو ازین حرفا بعدشم باز من زنگ زدم گفتم خو ادرس و بده گفت نه زن داداش همین دوستم که زنگ زده بهش اطمینان ندارم تو سربازی همه جور خلافی میکردو هر چی فک میکنم میگم که اون تو سربازی اصلا مارو تحویل نمیگرف چطوره که الان زنگ زده دنبال منه خلاصه اون موقع منو شوهرم گفتیم چه حرفا یکم ناراحت شدیم اما الان با گفته این خانوما میگم خداروشکر که نشد مرسی از همتون که چشم و گوش ادم و باز میکنین واقعا ممنونم 💕@delbarongi💕
گذشته همسرت رو رها کن🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 گذشته همسرت مثل خاکی می مونه که رو یه قالی کهنه و قدیمی نشسته. اینکه چوب دستت بگیری و هی بکوبی به اون قالی، فقط گرد و خاکشو بلند می کنه و می فرسته ته حلقت و باعث آزار خودت میشه. گذشته و آدم های گذشته رو به حال خودشون بذار، چون اگه قرار بود جایی تو زندگی تو داشته باشن الان پیشت بودن... اما حالا فقط تو انتخاب همسرت هستی ❤️ 💕 @delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 من مجردیم یکی رو خیلی دوست داشتم🍃🍃🍃🍃 🌸🍃
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 من مجردیم یکی رو خیلی دوست داشتم🍃🍃🍃🍃 🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانو جانم اگه میشه پیام منم بزاری کانال..من مجردیم یکیو خیلی دوس داشتم خواستگاری هم اومد ولی خانواده ها مخالفت کردند ب هرحال نشد و من ازدواج کردم و اون اقا هم ازدواج کرد..مشکل این بود من هروقت این اقا روتو خیابون می دیدم چون هم محله ای بودیم خیلی بهم میریختم تپش قلب میگرفتم و فورا نفس تنگی سراغم میومد خلاصه حال خیلی بدی بود وروزندگیم تاثیر میزاشت تا اینکه تو کانال دیدم خواهرا توبه نصوح گفتن و منم واقعا از ته دلم توبه کردم ک بهش فک نکنم ب فکر شوهرم و زندگیم باشم تا اینکه چن روز پیش اون اقا رو دیدم باور کنید انقد دلم اروم بود و ن نفس تنگی ن حاله بد خیلی راحت گذشتم خودمم باورم نمیشد وخیلی خوشحال شدم ممنون از دوستی ک این توبه رو پیشنهاد دادن انشالا هرچی از خدا میخواد بهش بده❤️😘 💕@delbarongi💕
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 دوستمون از آداب معاشرت میگه🍃 🌸