#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
زُهَیر بن قَین بَجَلی
از #شهدای_کربلا و از بزرگان قبیله بجیله؛ او عثمانی مذهب بود
وی از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده میشد و به واسطه حضور در جنگها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود.
زهیر از هواداران عثمان به شمار میرفت. در سال ۶۰ قمری، او و همسرش به همراه برخی از خویشاوندان و اهل قبیلهاش هنگام بازگشت از #حج به کوفه، در یکی از منازل بین راه، با امام حسین(ع) و همراهانش که به سوی کوفه در حرکت بودند _هم منزل_ روبرو شدند.
#امام_حسین(ع) شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد.این دیدار آن چنان غافلگیرانه بود که افرادی که بر سر سفره غذا بودند لقمههایشان را از دستها انداختند و همه بیحرکت شدند گوییا پرندهای بر سر آنها نشسته است. زهیر در ابتدا تمایلی به این دیدار نشان نداد؛ اما به توصیه #همسرش- دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو به محضر امام حسین(ع) حاضر شد. این دیدار مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات کوتاه شادمان نزد خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام حسین(ع) منتقل کنند.
امام حسین (علیهالسلام) #زهیر بن قین را به فرماندهی #جناح_راست سپاه برگزید؛ که نشان لیاقت و شایستگیهای اخلاقی و نظامی «زهیر» است.
🌑 روز عاشورا
نخست امام حسین (علیهالسلام) به #نصیحت سپاهیان دشمن پرداخت. آنگاه زهیر گفت: «ای مردم کوفه، شما را از عذاب الهی بیم میدهم. بر مسلمان واجب است که خیرخواه برادر مسلمانش باشد. ما تا این هنگام برادریم، دارای یک آیین و مذهبیم تا زمانی که جنگ بین ما روی نداده است. اما با وقوع جنگ، پیوند برادری و دینی میان ما گسسته خواهد شد و دو امّت جداگانه خواهیم بود. پروردگار متعال ما و شما را به وسیله فرزندان پیامبرش، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می آزماید تا ببیند با آنها چگونه رفتار می کنیم. اینک شما را به یاری آنها و رها کردن #عبیدالله زیادِ بیدادگر دعوت میکنیم. زیرا شما در تمام دوران حکومت این دو نفر- عبیدالله و پدرش- جز #بدی از آنان چیزی ندیدهاید: چشمهاتان را میل می کشیدند، دست و پایتان را می بریدند و به سختی شکنجهتان میدادند. بر ساقههای درخت خرما به دارتان میکشیدند. خوبان شما و قاریان قرآن را میکشتند؛ همچون حجر بن عدی و یارانش و هانی بن عروه و مانند او.»
سپاهیان عمرسعد، زهیر را دشنام داده ضمن ستایش از عبیدالله زیاد، گفتند: «از اینجا نمیرویم تا اینکه رفیقت و همراهانش را بکشیم. یا اینکه تسلیم شوند و آنان را نزد ابن زیاد بفرستیم.»
زهیر گفت: «ای بندگان خدا، فرزندان #فاطمه (علیهاالسلام) به دوستی و یاری، از فرزند سمیه سزاوارترند. اگر به آنان کمک نمیکنید، شما را به خدا مبادا آنان را بکشید.
در این هنگام، #شمر تیری به سوی او افکند و گفت: «ساکت شو، خدا صدایت را خاموش کند. »
زهیر گفت: «ای پسر کسی که ایستاده ادرار میکرد! با تو حرف نمیزنم. تو حیوانی بیش نیستی. به خدا سوگند، گمان نمیکنم دو آیه از قرآن را درست بدانی! تو را بشارت میدهم به خواری و رسوایی در روز قیامت و عذاب دردناک.»
شمر گفت: «تا ساعتی دیگر، خداوند تو و رفیقت را خواهد کُشت.»
زهیر پاسخ داد: «آیا مرا از مرگ میترسانی؟! به خدا سوگند، مردن در کنار او از زندگی جاودانه با شما نزد من محبوبتر است!» آنگاه رو به مردم کرد و با صدای بلند گفت: «بندگان خدا، این احمق خشن و امثال او، شما را درباره دینتان فریب ندهند. به خدا سوگند، شفاعت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به کسانی که فرزندان و اهل بیت او و یاوران و مدافعان آنها را کشتهاند، نمیرسد!»
در این هنگام، کسی زهیر را صدا زد و گفت: اباعبدالله (علیهالسلام) میفرماید: برگرد. به جانم سوگند، چنانکه مؤمن آل فرعون، مردمش را نصیحت کرد، تو نیز اینها را نصیحت کردی، اگر نصیحت فایدهای داشته باشد.
#ظهر_عاشورا، زهیر و سعید بن عبدالله حنفی جان خویش را سپر کردند، تا امام حسین (علیهالسلام) همراه جمعی از یارانش، #نماز_خوف به جای آوردند.
پس از اقامه نماز، حمله دشمن شدّت یافت. زهیر و اندک یاران باقی مانده امام (علیهالسلام) با تمام توان به دفاع از آن حضرت و اهل بیتش پرداختند.
زهیر پس از نبردهای دلیرانه و کم نظیر و کشتن حدود ۱۲۰ نفر از دشمن، سرانجام به وسیله «کثیر بن عبدالله شعبی» و «مهاجر بن اوس» به شهادت رسید. .
خوارزمی مینویسد: هنگامی که زهیر بر زمین افتاد، امام حسین (علیهالسّلام) به وی گفت: «خداوند تو را از رحمت خود دور نگرداند و قاتل تو را لعنت کند، به مانند کسانی که ملعون گشتند و به صورت بوزینه و خوک مسخ شدند.»
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
#آشنایی_با_شهداء_کربلاء
#مسلم_بن_عوسجه_اسدی
صحابی #پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و امام #علی و امام #حسن (علیهماالسلام) و از یاران امام #حسین (علیهالسلام) و از #شهدای_کربلا است.
وی از بزرگان عرب در صدر اسلام به شمار میرفت.در بسیاری از جنگهای دوره اسلامی از جمله غزوه #آذربایجان شرکت کرد. در جنگ #جمل، #نهروان و #صفین نیز به نبرد با مخالفان علی (علیهالسلام) پرداخت.
مسلم بن عوسجه پس از ورود مسلم بن #عقیل به کوفه، به یاریاش شتافت و از مردم برای حمایت از امام حسین (علیهالسلام) بیعت گرفت او همچنین، کار خرید سلاح، دریافت کمکهای مردمی و فرماندهی جنگجویان طایفه مذحج و بنی اسد را بر عهده داشت.
عبیدالله غلام خود، معقل را به عنوان جاسوس به مسجد جامع کوفه فرستاد تا از مسلم بن عقیل اطلاعاتی بدست آورد. اهل کوفه، #مسلم_بن_عوسجه را به وی معرّفی کردند و گفتند: او از هواداران مسلم بن عقیل است، معقل نزد فرزند عوسجه رفت و گفت: من مردی شامی و دوستدار اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هستم و میخواهم با فرزند عقیل بیعت کنم. مسلم از او خواست تا موضوع را کتمان کند و تا فرا رسیدن وعده دیدار صبوری ورزد. پس از گذشت چند روز و با مشورت مسلم بن عقیل، معقل به خانه هانی بن عروه راه یافت و به دیدار فرزند عقیل نائل آمد.
🌑 مسلم بن عوسجه پس از پراکنده شدن #کوفیان و شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خود را از دید سربازان عبیدالله مخفی ساخت و #شبانه همراه خانواده خود از کوفه خارج گردید و در شب هفتم یا هشتم محرّم به سپاه امام حسین (علیهالسلام) پیوست.
🌑 او در شب عاشورا در پاسخ امام حسین (علیهالسلام) گفت: ترا رها کنیم تا خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیدهایم؟ نه به خدا باید نیزهام را در سینههاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دسته آن به دستم باشد ضربتشان بزنم از تو جدا نمیشوم اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم به دفاع از تو چندان سنگشان میزنم که با تو بمیرم تا خدا بداند که ما در نبرد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از تو حمایت و حفاظت کردیم، به خدا قسم اگر هفتاد مرتبه مرا بکشند، بسوزانند، ریز ریز کنند و دوباره زنده شوم هرگز از تو دست بر نمیدارم و جانم را فدای تو خواهم کرد، چگونه در راه تو کشته نشوم در حالی که این تنها برای یکبار است و عزّتی جاودانه دارد؟
🌑 صبح عاشورا پس از آن که به دستور امام (علیهالسلام) اطراف خیمهها را آتش زدند، گروهی از سواره نظام سپاه ابن سعد به سمت خیمهها آمدند، یکی از آنها فریاد زد: ای حسین (علیهالسلام) پیش از فرا رسیدن رستاخیز، سوی آتش شتاب کردی، امام فرمود: کیست این مرد؟ به گمانم شمر بن ذی الجوشن باشد. یاران گفتند: آری.
مسلم بن عوسجه گفت: ای فرزند رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، فدایت شوم، من میتوانم با تیر او را هدف قرار دهم، تیر من خطا نمیرود و این تبهکار از ستمکاران است، حضرت فرمود: نه من دوست ندارم شروع کننده جنگ باشم.
وقتی دو لشکر به هم درآمدند، عدهای از سپاه ابن سعد که عمرو بن حجاج سرکردگی آنان را بر عهده داشت، از سمت رودخانه فرات به لشکر امام (علیهالسلام) حمله کردند و با میسره سپاه به فرماندهی زهیر بن قین درگیر شدند. در این میان مسلم بن عوسجه سرسختانه به نبرد با دشمن پرداخت .
وی حدود پنجاه تن از جنگجویان ابن سعد را به خاک افکند و همچنان با شمشیر خود به قلب سپاه دشمن میزد. در این حملهٔ دسته جمعی بود که مُسلم بن عوسجه اسدی به شهادت رسید.
مسلم بن عوسجه اولین #شهید از یاران امام حسین (علیهالسّلام) در روز عاشوراست؛
هنگامی که عمرو بن حجاج و لشکریانش عقب نشستند و غبارها فرو نشست، دیدند که مسلم بن عوسجه بر زمین افتاده است. امام حسین (علیهالسّلام) تنها بر بالینش حاضر شد و مُسلم هنوز رمقی در بدن داشت. امام حسین (علیهالسّلام) فرمود: «ای مُسلم بن عوسجه، پروردگارت تو را رحمت کند»؛ و آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا؛
برخی از آنان (در راه خدا) کشته شدند و برخی دیگر انتظار میکشند».
#حبیب_بن_مظاهر نیز نزد مسلم آمد و گفت: تحمّل شهادت تو برایم سخت است، تو را به بهشت بشارت میدهم. مسلم با صدای ضعیف پاسخ داد: خداوند تو را به خیر و نیکی بشارت دهد. حبیب گفت: تقدیر چنین است که من بزودی به تو بپیوندم، اگر اینگونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواستههای تو را بشنوم و بدان جامه عمل بپوشانم. مسلم با دست خود به امام حسین (علیهالسلام) اشاره کرد و گفت: من تو را وصیت میکنم که تا پای جان از او حمایت کنی، حبیب گفت: به خدای کعبه قسم که آن حضرت را یاری خواهم کرد.
#لا_یوم_کیومک_یااباعبدلله
#یا_لیتنی_کنت_معهم_فافوز_فوزا_عظیما
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🕊️🕊️🕊️✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb