eitaa logo
دلدادگان کوی یار غائب 🌸مهدی (عج)🌸🏴
526 دنبال‌کننده
861 عکس
339 ویدیو
5 فایل
السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه گم گشته ام به اشک که پیدا کنم تو را دل شسته ام ز جان که تمنا کنم تو را
مشاهده در ایتا
دانلود
عابس بن أبی شُبیب شاکری از یاران باوفای امام (علیه‌السلام)، و به قولی از خاصّان امام (علیه‌السلام) بود، یکی از  کربلا است. عابس از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان و شب‌ زنده‌ داران شیعه بود. عابس، نخستین کسی بود که در منزل ، هنگام قرائت امام حسین (علیه‌السلام) برای شیعیان به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به حضرت مسلم (علیه‌السلام) گفت: من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیّتشان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده ای نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنانتان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم. پس از کوفیان با حضرت (علیه‌السلام)، عابس با شوذب به عنوان پیک، نامه آنان را به امام حسین (علیه‌السلام) رساند. 🌑 روز عاشورا چون روز عاشورا آتش جنگ شعله‌ور گردید و برخی از یاران اباعبدالله (علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، عابس بن ابی شبیب شاکری به همراه شوذب بن عبدالله، از هم پیمانان و وابستگان بنی شاکر به حضور امام حسین رسیدند. عابس به شوذب گفت: ‌ای شوذب چه تصمیمی گرفته‌ای؟ (می‌خواهی چه کنی؟) شوذب گفت: چه می‌کنم؟! به همراه تو در رکاب فرزند دختر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌جنگم تا کشته شوم. عابس گفت: گمان من هم همین بود، اما نخست نزد ابی عبدالله برو (و از او اجازه بگیر تا تو جزء یاران او گردی) و او (جهاد و شهادت) تو را مانند دیگر یاران خود، به حساب خدا بگذارد، و من هم تو را به حساب خدا بگذارم (تا اجری ببرم)؛ زیرا در این ساعت اگر کس دیگری با من بود، که از تو به من نزدیک‌تر بود، دوست می‌داشتم برود و جلوی چشمانم به شهادت برسد، تا او را به حساب خدا بگذارم (و اجری ببرم) امروز روزی است که هر قدر می‌توانیم، باید به دنبال اجر و پاداش باشیم؛ زیرا بعد از این روز، دیگر جای عمل نیست، و فقط حساب است. شوذب نزد امام حسین (علیه‌السّلام) رفت و بر امام (علیه‌السّلام) سلام کرد و (پس از کسب اجازه) به میدان رفت و جنگید تا به رسید. آن‌گاه عابس به خدمت امام (علیه‌السلام) رسید و گفت: ای اباعبدالله! هیچ‌کس در روی زمین نزد من از شما عزیزتر و محبوب‌تر نیست. اگر می‌توانستم با چیزی بهتر از جانم از شما دفاع کنم دریغ نمی‌کردم. درود بر تو ای اباعبدالله، خداوند را گواه می‌گیرم که بر راه تو و پدرت استوار هستم. سپس با پیشانی مجروح و با شمشیر برکشیده به سوی میدان شتافت. ربیع بن تمیم هَمْدانی، از سران سپاه یزید می‌گوید: «چون عابس را دیدم شناختم. زیرا او را در جنگ‌ها دیده بودم. فریاد زدم، ای مردم! این شخص، شیران است او فرزند ابی‌ شبیب است. هیچ‌کس از شما سوی وی نرود. عابس مکرّر فریاد می‌زد، آیا مردی وجود ندارد که با مردی مبارزه کند؟ کسی به میدان نرفت تا ابن سعد فرمان داد کنید. عابس چون دید از هر طرف به سویش سنگ پرتاب می‌شود، زره از تن بیرون آورد و خود از سر بیفکند و بر آنها حمله کرد. به خدا قسم دیدم او بیش از دویست تن را طرد کرد. سرانجام در قلب میدان و محاصره دشمن به درجه شهادت نایل گشت. سر او را در دست چند نفر دیدم که هر کدام ادعا می‌کرد وی، او را کشته است. عمرسعد گفت: مشاجره نکنید. هیچ‌کس نمی‌توانست یک‌ تنه عابس را بکشد. شما توانستید با هم او را بکشید. با این سخن، نزاع و کشمکش آنها خاتمه یافت.» در زیارت ناحیه امام (علیه‌السلام) و از وی چنین یاد شده است: «السلام علی عابس بن شبیب الشاکری.» مرحوم شیخ عباس قمی نیز درباره او گفته است: السلام علیک یا عابس بْنِ ابی شبیب الشاکری اشْهَدُ انَّکَ مَضیت علی مامضی علیه البدریون والمجاهدون فی سبیل اللَّه. درود بر تو ای عابس بن ابی شبیب شاکری، گواهی می‌دهم آنچه -از مصائب‌- بر رزمندگان بدر و مجاهدین راه خدا گذشت بر تو نیز وارد شده است. 🕊️🕊️🕊️✨✨✨ @deldadegan_yar_ghayeb
🖍️ جمال‌الدین حسین بن علی بن محمد خزاعى نیشابورى رازى، مشهور به ، از و علمای بزرگ در سده هجری بود. ابو الفتوح رازی از ذرّیه نافع بن بُدَیل بن ورقاء خُزاعی  پیامبر اسلام(ص) بود؛ یعنی سلسله نسب ابو الفتوح رازى به قبیله می‌رسد. همان‌طور که ابو الفتوح در کتاب تفسیر خود می‌گوید: «بدیل بن ورقاء خزاعى، از پدران ماست».در طول تاریخ، خاندان خزاعه از برجسته‌ترین ائمه اطهار(ع) بوده تا آن‌جایى که معاویه گفته است: «محبّت قبیله بنى خزاعه نسبت به به حدّى است که اگر زنانشان فرصت می‌یافتند، با ما می‌جنگیدند تا چه رسد به مردانشان!». جدّ ابو الفتوح، محمّد بن احمد نیشابورى صاحب کتاب «الروضة الزهراء فی مناقب فاطمة الزهراء» و عموى پدرش، شیخ عبد الرحمن صاحب کتاب «سفینة النجاة» در مناقب و فضائل اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، از دانشمندان برجسته شیعى بوده‌اند. پسرش، شیخ تاج الدین محمّد نیز از علماى عصر خود به شمار می‌آید. علاّمه سید محسن امین در مورد خاندان ابو الفتوح، می‌نویسد: «ابو الفتوح و پسرش تاج الدین محمّد و پدرش على بن محمّد و جدّش و جدّ اعلاى وى، شیخ ابو بکر احمد و عموى بزرگش شیخ عبد الرحمن بن ابى بکر، همه از دانشمندان نامدار امامیه هستند. و خلاصه، این سلسله معروف در میان علماى شیعه، جایگاه ویژه‌اى داشته‌اند و تألیفات پر بار و کتاب‌هاى متعددى را از خود به یادگار گذاشته‌اند». ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ برخى از وى عبارتند از: 📕 1. على بن محمّد نیشابورى رازى . این شخصیت پدر بزرگوار ابو الفتوح رازى است؛ وى داراى تألیفاتى همچون «مسائل المعدوم»  و «دقائق الحقایق»  مى‏باشد. 2. عبد الرحمن خزاعى نیشابورى، عموى بزرگ ابو الفتوح. 3. شیخ عبد الجبار بن مقرى رازى، معروف به مفید رازى. 4. شیخ ابو على حسن بن محمّد طوسى،( فرزند شیخ طوسى). 5. ابو القاسم محمود بن عمر زمخشرى؛ وى استاد غیر شیعى ابو الفتوح به شمار می‌آید. و مؤلف تفسیر معروف کشّاف است و از مذهب حنفى معتزلى پیروى می‌کرده است. ابو الفتوح در تفسیر آیه شریفه «الَّذی جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»؛ ‏از زمخشرى به عنوان استاد خود یاد کرده است. از جمله معروف مکتب وى محمّد بن شهر آشوب مازندرانى است. 🌑 📚 برخی از و ابو الفتوح رازی عبارت است از: الف. «روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن»؛ این کتاب- که معروف‌ترین اثر شیخ ابو الفتوح رازى است- از جهت فصاحت لفظ و پردازش عبارت، توجه به نکات مناسب تفسیرى، ترجمه‏ دقیق آیات، آزاد اندیشى در بهره‌گیرى از روایات مخالف و موافق، نقل اقوال مختلف و گزینش مناسب‌ترین آن و دفاع منطقى و بجا از مذهب شیعه، بر همه‏ تفاسیر فارسى تشیع برترى دارد. این اثر و شیعى، یکى از بزرگ‌ترین یادگارهاى فصیح ادب فارسى است. ب. «روح الاحباب و روح الالباب فى شرح ‏الشهاب»؛ این کتاب، شرحى است بر «شهاب الأخبار» از قاضى قضاعى شافعى و موضوع آن، در حکمت‌ها، موعظه‌ها و امثال پیامبر اکرم(ص) است. این کتاب یکى از مدارک الانوار است. ج. «رساله یوحنّا»؛ که از زبان یک نفر مسیحى به نام یوحنّا و در مسئله امامت نوشته شده است. د. «تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام»؛ این کتاب به زبان فارسى ‏است و ابو الفتوح در بخشى از آن، اندیشه‌هاى حسین بن منصور حلاّج را کرده و در باب‏هاى دیگر، از نسبت‌هاى ناروا به شیعه جواب داده و از نموده است. طبق وصیت خود ابو الفتوح رازی، او را در شهر رى و در صحن حضرت امام‌زاده حمزة بن موسى بن جعفر(ع)، در جوار حضرت حسنى(ع) دفن کردند. لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
🥀🥀🥀🕊️🕊️🕊️💔💔💔 سردار سرلشکر شهید «» ۳۰ فروردین سال ۱۳۳۳ در شهرستان «» در یک خانواده مذهبی متولد شد. وی در دوره دبیرستان با برادرش «» به دست ، وارد جریانات سیاسی شد و پس از اخذ دیپلم به دانشگاه راه یافت و در رشته «» مشغول تحصیل شد. مهدی باکری از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود و برادرش را نیز به همراه خود به تبریز آورد و او نیز در مبارزات ضد رژیم طاغوت با برادرش همراه شد. شهید باکری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال تشکیل پاسداران انقلاب به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. وی همزمان با خدمت در سپاه، به مدت چهار ماه با عنوان ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای از خود به یادگار گذاشت. همچنین او مدتی مسئولیت سازندگی و فرماندهی عملیات سپاه ارومیه را بر عهده داشت. مهدی باکری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در کسب پیروزی‌ها مؤثر باشد. وی در همین عملیات، در منطقه رقابیه از ناحیه چشم شد و به فاصله کمتر از یک ماه در عملیات شرکت کرد. او همچنین در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس نیز از ناحیه کمر شد و با وجود جراحت‌هایی که داشت، در مرحله سوم عملیات به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت کند. مهدی باکری در عملیات «» با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاک عراق پرداخت و این‌بار نیز شد. شهید باکری در عملیات « بن عقیل» با فرماندهی بر لشکر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاک گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیک آزاد کرد. وی همچنین در عملیات «والفجرمقدماتی» و «والفجر یک»، «والفجر دو»، «والفجر سه» و «والفجر چهار» نیز با عنوان فرمانده لشکر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداکار، در انجام تکلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد. پس از شهادت برادرش حمید در عملیات خیبر، روح در کالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود که به زودی به او خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مقدس مشرف شده و از امام رضا (ع) خواسته بود که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام (ره) و حضرت آیت‌الله (مدظله‌العالی) رسید و از ایشان درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند. این فرمانده دلاور سرانجام ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۳ در عملیات «» بر اثر اصابت تیر مستقیم ندای حق را لبیک گفت و حامل او در آب‌های ، مورد هدف آر پی جی دشمن قرار گرفت و پیکرش به دریا پیوست و هرگز .  برای اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه فرمایید.👇👇 سردار سرلشکر شهید «مهدی باکری» https://defapress.ir/fa/news/655309/%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D9%84%D8%B4%DA%A9%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%DA%A9%D8%B1%DB%8C لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 سخن از فاطمه سلام الله علیها یادگار بی بدیل خدا (ص) است ، کسی که خداوند با غضب او غضبناک و با خشنودی او خشنود می گردد . ولادت آن حضرت : هنگام ولادتش زنان مکه ، مادر بزرگوارش کبری علیها السلام را تنها گذاشتند، در اوج غربت و تنهايي خديجه،چهار بانوی بهشتي به یاریش آمدند .به او گفتند ِ«غمگین مباش ، ما از جانب پروردگارت نزد تو آمده ایم » . آنان ساره همسر ابراهیم ، آسیه همسر فرعون، مریم مادر عیسی، و کلثوم خواهر موسی بودند . در دوران کودکی، مادر گرانقدرش را از دست داد و در فراق او در روزگار غربت و محنت پدر بی تابی می کرد . خداوند متعال توسط حبیبش خاتم انبیاء صلي الله عليه وآله فاطمه زهرا (س) را تسلیت گفت. پیامبر آن قدر فاطمه (س)را دوست داشت که وقتی از سفر برمی گشت اول به خانه او وارد می شد و وقتی به سفر می رفت آخرین کسی که با وی خداحافظی میكرد دخترش فاطمه علیها السلام بود . رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره مقام دختر گرامیش فرمود : اولين كسي كه داخل بهشت مي شود فاطمه (س) است . ازدواج آن حضرت : پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند : امر ازدواج فاطمه فقط به دست خداست. فرشته ای از جانب خدا به نزد پیامبر آمد و گفت : که خداوند مرا خدمت شما فرستاده ، تا نور را به ازدواج نور در آورم ؛ یعنی (س) را به (ع). در اولین شب زندگی ، پیامبر خطاب به آنان فرمود : خداوند نسل شما را پاک و مطهر قرار دهد ، من با هرکس با شما سر دوستی داشته باشد، دوست ، و با هر که سر ستیز با شما داشته باشد در ستیزم ... در عفت و حياي حضرتش همين بس كه در آخرین روزهای عمر کوتاهش، در آن زمان که هنوز برای تشییع جنازه مرسوم نشده بود ، از اسماء- که یکی از زنان پرهیزکار بود- درخواست کرد تا برایش تابوتی بسازد تا بدن مطهرش حتی پس از شهادت و در شب تشییع نیز و در کامل باقی بماند. مهربانی و عطوفتش نسبت به مردم به حدی بود، که فرزندش امام مجتبی علیه السلام ، شب جمعه ای مادر را در محراب عبادت دید که از شب تا صبح فقط برای دیگران دعا می کرد و برای خویش دعائی نکرد ، فرمود : پسرم ! اول همسایه بعد اهل خانه. خانه داری و احترام بی اندازه اش برای امیر المومنین علیه السلام و ایجاد جوی پر از مهر و عطوفت و صمیمیت در خانه به گونه ای بود که امیر مومنان می فرماید: :به خدا قسم تا زمانی که از دنیا رفت، او را خشمگین نکردم و او را بر کاری مجبور نکردم ، او نیز هرگز مرا خشمگین نكرد و در هیچ امری از من نافرمانی نکرد . هر گاه به او نگاه می کردم ، غم و اندوه از من برطرف می گردید . او نسبت به امیرالمومنین عليه السلام به حدی بود که در طول سالهای زندگی با آن حضرت فرمود: « من حیا می کنم چیزی از شما بخواهم که توانائی فراهم آوردن آن را نداشته باشید. » شوق او به اطاعت خدا گونه ای بود که در اولین ساعات آغاز زندگی مشترکش با امیرمومنان ، زماني كه پیامبر از علی علیه السلام پرسید ؟ همسرت را چگونه یافتی ؟ علی علیه السلام عرض کرد : برای طاعت و بندگی خدا خوب یاوری است. غم و اندوه او برای ظلمی که به امیر مومنان شد بحدی بود، كه در زنان از درد بازو و پهلو و آزارهائی که پیکر چونان گلش از خارها دیده بود سخنی نگفت و شکوه ای نکرد ، شکوه اش از این بود که چرا با علی کردند ؟ تاريخي او در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله ، چراغ هدايتي است كه تا ابد حق جويان را به صراط مستقيم رهنمون است .مقام و منزلت بسیار بالای او در پیشگاه خداوند عقل را حیران می کند، تاآنجا که وقتي در جایگاه خویش در بهشت مستقر می گردد تمام پیامبران خدا به می روند . شهادت آن حضرت: فاطمه زهرا عليها السلام تنها به خدا وند عشق مي ورزيد و به هيچ كس جز خداي مهربان دل نبسته بود . زماني كه مي ديد علي عليه السلام و مانده و حقش پايمال گرديده ، اندوه و دردي بي پايان دلش را مي آزرد ؛ چرا كه محور زندگي آن مادر فضيلت ها فقط بندگي خدا بود و از زير پا گذاشتن فرمان خدا مبني بر حضرت علي عليه السلام شكوه مي كرد، تا جايي كه در اين راه، خود و غنچه نا شكفته اش را فدا نمود. همه محتاج شفاعت اویند ، بارالها ما را نیز از زمره دوستان و شیعیانش و درک کنندگان دوران ظهور فرزندش حضرت مهدي عليه السلام قرار ده. لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀 شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) : ماجرای آزار و اذیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از مسلمات تاریخ است. نه تنها علمای شیعه بلکه بعضی از علمای اهل نیز به آن اعتراف کرده اند مثلا جوینی در کتابش می نویسد: قال رسول اللَّه ( ص ) : « . . . فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونة مکروبة مغمومة مقتولة » .💔💔💔 ( فاطمه ) اولین کسى از اهل بیتم مى باشد که به من ملحق مى گردد ، پس بر من وارد مى شود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتوله ... همچنین ابن ابى دارم می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید.😭😭🥀🥀 همچنین آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن مى‌نویسد: عمر عصبانی شد و درب خانه علی (علیه السلام) را به آتش کشید و داخل خانه شد، فاطمه سلام الله علیها به طرف عمر آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول الله»! عمر شمشیرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوى فاطمه (س) زد، سپس تازیانه را بلند کرد و بر بازوى فاطمه (س)زد،😭😭 فاطمه فریاد زد: « یا ابتاه » (با مشاهده این ماجرا) علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید. اهل بیت رسول خدا ( ص ) مادر خود را مى خواندند. چنانکه امام هفتم شیعیان حضرت «موسى بن جعفر ( ع )» در مورد شهادت مادرشان می‌فرمایند : انَّ فاطمة ( س ) صدّیقة شهیده . بدرستی‌که فاطمه صدیقه‌ای است که به شهادت رسید. سلیم بن قیس هلالى که از یاران مخلص امیرمؤمنان علیه السلام است، در این باره مى‌نویسد: عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد! حضرت علیها السّلام به طرف عمر آمد و فریاد زد: یا ابتاه، یا رسول اللَّه! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و بر پهلوى فاطمه زد. آن حضرت ناله کرد: یا ابتاه! 😭💔 عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»! علی علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صُهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى که پیامبر با من بسته است، نبود، مى دانستى که تو نمى توانى به خانه من داخل شوى». سرانجام صدیقه طاهره بر اثر همین صدمات به رسید. مرحوم طبرسی ضمن بیان دقیق حوادث شهادت صدیقه طاهره می‌نویسد: « ... عمر و همراهانش ریسمانى سیاه بر گردن مبارک امیرالمومنین انداختند، با مشاهده این وضع دردانه رسول خدا بى تاب شده و خواست که میان همسر و پسر عمویش و آنان حائل شده و مانع شود، که قنفذ ملعون تازیانه اش را به تندى بر بازوى مبارک صدّیقه طاهره فرود آورد!! اثر این ضربه تا دم وفات در بازوى آن حضرت همچون دمل باقى بود. در این حال أبوبکر به قنفذ پیغام فرستاد که (ع)را نزد من بیاور، و اگر (س) کرد او را بزنید و از نزد علىّ (ع) دورش سازید، با این پیغام کار بالا گرفت و قنفذ با شدّت عمل بالاترى وارد صحنه شد و در نهایت قساوت و شدّت دخت گرامى پیامبر را میان فشار درب و دیوار قرار داده و شدّت این کار بحدّى بود که پهلوى آن بانو شکست و بچّه داخل شکم سقط شد!!😭😭😭💔💔💔 در اثر این عمل ددمنشانه آن بانوى گرامى تا آخر عمر پیوسته زمین گیر و بسترى شد تا اینکه به همین دلیل مظلومانه به رسید». مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نویسد: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ ]. علی بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند تا آندو بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند. (س)😭💔🥀 لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
💫 معجزه نشانه‌ی نبوت است. یعنی من از آمده‌ام و این هم سندش. علیه السلام، پیامبر نبود. ولی معجزه‌ی عیسی علیه السلام را داشت که توی سخن گفت. 🌍دنیای من و تو پر از معجزه است برای . سند قدرت خدا. همین که مردمک چشمانت، به اندازه یک عدس است، اما گستره‌ی عالم هستی را نشانت می‌دهد، این معجزه است. 💥همین که من و تو . و خدا از هیچ ما را آفرید، این معجزه است. همه عالم خلقت معجزه است. خدا کند هر کاری شدنی است. را ببین، قوت و قدرت خدا پیداست! ☀️فقط علیه السلام از اول بود... غیر خدا هیچ کس انتخاب ولی و خدا را نداشت، حتی خود پیامبر. خدا علی را خوب می شناخت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇༅░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎𖣔 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
لقب امیرالمومنین را چه کسی به حضرتش داد❓ ☘السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سلام بر تو ای امیر مومنان☘ در آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی که من در به آسمان‌ها سیر داده شدم فاصله من با خداوند میان و یا کمتر از آن بود خداوند آنچه را که باید به من کند وحی فرمود بعد هم فرمود: ای محمد به علی بن ابیطالب امیر مومنان از جانب من سلام برسان و بدان که من هیچ کس را قبل از او به این لقب ملقب نکرده بودم و بعد از این هم ملقب نخواهم کرد. 📘بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۹۰، حدیث ۲ از چه زمان نام امیرالمومنین به وی داده شد❓ 📜پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: تو همان کسی که خداوند در آغاز آفرینش به تو نمود، آن هنگام که مخلوقات را به پا داشت و فرمود: آیا من شما نیستم؟! گفتند: بلی، سپس فرمود: آیا صلی الله علیه و آله رسول خدا نیست؟ همه گفتند: بلی ، سپس فرمود: آیا علیه السلام امیر مومنان نیست؟ همگی از پذیرش تو و گردن کشی نمودند و گفتند: نه به جز عده ای ، که بسیار اندکند و هم ایشان می‌باشند. 📗بحارالانوار ،‌ج ۳۷ ، ص ۳۱۰، حدیث ۴۱ 📚آیت الله علی سعادت پرور ، زیارت امین الله 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
✏️خودش کارهای را انجام داده بود. خودش پذیرایی می‌کرد. خودش کسی بود که همان جا کنار جبرئیل را دید که بر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله پیامبری آورد و خودش همان اول آورد. فامیل آمدند، سر محبت پیامبر نشستند. غذایی که هرچه خوردند، نه تمام شد، نه کم را، دیدند؛ اما بستند که کافر بمانند. ✏️محمد صلی الله علیه و آله شد و صحبت کرد از سه سالی که خدا او را و از خدا گفت. آخرش در مقابل حسودانه و متکبرانه آنها پرسیده بود؛ کسی یاری دین خدا کند تا بشود من، جانشین من بعد از من؟ ✏️ علیه السلام نگاه به سنش نکرد که ۱۳ ساله است. علم کرد و دست بالا گرفت. لبخند تمسخر و طعنه‌ها و متلک‌ها را هم شنید اما . هر سه بار که مصطفی پرسید او قد علم کرد. دست آخر، پیامبر را گرفت و معرفی اش کرد... همه موقع رفتن دست در دست رجیم رفتند، علی علیه السلام اما دستش در بود... بود تا ... ✏️خدا قوت حق از باطل، خوبی از بدی، خیر از شر را از همان ابتدا در گذاشته است. آدم‌ها خودشان را، بدی را، باطل را می‌کنند. چون دستشان در نیست. چون گوش شان به حرف امامشان نیست. چون عقل شان بر و نادانی‌شان غلبه ندارد. ✏️یک کلام! چون همه چیزشان شده است و برایشان سخت است از لذت کوتاه خواب و خوراک و شهوت و مدرک و بگذرند. از شان می‌گذرند. اما که... لذتشان زود می‌شود. لذت زودگذر جاهلان دارد... امام درمان دردهاست برای عاقلان. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌࿇༅░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎𖣔 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
جورج سَجعان جُرْداق معروف به  (۱۹۳۱_۲۰۱۴م)، نویسنده و شاعر اهل  و نویسنده  الامام علی صوت العدالة الانسانیه بود. او از ۱۳ سالگی با نهج البلاغه آشنا شد و بخش‌هایی از آن را حفظ بود و تحت تأثیر افکار امام (ع) قرار داشت. جورج جرداق در سال ۱۹۳۱م در روستای الجدیدة در جنوب لبنان در خانواده‌ای مسیحی به دنیا آمد. خانواده‌ او دوستدار تشیع بودند و بر سر در خانۀ خود عبارت « لا فتیٰ الّا علی ، لا سیف الّا ذوالفقار،» حک کرده بودند. جورج در نوجوانی به‌واسطه برادرش فؤاد جرداق با آشنا شد و در ۱۳ سالگی بخش‌هایی از آن را حفظ بود. جرداق پس از تحصیل در دانشکده پاتریاکیه بیروت، به تدریس ادبیات عرب و فلسفه در مراکز آموزشی مختلف پرداخت و همزمان در حوزه‌های ترجمه و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت می‌کرد. جورج جرداق تحت تأثیر اندیشه‌های امام علی(ع) قرار داشت و کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه را با نگاهی اجتماعی، حماسی و حقوق بشری نوشت که به گفته علی‌اکبر رشاد، هیچ مسلمانی مشابه آن را تألیف نکرده است. جرداق با وجود درخواست‌ها برای نوشتن درباره شخصیت‌های اسلامی، تنها امام علی(ع) را شایسته قلم خود می‌دانست. او خود را شیفته مرام علی(ع) و از مکتب او می‌دانست برخی معتقدند اگرچه عوامل محیطی در علاقه او مؤثر بوده، اما جذابیت ادبی و محتوای سخنان امام علی(ع) دلیل اصلی این شیفتگی بوده است. جورج جرداق آثاری به زبان عربی تألیف کرده و برخی از آنها به زبان‌های دیگر ترجمه شده است، برخی از آثار او عبارتند از: الامام علی صوت العدالة الانسانیة (امام علی صدای عدالت انسانی): این کتاب به زبان‌های فارسی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و اردو ترجمه شده‌ است. علی وحقوق الانسان (علی و حقوق بشر) علی والثورة الفرنسیة (علی و انقلاب فرانسه) علی و سقراط علی وعصره (علی و روزگارش) علی والقومیة العربیة (علی و اعراب) روائع نهج البلاغه. درباره زیبایی‌های ادبی نهج‌البلاغه. قصور و اکواخ (کاخ‌ها و کوخ‌ها) صلاح الدین و ریکاردوس قلب الاسد (صلاح‌الدین و ریچارد شیردل [رمان تاریخی ۱۰۰۰ صفحه‌ای]) عبقریة العربیه (نبوغ عرب) صبایا و مرایا (دختران و آینه‌ها) أنا شرقیة (مجموعه شعر) المشردون (ترجمه کتاب ماکسیم گورکی) فاغنر والمرأة (واگنر و زن) همچنین مقالاتی از جورج جرداق در نشریات الجمهوری الجدید، الحریه، الصیاد، الشبکه، نساء، الکفاح العربی و الامن، همچنین برخی روزنامه‌های عربی پاریس و روزنامه‌های الوطن و الرای العام کویت منتشر می‌شد. جورج جرداق در سال ۱۹۹۷م به ایران سفر کرد و با آیت الله سید علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران و دیگر شخصیت‌های علمی و فرهنگی دیدار داشت. او پس از این ملاقات، آیت‌الله خامنه‌ای را فردی فرهیخته و پیرو امام علی(ع) توصیف کرد و خود را از شاگردان او خواند. وی در سال‌های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰م نیز برای شرکت در کنگره سعدی به ایران سفر کرد. او در ۶ نوامبر ۲۰۱۴م (۱۵ آبان ۱۳۹۳ش) درگذشت و در منطقه مرجعیون در جنوب به خاک سپرده شد. 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
📌ولایت چیست ، علی را گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است. این ولایت ، ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم در سه بعد ؛ در و در و‌در ؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرف ها و جلوه ها را ، هواهای دل و حرف های خلق و جلوه های دنیا را و در جامعه ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را. در این حد، جز خدا کسی را حاکم نمی گیرد ، جز وظیفه چیزی او را نمی دهد. هیچ قدرت و ثروت و جلوه ای در روح او نمی آورد و دستوری او را از جا نمی کند جز دستور حق و امرِالله ؛ از هر که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد. و هنگامی که روحی به رسید و جز امر حق امری نداشت و جز خواست او خواهشی نداشت ، این به ولایت می رسد و به سرپرستی می رسد و دستور او و حتی نگاه او در دل های موحد ، حرکت می آفریند. و این است که به ولایت رسید و به رسید؛ که ( النبی اولی بالمومنین من انفسهم) و این است که به ولایت می رسد ؛ که 《 من کنت مولا فهذا علی مولا》 این هم پس از آن جمله و اقراری《 ألست أولی بکم من أنفسکم》 و این است که دیگر به ولایت می رسند؛ که به و آزادی و آگاهی رسیده بودند: 《 اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.》 و این معنای است. 📚علی صفایی حائری، غدیر 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb
غزوه_خیبر آخرین رویارویی بین و در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است که در محرم سال هفتم هجری در منطقه خیبر اتفاق افتاد. در این غزوه مسلمانان غنایم قابل توجهی بدست آورند، از جمله منطقه و چند قلعه دیگر که خالصه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شد. این غزوه نیز مانند سایر غزوات دیگر، صحنه دلاوری های امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود. رشادت‌های حضرت امیر المومنین علیه السلام در خیبر: بیشتر مردان یهود در قلعه قرار داشتند که ترین این قلعه ها بود. یهودیان در آن روز مسلمانان را تیر باران کردند و یاران رسول خدا (ص) , خود را سپر آن حضرت قرار دادند. خدا صلى الله علیه و آله صبحگاهان فرماندهى را به سپرد. اما حصن مزبور تا شب گشوده نشد. فرداى آن روز، رایت در دستان قرار گرفت و باز گشوده نشد. شب روز سوم رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: « فردا پرچم را به کسی می دهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند.» چون پیامبر (ص) شب را به صبح آوردند، کسى را پى (ع) فرستادند، و او در حالى که چشم درد داشت، به حضور پیامبر (ص) آمد و گفت: من نه دشت را مى‌بینم و نه کوه را. پیامبر (ص) فرمودند: چشمت را بگشا. و او چشمهایش را گشود، و رسول خدا (ص) با معجزه ای او را شفا دادند.. (ع) مى‌گفت: پس از آن هرگز چشم درد نگرفتم. آنگاه رسول خدا (ص) پرچم را به على (ع) دادند و براى او و یارانش دعا فرمودند که پیروز شوند. نقل شده پیامبر خطاب به امام چنین فرمود: «پروردگارا على را از شدت گرمى و سردى نگهدارى فرما -و پرچم سپید رنگ را باو داده فرمود:- پرچم را بگیر به میدان برو که جبرئیل با تو و نصرت خدا پیشاپیش تو و رعب و ترس در دل دشمنان تو افتاده. بدان اى على یهودیان در کتاب خود خوانده‌اند کسى که آنان را به هلاکت می رساند دلاوریست بنام "ایلیا"، چون با آنان برابر شدى بگو نام من "على" است که آنان از برکت این نام ذلیل خواهند شد». کشته شدن مرحب توسط امیرالمؤمنین: نخستین کسى که از یهودیان همراه با تکاوران خود بر مسلمانان حمله کرد، حارث برادر مرحب بود. مسلمانان به هزیمت رفتند و على (ع) به تنهایى پایدارى فرمود، و ضرباتى به یکدیگر زدند و على (ع) او را کشت. یاران حارث به سوى حصار گریختند و وارد آن شدند و در را بستند و مسلمانان به جاى خود برگشتند. پس از آن مرحب یهودی بیرون آمده زره آهنین بر سر گذارده و سنگ گرانبارى را سوراخ کرده مانند کلاه خود بر روى آن نهاده بود. و رجز می خواند. امام على (ع) در پاسخ او فرمودند: «منم آن کسى که مادرم مرا حیدر نامیده و مانند شیران درنده بیشه شجاعتم، شما را مانند سندره (که نام کیالى بوده) به پیمانه شمشیر مى‌سنجم و با نیزه دلاورى بزرگان کفار را نابود می سازم.» هنگامى که امیر المؤمنین (ع) فرمود من على بن ابى طالبم، یکى از علماء یهود گفت سوگند به تورات موسى مغلوب شدیم و همان وقت چنان ترسى در دلهاشان افتاد که نتوانستند بجاى خود آرام بگیرند. على (ع) گوید دو ضربت میان ما رد و بدل شد و چنان ضربتى بسر او وارد آوردم که مغفر آهنین و کلاه خود سنگى او را شکافته و سر او را دو نیم نموده ضرب شمشیر بدندانهاى او اصابت کرد همان جا بزمین افتاد کندن در قلعه توسط علیه السلام : ابن اسحاق از ابورافع نقل مى‌ کند که من در کنار على (ع) بودم که با یک یهودى درگیر شد و سپر از دستش افتاد. آن حضرت درِ حِصن برداشت و تا پایان نبرد، به عنوان سپر از آن بهره گرفت. ابورافع مى ‌گوید: پس از جنگ، ما هشت نفر کوشیدیم تا در را برگردانیم نتوانستیم. شیخ مفید در ارشاد می نویسد: «چون مرحب کشته شد همراهیان او بزودى وارد حصار شده و در را بروى او بستند. على (ع) خود را بدر رسانیده و با اندک کوششى در را گشود و چون بیشتر از مسلمانان نمی توانستند از خندق عبور کنند على (ع) در را مانند پلى بر روى خندق قرار داد و مسلمانان از روى آن گذشتند و وارد قلعه شده و غنیمتهاى بسیارى نصیبشان شد. چون از قلعه بازگشتند علیه السلام در قلعه را که بیست نفر مرد مى‌بستند بدست گرفته و چندین ذراع دورتر از خیبر بزمین افکند. از سخنی که امام علیه السلام در نامه اش به سهل بن حنیف در این باره می نویسد معلوم می گردد که آن حضرت این کار را با نیرویی غیبی و ملکوتی انجام دادند: به خدا قسم من با قوه جسمانی و نیرویی که از غذا خوردن فراهم آمده باشد درب خیبر را از جا در نیاوردم و آن را چهل ذراع پشت سرم نیانداختم، بلکه این کار را با نیروی ملکوتی و نفسی که به نور پروردگارش روشنی یافته بود انجام دادم. (ع) لینک کانال 👇✨ @deldadegan_yar_ghayeb
📝التوحيد- به نقل از اسحاق بن راهويه - : امام رضا عليه السلام در سفر به خراسان، در شهر نيشابور که رسيد، علماى حديث ، نزد ايشان گِرد آمدند و گفتند : اى پسر پيامبر خدا! از نزد ما مى‌روى و حديثى برايمان باز نمى‌گويى تا از شما بهره‌مند شويم؟! ✏️امام رضا عليه السلام - كه در كجاوه نشسته بود - ، سرش را بيرون آورد و فرمود : «از پدرم ، بن جعفر ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از پدرم ، بن محمّد ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از پدرم ، بن على ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از پدرم ، بن الحسين ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از پدرم ، بن على بن ابى طالب ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از پدرم ، على بن ابى طالب ، شنيدم كه مى‌فرمايد : از خدا شنيدم كه مى‌فرمايد : از شنيدم كه مى‌فرمايد : از - كه بزرگى‌اش بِشكوه باد - شنيدم كه مى‌فرمايد : ☘«لا إلهَ إلَّا اللَّهُ حِصني ؛ فَمَن دَخَلَ حِصني أمِنَ مِن عَذابي» . "لا إله إلّا اللّه ، دژِ من است . هر كس به من وارد شود ، از عذابم در است"» . ✏️راویان حدیث‌ گفته اند: چون شتر كه حركت كرد ، امام عليه السلام بر ما بانگ داد و فرمود : ☘ «بِشُروطِها ، وأنا مِن شُروطِها». « اما شرط هایی دارد و من، از آن هستم». 📚التوحيد : ص ۲۵ ح ۲۳ ، معاني الأخبار : ص ۳۷۱ ح ۱ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۳۵ ح ۴ ، ثواب الأعمال : ص ۲۱ ح ۱ ، بشارة المصطفى : ص ۲۶۹ ، بحار الأنوار : ج ۳ ص ۷ ح ۱۶ 🌐دلدادگان کوی یار غائب 🌷 ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄🌷 🆔 @deldadegan_yar_ghayeb