eitaa logo
دلداده‌ انقلاب
3.6هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
22.4هزار ویدیو
200 فایل
✅به کانال #دلداده_انقلاب [دلدادگی سابق] خوش آمدید شعار کانال:عشق و دلدادگی را در نوکری اهلبیت و اربابمون سیدالشهدا (علیهم السلام) بیاموزیم که عشق، همان ایثار جان است در راه معشوق 👈دلداده‌ اربابمون حسینیم ودیانت ماعین سیاست ماست 🧲پل ارتباطۍ @adminn19
مشاهده در ایتا
دانلود
دلداده‌ انقلاب
شب_دوم_محرم امشب میخوام با قلم الکن و پر از ایراد و ناتوانم از #غلام_سیاه_ارباب بگم عمری باشه تا
امشب قراره از بگم از خانومی که با دستایه کوچکشون خیلی گره ها رو باز کردن حاجت خیلیارو دادن بی مقدمه بریم سر روضه چند سال پیش با یه رفیق هیاتی و امام حسینی داشتیم گپ می زدیم همیشه حرفامون بالاخره می رسید به اما اون شب تا بهم رسیدیم و بعد سلام و یه احوالپرسی ساده ، بهم گفت : یادته وقتی تو هیات کار به روضه ی حضرت رقیه می رسید با اینکه در و دیوار گریه می کرد من فقط نگاه می کردم و برام درک بعضی چیزا سخت بود؟ گفتم : آره همیشه می گفتی فلانی این روضه منو داره می کشه ولی نمی دونم چرا بغضم نمی ترکه؟ گفت: ولی دیگه نمی گم حالا می فهمم چرا وقتی اسم نازدانه ی ارباب میاد و روضه اش این همه دلا آتیش می گیره گفتم :چی شد که فهمیدی ؟ گفت : می دونی که خدا حدود یه ساله بهم دختر داده ؟ گفتم :آره اجازه نداد حرفمو ادامه بدم و پرسید: می دونی دخترم و همسرم رو از معجزه ی آقامون دارم؟ یادته دکترا وقتی همسرم باردار بود جوابش کردن؟ همه گفتن یا هردو از بین میرن یا فقط یکی شون برات می مونه یهویی ساکت شد دیدم سرش رو پایین انداخته شونه هاش می لرزه و آروم آروم اشک می ریزه گفتم : رفیق جان می دونم اینا رو می دونمم که نذر کرده بودی و آخرین دکتر بعد آزمایش دوم خبر از داد .آره فدای اون اشکات بشم که همیشه برا ارباب جاریه گفت رفیق قدیمی صبر کن بذار امشب خوب برا دختر کوچولوی آقا بارونی بشه چشام. ادامه داد محرم امسال یه شب خانومم رفته بود مسجد ولی زود برگشت و پرسید فلانی اگه امشب یه ساعت دیرتر بری هیات خیلی خوب میشه آخه دخترمون داره خوابش میبره منم زود بر میگردم. گفتم باشه چشم. چند دقیقه بعد رفتن همسرم دخترم تو بغلم داشت خوابش می برد که دیدم تلویزیون روضه می خواد پخش کنه فکر کنم حاج محمود بود بعد چن دقیقه حاجی شروع کرد روضه ی دختر ارباب رو خوندن😭 از عصر عاشورا می گفت از غارت خیمه ها از 😭😭 من دیگه آروم نمی تونستم بشینم زار میزدم نگام افتاد به دخترم که دستمو گرفته بیدار شده بود حاج محمود می گفت آهای دختر دارا شماها خوب می فهمین من چی بگم 😭😭😭 چی می کشید دختر خانوم کوچولوتون بخوره؟😭😭😭 چه حالی دارید بشنوید یه مشت نامرد شروع کردن به ...😭😭😭😭 ولی آهای پدری که دختر خانومت تو بغلته الان ،اون نامردا می دونین تو خرابه ی شام چجوری دختر آقامون حسین ع رو آروم کردن؟ بذارید براتون بگم : برا رقیه جان آقا 😭😭😭😭 اینجا که رسید دیدم رفیقم داره داد می زنه والله که اون شب می خواستم بمیرم از این همه غصه و درد که نازدانه ی اربابمون کشید حالا هیات دو نفره رفقا فقط بود و زار زار گریه 😭😭😭😭 الهی به بی قراری رقیه جان آقا امام حسین تو خرابه ی شام فرج مهدی فاطمه رو برسون 🅿️اختصاصی کانال دلدادگی💙 🖌دلداده ی حضرت ارباب @deldadegi دلدادگی💙
هدایت شده از دلدادگی آبی
امشب قراره از بگم از خانومی که با دستایه کوچکشون خیلی گره ها رو باز کردن حاجت خیلیارو دادن بی مقدمه بریم سر روضه چند سال پیش با یه رفیق هیاتی و امام حسینی داشتیم گپ می زدیم همیشه حرفامون بالاخره می رسید به اما اون شب تا بهم رسیدیم و بعد سلام و یه احوالپرسی ساده ، بهم گفت : یادته وقتی تو هیات کار به روضه ی حضرت رقیه می رسید با اینکه در و دیوار گریه می کرد من فقط نگاه می کردم و برام درک بعضی چیزا سخت بود؟ گفتم : آره همیشه می گفتی فلانی این روضه منو داره می کشه ولی نمی دونم چرا بغضم نمی ترکه؟ گفت: ولی دیگه نمی گم حالا می فهمم چرا وقتی اسم نازدانه ی ارباب میاد و روضه اش این همه دلا آتیش می گیره گفتم :چی شد که فهمیدی ؟ گفت : می دونی که خدا حدود یه ساله بهم دختر داده ؟ گفتم :آره اجازه نداد حرفمو ادامه بدم و پرسید: می دونی دخترم و همسرم رو از معجزه ی آقامون دارم؟ یادته دکترا وقتی همسرم باردار بود جوابش کردن؟ همه گفتن یا هردو از بین میرن یا فقط یکی شون برات می مونه یهویی ساکت شد دیدم سرش رو پایین انداخته شونه هاش می لرزه و آروم آروم اشک می ریزه گفتم : رفیق جان می دونم اینا رو می دونمم که نذر کرده بودی و آخرین دکتر بعد آزمایش دوم خبر از داد .آره فدای اون اشکات بشم که همیشه برا ارباب جاریه گفت رفیق قدیمی صبر کن بذار امشب خوب برا دختر کوچولوی آقا بارونی بشه چشام. ادامه داد محرم امسال یه شب خانومم رفته بود مسجد ولی زود برگشت و پرسید فلانی اگه امشب یه ساعت دیرتر بری هیات خیلی خوب میشه آخه دخترمون داره خوابش میبره منم زود بر میگردم. گفتم باشه چشم. چند دقیقه بعد رفتن همسرم دخترم تو بغلم داشت خوابش می برد که دیدم تلویزیون روضه می خواد پخش کنه فکر کنم حاج محمود بود بعد چن دقیقه حاجی شروع کرد روضه ی دختر ارباب رو خوندن😭 از عصر عاشورا می گفت از غارت خیمه ها از 😭😭 من دیگه آروم نمی تونستم بشینم زار میزدم نگام افتاد به دخترم که دستمو گرفته بیدار شده بود حاج محمود می گفت آهای دختر دارا شماها خوب می فهمین من چی بگم 😭😭😭 چی می کشید دختر خانوم کوچولوتون بخوره؟😭😭😭 چه حالی دارید بشنوید یه مشت نامرد شروع کردن به ...😭😭😭😭 ولی آهای پدری که دختر خانومت تو بغلته الان ،اون نامردا می دونین تو خرابه ی شام چجوری دختر آقامون حسین ع رو آروم کردن؟ بذارید براتون بگم : برا رقیه جان آقا 😭😭😭😭 اینجا که رسید دیدم رفیقم داره داد می زنه والله که اون شب می خواستم بمیرم از این همه غصه و درد که نازدانه ی اربابمون کشید حالا هیات دو نفره رفقا فقط بود و زار زار گریه 😭😭😭😭 الهی به بی قراری رقیه جان آقا امام حسین تو خرابه ی شام فرج مهدی فاطمه رو برسون 🅿️اختصاصی کانالهای دلدادگی💙 در ایتا و تلگرام @deldadegi 🖌دلداده ی حضرت ارباب @deldadegiabi دلدادگی آبی💙