eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
4.3هزار ویدیو
43 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍⚖   🌷 ﷽ چشم به شما كمك ميكنم، بعد دوتايي ميريم كنارشون ميشينيم. لبخند قشنگي زد و دستم رو گرفت. - خدا رو شكر كه تو شدي عروس گل من! - خدا رو شكر كه شما مادرشوهر عزيز منيد! سبد سالاد رو برداشتم و مشغول خردكردن كاهوها شدم. آناهيتا كه شال آبي كمرنگي روي موهاي بلوندش انداخته بود و مانتوي سفيدرنگي با جين لوله تفنگي پوشيده بود وارد آشپزخونه شد. - زنعمو كاري داري بهم بگو. خاله به عقب برگشت و با ديدن آناهيتا شوكزده نگاه كرد. يه لحظه جا خوردم كه چرا خاله اينطور نگاهش ميكنه! بعد همونطور ماتومبهوت گفت: - نه ممنون مبينا هست. عشـ*ـوه اي به صداش داد و گفت: - پس به مبينا كمك ميكنم. خاله همچنان با چشمهايي درشت شده بهش نگاه ميكرد. مثل اينكه توقع چنين حرفي رو ازش نداشت. آناهيتا روي صندلي كنارم نشست و بهم خيره نگاه كرد. لبخندي روي لبم آوردم و به سمتش نگاه كردم كه گفت: - كمك نميخواي؟ - نه عزيزم. پوست كن كنار سبد رو برداشت و خيارها رو پوست گرفت. كمي ناشيانه كارهاش رو انجام ميداد؛ شايد شبيه خانمهايي كه دست به سياهوسفيد نميزنن. - پرستاري؟ - آره. - چند سالته؟ - ٢٤ .شما چي؟ .٢٧ - پس خوشحالم كه يه خواهر بزرگتر از خودم دارم. پوزخندي زد و خيار پوست كنده شده رو داخل ظرف گذاشت. - زنعمو خيلي ازت تعريف ميكنه. - ايشون لطف دارن. خاله خودش خوبه همه رو خوب ميبينه. يه تاي ابروش رو بالا داد. - خوبه! چهره‌ت خيلي شبيه به يكي از دوستام توي دبستانه! كدوم دبستان درس خوندي؟ - من اونموقع تهران نبودم. - پس كجا بودي؟ - شهر خودمون! چشمهاش درشت شد و با تمسخر نگاهم كرد. تك خندهاي توي صداش نشست. - يني شهرستاني هستي؟ منظورت از شهرستان رو نميدونم؛ ولي اگه منظورت اينه كه تهراني نيستم، بايد بگم كه نه من تهراني نيستم. - واي خداي من! اين رو عمو و زنعمو هم ميدونن؟ - من چيز پنهوني ندارم! - باورم نميشه! آخه چطور زنعمو راضي به ازدواجتون شده؟! - چرا نبايد راضي ميشد؟ - چنين چيزي تابه حال توي خونوادهمون نبوده. واقعاً يعني احسان به خاطر تو دختره‌ي پشت كوهي حاضر نشد با دخترهاي فاميل ازدواج كنه؟ دستهام رو از شدت عصبانيت مشت كرده بودم. اصلاً دوست نداشتم كه توي اين جمع چيزي بگم و باعث دلخوري بشم؛ ولي اگه الان جوابش رو نميدادم به معناي واقعي منفجر ميشدم! - آناهيتاجان! چرا بايد همه‌ي آدماي پشت كوه دماوند از نظر شما پشتكوهي محسوب بشن؟ ضمنًا احسان من رو همينجوري خواسته. لابد من چيزي داشتم كه دختراي فاميلتون نداشتن. 🌻🌻🌻🌻 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>