eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
43 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
             👩‍⚖   🌷 ﷽ خانم دكتر بالاي سرش ايستاد و با چراغ قوه چشمهاش رو نگاه كرد. نگاهي بهم انداخت و گفت: - سريع به آقاي دكتر بگو بياد. با عجله بيرون رفتم. چشم چرخوندم و اون نزديكيها نديدمش. پشت خونه رو ديدم. روي تكه سنگي نشسته بود و پشتش بهم بود. بدون وقت تلفكردن صداش كردم: - دكتر معنوي! سرش رو برگردوند و با ذوق توي چهره اش نگاهم كرد. لبخند از روي لبش پاك نميشد. شبيه پسربچه هاي چهارساله اي شده بود كه بهش آبنبات داده باشن. - بله؟ - مريض بدحال داريم. لطفاً تشريف بياريد. با عجله بلند شد و همراهم اومد. هردو به سمت مطب قدمهاي سريع و بلندي برميداشتيم. آقاي دكتر بالاي سر بيمار رسيد و خانم دكتر توضيحات لازم رو داد. - شونه اش شكسته و ستون فقراتش آسيب ديده. احتمالاً بعد از سقوطش با حالت بدي تا اينجا آوردنش. به سرش ضربه اي وارد نشده؛ اما به نظر ميرسه خونريزي داخلي كرده باشه. - فوراً بايد عمل بشه. سريع يه آمبولانس براي بيمارستان خبر كنين. - آقاي دكتر تا نزديكترين بيمارستان به اينجا يه ساعت راهه. يه ساعت طول ميكشه تا آمبولانس بياد، يه ساعت هم طول ميكشه تا به بيمارستان منتقل بشه. اگه خونريزي داخلي داشته باشه تا اونموقع زنده نميمونه. آقاي دكتر جلوي سرش رو خاروند و گفت: - اينجا تجهيزات لازم رو داريم؟ تقريباً. - پس سريع آماده كنيد. همينجا عملش ميكنيم. - مطمئنيد؟ - چارهي ديگه اي نيست. *** وضعيت بيمار نرمال بود و خيال همه مون راحت شده بود. عمل خيلي سختي بود و حدوداً سه ساعتي طول كشيد. با وجود نبود امكانات و اتاق عمل، اما آقاي دكتر به طرز معجزه آسايي عمل رو به موفقيت رسوند. وضعيت مريض خوب بود؛ اما به خاطر ضربه اي كه به ستون فقراتش وارد شده بود ديگه تا آخر عمرش نميتونست راه بره و اين چيزي بود كه حس خوب حاصل از عمل موفقيت آميز رو از همه ي ما گرفته بود. وضعيت بيمار رو چك كردم. خانم دكتر ازم خواست كه پنس و وسايل رو ضدعفوني كنم. وارد اتاق شدم و با ديدن آقاي دكتر كه روي تخت دراز كشيده بود، عذرخواهي كردم و عقبگرد كردم كه گفت: مشكلي نيست. كارت رو بكن. وسايل رو روي ميز گذاشتم و يكي يكي مشغول تميزكردنشون شدم كه گفت: - تموم اين مدتي كه نبودي كلي حرف آماده كرده بودم. كلي سؤال ازت داشتم؛ اما الان كه اينجوري ديدمت همه چيز از ذهنم پريد. اصلاً توقع نداشتم كه اينجا ببينمت. همونجور كه مشغول كارم بودم، خودم رو به نشنيدن ميزدم و حتي يه كلمه هم حرف نزدم. حرف نزدنم جرئتي بهش داد تا بيشتر حرف بزنه. - اصلاً نميخوام ازت بپرسم كه چرا اينجايي. اينكه بعد از اينكه از بيمارستان رفتي چه اتفاقي برات افتاد؟ بچه ات رو به دنيا آوردي؟ شوهر تقلبيت الان كجاست؟ بيماريت در چه حاله؟ كاملاً مداوا شدي؟ ميبيني؟ كلي سؤال توي ذهن بيمارم ميگذره و حتي ازت نميخوام كه به يه دونه از اينا جواب بدي؛ چون نميخوام وقتي كه كنارت هستم زمان رو با گفتن اين چيزا هدر بدم. عصبي وسايل رو روي ميز كوبيدم و از اتاق خارج شدم. ناراحت بودم از شنيدن چيزي كه دوست نداشتم دوباره اتفاق بيفته. من نبايد خودم رو مضحكه دست مردي ميكردم كه به قول خودش عاشقم بود. من ديگه از هر كسي كه خودش رو مرد ميدونست متنفر بودم. من از همه ي مردها نفرت داشتم و حتي يه لحظه هم اين حس نفرتم از بين نميرفت؛ چون ميدونستم كه اونها زن رو فقط براي خواسته هاي خودشون ميخوان. هركدومشون اگه هر اشتباهي بكنن ايرادي نداره و كسي مجازاتي براش در نظر نميگيره؛ اما جامعه ي من اين حق رو به اونها ميده تا زني رو كه يه عمر با آبرو زندگي كرده مجازات كنن، بهراحتي بهش تهمت بزنن، بچه اش رو به زور از آ*غـ*ـوشش بگيرن، بدترين نوع كتك و حقارت رو بهش بچشونن و دست آخر اين اجازه رو دارن كه زن ديگه اي رو به عقد خودشون دربيارن. هر چند بار كه دوست دارن زنها رو به عقد خودشون دربيارن و هروقت ازش خسته شدن مثل يه دستمال يكبارمصرف اون رو گوشهاي پرت كنن و اين فقط حق اونهاست، حقي كه فقط به يه مرد داده ميشه. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>