eitaa logo
دلدادگانِ صاحِبَ الزَمان سَلامُ الله علیه
1.8هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
176 فایل
السَّلاَمُ عَلَى الدِّينِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ... 🌱سلام بر مولایی که تنها نشانِ باقیمانده از دین و حجّت های خداست. 🌱سلام بر او که گنجینه علم الهی است. 📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله @maaref_shiaa
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از معارف الشیعه
⚫️ صحنه‌ای جانسوز در عصر 💢 ...و حسين جالس أمام بيته محتبيا بسيفه إذ خفق برأسه على ركبتيه و سمعت أخته زينب الصيحة فدنت من أخيها فقالت يا أخى أما تسمع الاصوات قد اقتربت قال فرفع الحسين رأسه فقال إنى رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم في المنام فقال لى إنك تروح إلينا قال فلطمت أخته وجهها و قالت يا ويلتا.... ✍🏻 در عصر تاسوعا، امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت: برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود: هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. بمن فرمود: تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد. 📚 الإرشاد، مفید رحمه الله، ۲/۹۰ 📚 تاریخ طبری، ۴/۳۱۶ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
🔘 به فدای آن آقایی که بسیار او را در زندان، اذیت و آزار دادند و به میان حیوانات وحشی انداختند‌... در ادعیه ساعات هر روز که مرحوم شیخ بهایی در «مفتاح الفلاح» آن‌ ادعیه و توسّلات را نقل کرده است، در ساعت یازدهم هر روز اینگونه به درگاه الهی عرضه می‌داریم: وَ بِالاِمامِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ علیه‌السلام اَلَّذی طُرِحَ لَلسِّباعِ فَخَلَّصْتَهُ مِْن مَرابِضِهاوَامْتُحِنَ بِالدَّوآبِّ الصِّعابُ فَذَلَّلْتَ لَهُ مَراکِبَها؛ 🔹یا الهی! متوسل شدم به امام حسن عسکری علیه السلام؛ آن آقایی که او را افکندند در میان درندگان پس به سلامت او را از محل درندگان بیرون آوردی، و آن حضرت به جنبدگان سرکش و حیوانات چموش امتحان شد پس رام کردی برای او سوار شدن بر آن ها را. 📚مفتاح الفلاح ص۱۳۴ 🩸خلفای وقت، مکرّر امام حسن عسکری علیه‌السلام را به بهانه های مختلف به زندان می‌انداختند تا اینکه یک روز، آن حضرت را به شخص سنگ‌دل و نانجیبی به نام «نِحریر» سپردند. به روایت «کافی» و «ارشاد»: سُلِّمَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه‌السلام إِلَی نِحْرِیرٍ وَ کَانَ یُضَیِّقُ عَلَیْهِ وَ یُؤْذِیهِ ▪️امام حسن عسکری علیه‌السلام را به نِحریر که مردی بد جنس بود، تحویل دادند. او خیلی بر آقا سخت می‌گرفت و آن حضرت را اذیت می‌کرد. 🔻یک روز زنش به او گفت: از خدا بترس! می‌دانی چه شخصی در زندان تو است؟ آن زن عبادت و پرهیزگاری امام علی را برایش نقل کرده و گفت: من می‌ترسم که به واسطه آزار او به عذاب مبتلا شوی. نحریر در جواب زن خود گفت: به خدا او را پیش درندگان می‌اندازم. در این مورد از خلیفه اجازه گرفت و امام علیه‌السلام را پیش درندگان انداخت. هیچ کس شک نداشت که اکنون او را پاره پاره می‌کنند. فَوَجَدُوهُ علیه السلام قَائِماً یُصَلِّی وَ هِیَ حَوْلَهُ فَأَمَرَ بِإِخْرَاجِهِ إِلَی دَارِهِ ▪️از بالا نگاه کردند، دیدند امام علیه السلام به نماز ایستاده و درندگان اطرافش را گرفته اند. دستور داد آن جناب را خارج کنند و به خانه اش ببرند. 📚الارشاد،ص ۳۲۴ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۱۳. کانال معرفتی"معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
🔴 غربت سلام الله علیها در زمان وضع حمل ◾️شیخ صدوق در کتاب امالی با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل می‌کند که گفت: به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم: ولادت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟ فرمود: بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجه‌ی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمی‌رفتند و بر او سلام نمی‌کردند، هیچ زنی را اجازه نمی‌دادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد. هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمه‌ی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو می‌کرد و او را امر به صبر می‌نمود. ولی خدیجه‌ی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان می‌داشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجه‌ی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمه‌ی زهرا سخن می‌گوید، فرمود: ای خدیجه با که سخن می‌گویی؟! خدیجه گفت: این بچّه‌ای که در رحم من است با من سخن می‌گوید و مونس من است. پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: آری این جبرئیل است که به من بشارت می‌دهد و می‌گوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود می‌آورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفه‌ی خویشتن قرار خواهد داد. حضرت خدیجه‌ی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا درباره‌ی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند: چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجه‌ی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجه‌ی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت: ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من ساره‌ام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو می‌باشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید. موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانه‌های مکّه نورانی شد، هیچ خانه‌ای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجه‌ی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق۲ بهشتی بود، ابریق‌ها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجه‌ی کبری بود ابریق‌ها را گرفت و حضرت فاطمه‌ی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ.» آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت می‌دادند. در آسمان نور درخشنده‌ای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند آن زنان به خدیجه‌ی کبری گفتند: این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجه‌ی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمه‌ی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد می‌کرد 📚 الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ج۲ ص ۱۶۹ بنقل از امالی صدوق
🩸«گرمای طاقت‌فرسا» و «فشار جمعیت» در تشییع پیکر مطهر امام هادی علیه‌السلام ... مورّخ نامی جناب «مسعودی» در کتاب «إثبات‌الوصیة»، تشییع پیکر پاک امام هادی علیه‌السلام را اینگونه گزارش می‌کند: 📋 وَ اشْتَدَّ الْحَرُّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ وَ ضَغَطَهُ النَّاسُ فِي طَرِيقِهِ وَ مُنْصَرَفِهِ مِنَ الشَّارِعِ بَعْدَ الصَّلاَةِ عَلَيْهِ، ▪️روز تشییع، هوا بسیار گرم بود؛ بعد از آنکه امام حسن عسکری علیه‌السلام بر پیکر پاک پدر بزرگوارش نماز خواند، در مسیر بازگشت، گرمای هوا و فشار جمعیت، آن حضرت را خسته نموده و توان راه رفتن را از آن امامِ داغدیده گرفت. 📋 فَصَارَ فِي طَرِيقِهِ إِلَى دُكَّانِ بَقَّالٍ رَآهُ مَرْشُوشاً فَسَلَّمَ وَ اسْتَأْذَنَهُ فِي الْجُلُوسِ فَأَذِنَ لَهُ وَ جَلَسَ، وَ وَقَفَ النَّاسُ حَوْلَهُ... ▪️در همان مسیر، نگاه آن حضرت به یک بقّالی افتاد که در جلوی مغازه‌اش مقداری آب پاشیده بود؛ امام علیه‌السلام به صاحب آن مغازه سلام گفته و اجازه خواستند تا در جلوی مغازه‌اش کمی نشسته و استراحت کنند؛ صاحب دُکّان هم‌ اجازه داد و امام علیه‌السلام نشستند و مردم در اطراف آن حضرت جمع شدند... (۱) ✍ آه یا امام حسن عسکری ... اگر آن روز، هوا گرم و سوزان بود، غروب عاشورا هم هوا گرم و سوزان بود... اگر شما داغدیده بودید، اهل و عیال سیدالشهداء علیه‌السلام هم داغدیده بودند... اما چه بگوییم از آن ساعت جانسوزی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به محضر إمام سجاد علیه‌السلام رسید و فرمود: 📜 يا بَقيّةَ المٰاضينَ! و ثِمالَ البٰاقينَ! قَد أضرَمُوا النّارَ في مَضارِبِنا ، فمٰا رأيُكَ فينا؟ ▪️اى يادگار گذشتگان و پناه باقيماندگان! خيمه‌ها را آتش زده‌اند؛ چه كنيم؟ 🥀 امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📜 عَلَيكُنَّ بِالفَرار! ▪️هر چه زودتر به بیابان‌ها فرار كنيد! 📜 فَفَرَرنَ بَناتُ رَسولِ اللّهِ صائحاتٍ، باكياتٍ، نادباتٍ ▪️همه مخدّرات و دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در حالى كه گريان بودند و فرياد مى‌زدند، فرار كردند و سر به بيابان‌ها گذاشتند. (۲) ➖ و به روایت «سید‌بن‌طاووس»، امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📜 حَمَلَني عَلَى بَعيرٍ يُطلََعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، وَ رأسُ الحُسينِ عليه‌السلام عَلَى عَلَمٍ... ▪️مرا بر روی یک شتر بدون جهاز سوار کردند و سر مطهر پدرم را بر روی نیزه‌ای در مقابل ما گذاشتند. 📜 ... و حَولُنٰا بِالرِّماحِ، اِنْ دَمَعَتْ مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رأسُهُ بِالرُّمْحِ ▪️دوْر تا دور ما با نیزه ایستاده بودند و اگر یکی از ما گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت، با کعب‌نِیْ بر سر او می‌زدند.(۳) 📝‌ آزار دیدم / خود را میان معرکه بیمار دیدم در خیمه بودم / هفت آسمان را بر سرم آوار دیدم در بین گودال / آیینۀ جسم پدر را تار دیدم بابای خود را / دربین یک لشکر بدون یار دیدم این‌ها بماند‌ / از شام دیدم هرچه من آزار دیدم شب‌های بسیار‌ / در بین صحرا عمه را بیدار دیدم صد بار مُردم / وقتی به پای خواهرانم خار دیدم ای وای از شام / گهواره را در بین یک بازار دیدم بزم شراب و.../ بی‌حرمتی در مجلس اغیار دیدم نامحرمان را / نزدیک مَحرم‌های خود بسیار دیدم... 📚(۱)اثبات الوصیه ج۱ ص۲۴۳ 📚(۲)معالي السبطین ص٨٩ 📚(۲)وسیلة الدارین ص٣۴٣ 📚(۳)اقبال الاعمال ج۳ص۸۹ https://eitaa.com/deldadeganmahdy
⚫️ کنیز زیبا روی در زندان سلام الله علیه ◾️ابن شهر آشوب از کتاب انوار روایت کرده است که در ایامى که حضرت امام موسى علیه‌السّلام‏ در حبس هارون بود، او جاریه‏اى در نهایت حسن و جمال براى خدمت حضرت به زندان فرستاد، شاید که حضرت بسوى او میل نماید و قدر او در نظر مردم کم شود، تا آنکه براى تضییع آن حضرت بهانه به دست آورد. چون کنیز را به خانه آن جناب آوردند فرمود: مرا به امثال اینها احتیاجى نیست، اینها در نظر شما مى‏نماید و نزد من قدرى ندارد. چون خبر را براى او بردند، در غضب شد و گفت: بگوئید که ما تو را به رضاى تو حبس نکرده‏ایم و ما را با رخصت تو کارى نیست، جاریه را نزد او بگذارید و بر گردید. چون جاریه را به نزد آن جناب گذاشتند، از مجلس خود برخاست، خادمى را فرستاد که خبر آن جاریه را بیاورد، خادم برگشت و گفت: جاریه در سجده است و مى‏گوید: قدّوس سبحانک، هارون گفت: جادو کرده است او را موسى بن جعفر. چون جاریه را طلبید، اعضاى او مى‏لرزید و بسوى آسمان نظر مى‏کرد، هارون گفت: چه مى‏شود تو را؟ گفت که: حالت غریبى مرا رو داد، چون نزد آن جناب رفتم پیوسته مشغول نماز بود و متوجّه من نمى‏گردید، بعد از آنکه از نماز فارغ شد، مشغول ذکر خدا بود، به نزدیک او رفتم و گفتم: چرا خدمتى به من نمى‏فرمائى؟ گفت: به تو احتیاجى ندارم، گفتم: مرا بسوى تو فرستاده‏اند که خدمت کنم، پس گفت: این جماعت چه‏کاره‏اند و به جانبى اشاره کرد، چون نظر کردم باغها و بستانها دیدم که منتهاى آن به نظر در نمى‏آمد... چون این حالت را مشاهده کردم، مدهوش شدم و به سجده افتادم، و سر بر نداشتم تا خادم تو مرا به نزد تو آورد... 📚مناقب ابن شهر آشوب ج۴ ص۳۲۲ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله علیه آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸تنها درخواست حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام در روز آخر عمْر شریفش، از سِندی بن شاهک ملعون، چه بود؟! به مابپیوندید📲@deldadeganmahdy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ محل زندان امام کاظم سلام الله علیه در بغداد الله علیه آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸آقای ما حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را در یک «زیرانداز» پیچیدند و بدن مبارکش را لگدمال کردند ... نقل‌های متقدّم تاریخی، مصیبت دردناکی از مصائب حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را برای ما نقل کرده‌اند، که کمتر گفته و شنیده شده است … نوشته‌اند: 📋 ... دَعٰا بِالسّنْدِيّ و أمَرَهُ فِيه بِأمرِهِ فَلَفَّهُ عَلَى بَساطٍ، و قَعَدَ الفَرّاشونَ النَّصارىٰ عَلَى وَجهِهِ ▪️هارون‌الرشید ملعون،(بعد از آنکه خرمای مسموم به آن حضرت خوراند، تصمیم گرفت که هرچه سریعتر کار آن حضرت را یکسره کند … لذا) به سندی بن شاهک یهودی دستور داد تا موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام را درون یک زیرانداز بپیچند و او را لگدمال کنند؛ او‌ هم آمد و آن حضرت را درون یک زیرانداز پیچید و دستور داد یک عدّه فرّاش مسیحیِ خدانشناس، بر روی صورت مبارک آن حضرت نشستند و او را لگدمال کردند. 📚مقاتل الطالبین، ص۴۱۷ 📚عُمدة الطالب،إبن عِنَبه، ج۱ ص۱۹۶ به مابپیوندید📲@deldadeganmahdy