🌷زيارت عباس بن امير المؤمنين عليه السلام🌷
السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ
أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ (جَاهَدْتَ وَ) نَصَحْتَ
وَ صَبَرْتَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ
لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ لَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
وَ أَلْحَقَهُمْ بِدَرْكِ الْجَحِيمِ
#زیارتنامه
#حضرت_عباس
#تاسوعا
🕯🥀🍂
🥀
❇️ تشرفات
💠 آیت الله مرعشی نجفی رحمةاللهعلیه:
✍ یکى از علما میگفت من مشکلى داشتم به مسجد جمکران رفتم، درد دل خود را به محضر #امام_زمان (عجل الله فرجه) عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.
👈 براى همین منظور چندین بار به مسجد جمکران رفتم ولى نتیجهاى ندیدم.😔
🔹روزى هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم:
مولاجان!
آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم؟
شما امام من مىباشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به علمدار کربلا قمربنى هاشم (علیهالسلام) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟😥
👈 از شدت تاثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم.
ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امکان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) مواجه شدم.
بدون تامل به حضرتش سلام کردم.
💚 حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند:
✍ نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمىشوم به علمدار کربلا متوّسل شوى، بلکه شما را راهنمائى هم مىکنم که به حضرتش چه بگویى.
👌 چون خواستى از #حضرت_ابوالفضل علیهالسلام حاجت بخواهى، این چنین بگو:
✨ یا ابا الغوث ادرکنى✨
📚 لالههاى رنگارنگ، ص ۱۱۴
📚 چهره درخشان قمربنیهاشم ج١ ص۴١٩
📚 مجله منتظران شماره ٧١
#محرم
#تاسوعا
#امام_زمان علیهالسلام
🥀
🕯🥀🍂
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
#مقتل_مستند
⚫️ صحنهای جانسوز در عصر #تاسوعا
💢 ...و حسين جالس أمام بيته محتبيا بسيفه إذ خفق برأسه على ركبتيه و سمعت أخته زينب الصيحة فدنت من أخيها فقالت يا أخى أما تسمع الاصوات قد اقتربت قال فرفع الحسين رأسه فقال إنى رأيت رسول الله صلى الله عليه و سلم في المنام فقال لى إنك تروح إلينا قال فلطمت أخته وجهها و قالت يا ويلتا....
✍🏻 در عصر تاسوعا، امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید، نزدیک برادر آمده و گفت: برادر، صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک میشوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود: هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم. بمن فرمود: تو به نزد ما خواهی آمد. چون زینب این خبر وحشتناک را شنید، سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد.
📚 الإرشاد، مفید رحمه الله، ۲/۹۰
📚 تاریخ طبری، ۴/۳۱۶
کانال معرفتی "معارف الشیعه"
@maaref_shiaa