eitaa logo
دل نخواهی
829 دنبال‌کننده
466 عکس
83 ویدیو
2 فایل
#محمد_حسین_انصاری_نژاد گزیده‌ای از آثار محمد حسین انصاری نژاد شاعر و نویسنده معاصر 🟥 این کانال توسط ادمین اداره می‌شود 🟥
مشاهده در ایتا
دانلود
"سیمای مهدی(عج) در اشعار شاعران سده‌های چهارم و پنجم" در سده‌های نخستین شعر فارسی اشارات مربوط به مهدی(عج) و آخرالزمان محدود است. در این دوره، توصیفات مربوط به آن حضرت عمدتا در آثار روایی، تفسیری و متون دینی دیده می‌شود. این نکته سبب شده، تا عصر محمود غزنوی(دست کم در اشعاری که اینک در دسترس است) ذکری مستقیم از ایشان نرفته باشد. در مدایح عصر غزنوی اول، به مرور و به صورت تلمیحی اشاراتی به نام مهدی و عمدتا در تقابل دجال ثبت شده است. این چند تلمیح را در اشعار غضایری رازی و عنصری می توان دید: یکی گوید که مهدی گشت پیدا یکی گوید نبی الله اکبر * سیاست تو به گیتی علامت مهدی است کجا سیاست تو نیست فتنه‌ی دجال در قطعه‌ای منسوب به ابوسعید هم به آن حضرت(ع) شفاعت جسته شده که چنانکه در مقاله ای اشاره کرده‌ام، این شعر متاخر از زمان شیخ است( ر.ک. مجله‌ی شیعه شناسی) و نمی‌تواند از بوسعید باشد. در اشعار عصر سلجوقی، عمدتا نگاه اهل سنت به ظهور مهدی موعود دیده می‌شود. در تلمیحاتی که در دیوان قطران، لامعی، ابوالفرج، عمعق، مسعود سعد، سنایی و شاعران بی‌دیوان می‌بینیم؛ عمده‌ی توصیف‌ها روایتگر فتنه‌ی دجال و تقابل آن با ظهور مهدی(عج) و همراهی مسیح(ع) و آن حضرت است: مسعود سعد: مشهور شد از رایت او آیت مهدی منسوخ شد از هیبت او فتنه‌ی دجال سنایی (دیوان): ای دریغا مهدیی کامروز از هر گوشه‌ای یک جهان دجال عالم‌سوز سر بر کرده‌اند * گر مخالف خواهی ای مهدی در آ از آسمان ور موافق خواهی ای دجال یک‌ره سر بر آر حدیقه: خلق او آمد از نکو عهدی روح عیسی و قالب مهدی * اندرین روزگار بد‌عهدی چیست جز عدل هدیه‌ی مهدی در اشعار شاعران و نویسندگان متمایل به نگاه شیعی (اسماعیلی یا اثناعشری) هم اشاراتی به آخر الزمان دیده می‌شود. ناصرخسرو در دیوانش تنها به صورت نمادین به فتنه‌ی دجال و معنای نهفته پشت آن اشاره کرده است. در قصیده‌ای منسوب به او نیز نامی از مهدی به میان آمده؛ البته مینوی در مقدمه‌ی دیوان چاپ نصرالله تقوی انتساب این شعر به ناصر خسرو را رد می کند و می‌گوید: "قول به مهدی در عقاید ایشان ندیده‌ام و اگر بوده در زمان حکیم ناصر خسرو نبوده". شعر مورد نظر از زاویه‌ی سبک سروده‌ی ناصر خسرو نیست؛ با این حال اشاره به مهدی(ع) را در رساله‌ی اسماعیلی کشف‌المحجوب از ابویعقوب سجستانی هم می‌توان دید: "مهدی آن است که مردمان را راه نمایذ و همه‌ی پیغمبران از پیش او مردمان را راه نموذند به راه خدای، ولیکن سخن‌های ایشان پوشیذه بوذ و علم‌های ایشان در حجاب بوذ؛ زیرا زمان‌ها چنان واجب کرد... و چنین گفتند کی چون مهدی بیایذ گرگ و گوسفند به یک‌جا آب خورند...". کامل‌ترین تصویر شاعرانه از آخرالزمان و ظهور مهدی(ع) را در ابیات نخستین گرشاسپ نامه‌ی اسدی توسی می‌توان دید: ...ازین پس پیمبر نباشد دگر به آخرزمان مهدی آید به در بگیرد خط و نامه‌ی کردگار کند راز پیغمبران آشکار ز کوچک جهان راز دین بزرگ گشاید خورد آب با میش گرگ بدارد جهان بر یکی دین پاک بر آرد ز دجال و خیلش هلاک همان آب گویند کآید پدید درِ توبه را گم بباشد کلید رسد زآسمان هر پیمبر فراز شوند از پس مهدی اندر نماز سوی خاور آید پدید آفتاب هم آتش کند جوش طوفان چو آب پس از آن شگفت دگرگونه‌گون بس افتد جهاندار داند که چون از سده‌ی ششم، اشارات و سرایش اشعار مستقل در ستایش مهدی(عج) فراوانی می‌یابد که اشاره به ویژگی این آثار به مجالی دیگر نیازمند است. https://eitaa.com/mmparvizan
به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفرستی که بلبل در قفس از بوی گل خشنود می‌گردد @robaiiyat_takbait
🛑🛑🛑 کانال شاعر، منتقد و پژوهشگر نام‌آشنا و دغدغه‌مند ادبیات، ⬅️استاد رضا اسماعیلی➡️به ایتا پیوست. دوستان را به پیوستن به این کانال ارزنده و کاربردی، فرا می‌خوانم. . کانال " سپیدخوانی " در ایتا فعال شد لینک کانال: https://eitaa.com/sepid_khani
گل‌های شهید من رأی به سرو می‌دهم، سرو رشید من رأی به یاس می‌دهم، یاس سفید بر برگهٔ رأی می‌نویسم با خون جمهوری اسلامی گل‌های شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
رأی می‌دهم اکنون به وقتِ صبحِ حرم رأی می‌دهم با عاشقان قدم‌به‌قدم رأی می‌دهم جمهوریِ محمّدیِ ماست چون حرم مثلِ مدافعانِ حرم رأی می‌دهم گردن نمی‌نهم به طنابِ خوارجی با حکمت علی به حکم رأی می‌دهم در این مصاف، محو رجزهای حیدرم با چرخ چرخ تیغِ دو دَم رأی می‌دهم مَشک و عَلَم به دستِ ابوالفضل‌ هاست آی! با اشک و خون، به مَشک و عَلَم رأی می‌دهم اینجا شهید شاهچراغ است هر گلی جامه‌دران به باغ ارم رأی می‌دهم مردان آفتابی ما رأیمی‌دهند من هم به آفتاب قسم! رأی می‌دهم مانده‌ست پشت معرکه هر سو کلاه خصم در گیر و دارِ حادثه هم رأی می‌دهم تا پُر شود تمام دلم از سپیده دَم تا پلک زد سپیده به هم رأی می‌دهم دیروز با تمامِ دلم ساده زیستم... امروز با تمامِ دلم رأی می‌دهم تا بشکند به دستِ شما ناکسان قلم تا دست می‌رسد به قلم رأی می‌دهم هر چند جایِ زخمِ زبان‌هاست بر دلم از این همه کنایه چه غم، رأی می‌دهم دعوت و پویش . https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a
غزلی که درسایه سارحرم حضرت علی-ع-سرودم: چشمش به شامگاه نجف می برد مرا بایاعلی ازآخر صف می برد مرا آن گاه بااویس قرن راه می روم باشورعارفان سلف می برد مرا یک قونیه سماع،دراین جاده ریخته شمس الحق ازکدام طرف می برد مرا "درنجف"،"عقیق یمن"،...این چه صیرفی ست؟ باشب چراغ "شمس شرف"می برد مرا حد می خورم به مستی وجان می دهم به شوق برشحنه ای که تیغ به کف می برد مرا این سارهای تشنه،لثارات کیستند؟ سوی فرات،دف ددف می برد مرا درجاده ی نجف،هیجانی فراتی است دستی به باغ لاله ی طف می برد مرا 24/8/95.نجف اشرف
• معاد فروش • خطاب به آنان که می‌دانید! . چه زخم دیده‌ام از چشمِ ان یکاد فروش قیامتی‌ست به دکّانِ این معاد فروش سیاوش‌ست در این شاهنامه مار به دوش تهمتن‌ست در این داستان شغاد فروش مزن به سینه به جز سنگِ لاقبایی را که آجر است از او نان اعتقاد فروش چه محشری‌ست به بازار مرده‌خواران باز که مردگانند این قوم زنده بادفروش رفیق شاعرم از سنگفرش عرش گذشت ولی به یمن مددکاری مواد فروش قدح به دست، زدم پنبه‌ی جمود تو را سحر به میکده‌ای شیخ انجماد فروش ببین چه دست به نقدند در دکان داری زبان درازترین جمع انتقادفروش مگیر خُرده که مشکوک می‌شوم کم‌کم چرا که محتکرِ شهر شد زیاد فروش به بی‌سوادی خود تا همیشه ساخته‌ام که از سرم برود سایه‌ی سواد فروش بچرخ تا که بچرخد به دستیاریِ تو تنور سوخته‌ی چرخ ابر و باد فروش گرفتم آن که خدا بگذرد ز فاسقِ مست چگونه بگذرد از قاضیِ فساد فروش به داد من برس ای ناله‌ی ستم سوزم که کج شده‌ست ترازوی عدل‌ و داد فروش . ۱۴۰۲/۱۲/۱۳ شیراز
🌹🌹باغ عفیف آباد🌹🌹 درباغ نظرمی رفت بازلف رها درباد بی ستروعفاف آمد،درباغ عفیف آباد آن زن که به چشم من،یک روح اثیری بود یاپلک به هم می زد،یادست تکان می داد یک لحظه تصور کن،درصبح حرم ردشد یک لولی شهرآشوب درمسجدگوهرشاد! یاپلک به هم می زد،یازلف به هم می ریخت بالهجه ی بسطامی،بازخمه ی مختاباد ترکیب لبانش در،هنگام تبسم بود عکس غزل حافظ،درچشمه ی "رکن آباد" ردمی شدومی دیدم،هنگامه به هرسویی سرگرم نظربازی،باهرچه که باداباد بادلهره می گفتم:غارتگردین آمد ای درس سحر،لطفی!ای فیض نسیم،امداد! هی سوره ی یوسف را،می خواندم وردمی شد چون نقش زلیخابر،قالیچه ای ازاجداد پژواک قدم هایش درگوش درختان بود چون برگ نت باران درنیمه شب خرداد می گفت ببین درباد،آن بادکنک هارا دستی بفشان تاابر،توشاعری وآزاد می رفت وزبانم باز،درولوله بندآمد ای عشق چه بایدکرد بالکنت مادرزاد! 11/8/94.شیراز محمدحسین انصاری نژاد
دل نخواهی
بدون شرح!