🌷امام صادق عليه السلام:
✍🏻خانهاى كه در آن، كتاب خداوند متعال خوانده شود، چنان نورى از آن بر آسمان مى تابد كه در ميان خانه ها، شناخته مىشود.
📚 بحارالأنوار ج ۹۲، ص ۲۰۳
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#یک_آیه_ازقرآن
✨فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
🌹 أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ
✨تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ ﴿۱۰۱﴾
✨اى پديدآورنده آسمانها و زمين تنها
🌹تو در دنيا و آخرت مولاى منى
✨مرا مسلمان بميران و مرا به
🌹شايستگان ملحق فرما (۱۰۱)
📚 سوره مبارکه یوسف
✍آیه ۱۰۱
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
زنان مهدوی را دست کم نگیرید!!
زنان مهدوی اگر نتواند مانند حضرت زهرا سرباز امام زمان باشند.
مانند حضرت ام البنین مربی سربازان امام زمان میشوند.
راهت را برای عاقبت به خیری انتخاب کن برای امام زمانت
فاطمه ای یا ام البنین؟
@delneveshte_hadis110
به قول استادپناهیان :
مانندِ کودکی کھ انگشتِ پدر
را در خیابان در دست گرفته...
وقتۍ ازخانه بیرون مۍروید؛ سعۍکنید
انگشت خدا را در دست بگیرید
و این انگشترا رها نکنید
#خداجانم❤️
@delneveshte_hadis110
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام صادق علیهالسلام فرمودند:
هرگاه رسول اكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم نماز مى خواندند و كسى نزد ايشان مى نشست، ايشان نماز خود را كوتاه مى كردند و به او رو مى نمودند و مى فرمودند: آيا خواسته اى دارى؟✨
موضوع: #حضرت_محمد_ص #نماز #احترام
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
از مدرسه
درست سه سال پيش بود. در کلاس پنجم درس مي خواندم. نام مدرسه مان «عدالت» بود. مدرسه نزديک نيروگاه بود. آن روز همه با خيال راحت مشغول درس خواندن بوديم. ساعت علوم بود. معلم مان در مورد درس توضيح مي داد. ناگهان صداي آژير قرمز از دفتر مدرسه به گوش رسيد. برخاستيم که برويم سنگر. هنوز توي راهرو بوديم که صداي وحشتناکي بلند شد. سراسيمه به حياط ريختيم. هواپيماهاي دشمن روي سرمان بود. همه ترسيده بوديم. بمبها يکي يکي به زمين مي افتاد. از دور خانههاي مردم را مي ديدم که ويران مي شوند دود و گرد و خاک همه جا را گرفته بود. هيچ وقت آن لحظه را فراموش نمي کنم.
راوی: آیدا موذی
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#دلانه💫
خوشبخت،
کسی است که بداند!
هر چه دارد از شماست
نه از تلاش خودش ...🖐🏻
دار و ندار ما، شماييد که نداریمتان♥️
یا صاحب الزمان علیه السلام ...
و آنکس که خدا و شما را دارد،
چه کم دارد؟!...
«اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفرج»
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردانی که زنان باحجاب دارند......
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا🌻🍃
سرآغازصبحمان را
با یاد و نام و امید تو
میگشاییم🌻🍃
پنجره های قلبمان را
عاشقانه بسویت بازمیکنیم
تانسیم رحمتت به آن بوزد🌻🍃
الهی به امید تو 💚
💖🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_مولای_من♥
سلام زیباترین آرزوی من
تو چقدر معطری که نامت
دهانم را پر از بوی نرگس می کند
و یادت قلبم را
سرشار از شمیم یاس می سازد
و مهرت جانم را
مملو از عطر رازقی می کند ...
اللهم عجل لولیک الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهیاجباری👩⚖
#پارتبیستیکم🌷
احسان
از ديشب كه هستي بهم زنگ زده بود تمام وجودم گُر گرفته بود. چه فكرايي كه توي
ذهنم بالاوپايين نميشد! با خودم ميگفتم اگه بفهمم اون مرتيكه دستش به هستي
خورده باشه، بلايي به سرش ميارم كه مرغاي آسمون به حالش گريه كنن! نكنه واقعاً
كاري كرده؟ نكنه دوباره فيلش ياد هندستون كرده باشه و رفته خارج؟ خب بره، چه
بهتر! خودم طلاقش رو ميگيرم و تا آخر عمر هم نوكريش رو ميكنم. آه خدايا به
طلاقش راضي نبودم؛ ولي براي به دست آوردنش هم هرروز فكرها توي سرم روي
نمودار سينوسي بالاوپايين ميشد. هنوز هم نتونسته بودم با ازدواجش كنار بيام.
هرچند كه خودم باعث به هم رسوندنشون شدم؛ اما توي اون لحظه فقط بهخاطر
خوشحال كردن هستي اون كار رو كردم؛ چون ديگه تحمل نداشتم كه
زجركشيدنش رو ببينم. اما الان چي؟! واقعاً الان حالش خوبه؟ الان خوشحاله از
زندگيش؟ اگه نباشه چي؟ اگه اذيتش كنه اونوقت من خودم رو هرگز نميبخشم.
با صداي آويز بالاي در كافيشاپ كوچيك و دنجي كه فضاي قرمز و مشكي داشت؛
ذهنم رو سرو سامون دادم و به چهرهي زيباش خيره شدم. چقدر زيبا شده بود. مانتو
ليموييرنگي با روسري مدلدار و شلوار مشكي پوشيده بود، كيفدستي مشكيرنگي
رو هم توي دستش گرفته بود. بهقدري محو زيباييش شده بودم كه خانومي رو كه
همراهش بود اصلاً نديدم! در نگاه اول خانمي چادري رو ديدم كه سرش كاملاً پايين
بود. هستي با چشم به دنبالم ميگشت، دستم رو بلند كردم تا من رو ببينه. تا چشمش
بهم خورد لبخند دلنشيني زد و چال روي لپش من رو توي خودش غرق كرد. من
هم در جوابش همون لبخند رو تحويلش دادم. دنجترين ميز كافيشاپ رو رزرو
كرده بودم. هستي همراه با همون خانم بهسمت ميز قدم برداشتن. نزديك كه شدن
از روي صندلي بلند شدم و همراه با اشاره سر سلام دادم.
هستي با همان لبخند گفت:
- سلام خوبي؟ چه خبر؟
- خوبم ممنون. تو خوبي؟
خانم همراه هستي كه الان ميتونستم بهتر ببينمش نزديك اومد و همونطور كه
سرش پايين بود سلام داد. من هم در جواب سلام سردي دادم و صندلي رو براي
هستي عقب كشيدم و خواستم بشينم كه هستي با سر اشاره داد كه اون صندلي رو هم
عقب بكش. بالاجبار اون صندلي رو هم براي همراهش عقب كشيدم كه با تشكر
آرومي كه انگار صداش از ته چاه بيرون مياومد نشست.
همينطور كه روي صندلي مينشستم گفتم:
- اتفاقي افتاده؟
- نميخواي بدوني ايشون كي هستن؟
نيمنگاهي به دختر روبهروم انداختم. با اشاره سر به هستي گفتم كه كيه؟
دستش رو پشت سر دختر گذاشت و با صدايي كه هميشه مواقع خوشحالي نمايان
ميشد گفت:
- ايشون بهترين دوست من و بهتره كه بگم خواهر عزيز منه! ويژگي بدي نميتونم
توي وجودش پيدا كنم؛ مگر اينكه خودت بگردي و پيدا كني.
متوجه حرفهاش نميشدم، اصلاً دليل كارهاش رو نميفهميدم. همينطور هاجو واج
نگاهش كردم كه رو بهسمت اون خانم جوري كه به من اشاره ميكرد ادامه داد:
- ايشون هم پسرخاله من و بهتره بگم كه برادر و تكيه
گاه من توي روزاي سختم،🌻🌻🌻🌻
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
tafakor dar hadaf.panahian.mp3
3.57M
🎵فایــل صـــوتۍ
✅ #تفڪر_در_اهـــداف_خود
🎤حجت الاســلام پناهـــــیان
💯 حتـــما گــوش ڪنید جالبه!
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
✍حضرت پیامبر اکرم (ص) :
زیاد استغفار کنید ، در خانهها و مجالستان ، سر سفرهها و در بازارهایتان ، و در مسیر رفت و آمدهایتان ، و هر جا که بودید ، چرا که شما نمىدانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مىشود .
📚 مستدرک الوسائل ، ج ۵ ، ص۳۱۹
☜【أستغفر الله ربي و أتوب إلیه】
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
_ #آیهگرافی📖✨_
وَلَا تَحْزَنَ ،
وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ...
[قصص | ١٣]
-شکستگی های دلم را
نگه داشته ام، تو ترمیمشان کنی♥️⚡️
@delneveshte_hadis110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ #استوری _
امام زمان میگه:عهتوام رفتی؟!💔🚶
پس کی موند برام...
@delneveshte_hadis110
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#یازدههمینمسابقه
#صفحهصدپانزدهم
امام حسين(ع) به ياران خود كه در خاك و خون غلطيده اند نگاهى مى كند و اشك ماتم مى ريزد. همه آنها با هم عهد بسته بودند كه تا يكى از آنها زنده اند، نگذارند هيچ يك از جوانان بنى هاشم به ميدان بيايند.
بيش از پنجاه يار وفادار، جان خود را فداى امام نمودند و اكنون نوبت هجده جوان بنى هاشم است.
امام در ميدان ايستاده است و نگاهش به سوى سپاه كوفه خيره مانده است و به نادانى مردم كوفه فكر مى كند. آنهايى كه امام را دعوت كرده اند، امّا اكنون در مقابل او ايستاده اند.
صدايى به گوش امام حسين(ع) مى رسد: "بابا به من اجازه ميدان مى دهى؟". امام برمى گردد و على اكبر، جوان خود را مى بيند كه آماده رفتن شده است. اشك در چشمان او حلقه مى زند و به پسرش اجازه ميدان مى دهد.
در خيمه ها چه غوغايى بر پا شده است. خواهر، عمّه و هر كه در اطراف خيمه است، اين منظره را تماشا مى كند.
على اكبر به ميدان مى رود. او آن قدر شبيه پيامبر بود كه هر كس دلش براى پيامبر تنگ مى شد او را نگاه مى كرد.
اكنون او سوار اسب مى شود و مهار آن را در دست مى گيرد. نگاه حسين(ع) به سوى او خيره مانده است. از پس پرده اشك، جوانش را نظاره مى كند.
تمام لشكر كوفه، منتظر آمدن على اكبراند، آنها مى خواهند دل حسين را با ريختن خون على اكبر به درد آورند.
نگاه كن! امام دست خود را به سوى آسمان مى گيرد و دعا مى كند: "بار خدايا! خودت شاهد باش من جوانى را به سوى اين سپاه مى فرستم كه هرگاه دلتنگ پيامبرمى شديم، او را نگاه مى كرديم".
على اكبر به سوى ميدان مى تازد، سپاه كوفه نيز، به دستور عمرسعد، به جنگ با او مى روند.
على اكبر شمشير مى زند و دشمنان را به خاك سياه مى نشاند.
در ميدان مى چرخد و رَجَز مى خواند: "من على پسر حسين ام. من از خاندان پيامبر هستم".
او به هر سو كه مى رود لشكر كوفه فرار مى كند و در هر حمله، عده زيادى از شجاعان سپاه كوفه را نيز، به قتل مى رساند.
در دل پدر چه مى گذرد؟ او مى خواهد يك بار ديگر جوانش را ببيند.
على اكبر مى رزمد و مى جنگد. آفتاب گرم كربلا غوغا مى كند. تشنگى بر او غلبه كرده است.
على اكبر باز مى گردد. چقدر پيكرش زخم برداشته است!
اكنون او مقابل پدر مى ايستد و مى گويد: "تشنگى مرا كُشت بابا! سنگينى اسلحه توانم را بريده است. آيا آبى هست تا بنوشم و بر دشمنان حمله ببرم".
چشمان امام حسين(ع) پر از اشك مى شود. آخر پاره جگرش از او آب مى طلبد. صدا مى زند: "اى محبوب من! صبر داشته باش!".
آرى! امام، همه علاقه خود به پسرش را در اين عبارت خلاصه مى كند: "اى محبوب من".
نگاه كن! اشك در چشم امام حلقه مى زند و مى فرمايد: "پسرم! به زودى از دست جدّ خود، رسول خدا سيراب خواهى شد".
على اكبر به ميدان برمى گردد. شمشير او در هوا مى چرخد و پى درپى دشمنان را به تباهى مى كشاند. همه از ترس او فرار مى كنند. نيزه ها و تيرها همچنان پرتاب مى شود و سرانجام نيزه اى به كمر على اكبر اصابت مى كند. اكنون نامردان كوفه فرصت مى يابند و بر فرق سرش شمشير مى زنند. خون فوران مى كند و او سر خود را روى گردن اسب مى نهد.
خون چشم اسب را مى پوشاند و اسب به سوى قلب دشمن مى رود. دشمنان شادى و هلهله مى كنند و هر كسى با شمشير ضربه اى به على اكبر مى زند. اسب سرگردان به ميدان باز مى گردد و على اكبر روى زمين مى افتد و فرياد مى زند: "بابا! خداحافظ!".
امام حسين(ع) به سرعت مى آيد و پيكرِ پاره پاره جوانش را در آغوش مى كشد.
نگاه كن! حسين، سر على اكبر را به سينه گرفته است. على اكبر چشم خود را باز مى كند و چهره پدر را مى بيند. او به ياد مى آورد كه دل پدر براى تشنگى او سوخته بود.
او مى خواهد با پدر سخن بگويد: "بابا! اين جدّم، رسول خداست كه مرا از آب كوثر سيراب مى نمايد".
آرى! اى حسين! ديگر غصه تشنگى پسر را نخور!
در اين دنيا هيچ چيز براى انسان سخت تر از اين نيست كه فرزندش روى دستانش جان بدهد. به خدا سختى آن لحظه را نمى توان بيان كرد.
على اكبر روى دست بابا در حال جان دادن است. امام او را به سينه مى گيرد، امّا رنگِ او زردِ زرد شده، خون از بدنش رفته و در حال پر كشيدن به اوج آسمان ها است.
ناگهان، ناله اى مى زند و جان مى دهد. پدر فرياد مى زند: "پسرم!"، امّا ديگر صدايى به گوشش نمى رسد. پدر صورت به صورت جوانش مى گذارد و مى گويد: "بعد از تو، ديگر، زندگى دنيا را نمى خواهم".
خدايا! چه صحنه اى است. حسين كنار جسم بى جان پسر گريه مى كند. زينب()شتابان به سوى ميدان مى آيد. و نگران است كه اگر دير برسد، حسين(ع) از داغ جوانش، جان بدهد.
او گريه مى كند و مى گويد: "واى برادرم! واى پسر برادرم!".
آرى! او مى آيد تا جان برادر را نجات دهد. زينب(س)، پيكر بى جان على اكبر را در آغوش مى گيرد و صداى گريه اش بلند مى شود.
امام توان برداشتن پيكر جوانش را ندارد. سپس جوانان بنى هاشم را به يارى مى طلبد
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
و مى فرمايد: "پيكر برادرتان را به خيمه ها ببريد". آن گاه همراه زينب(س) به سوى خيمه ها باز مى گردد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستانی که مایل هستند در یازدهمین مسابقه شرکت کنند #هفتشهرعشق رو مطالعه کنند ان شاءالله عید بزرگ مبعت سوالهای مسابقه در کانال قرار خواهد گرفت 🦋🦋🦋🦋🦋
مداحی_آنلاین_زندگی_نیکو_حجت_الاسلام.mp3
1.58M
♨️زندگی نیکو
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#تلنگری
ایمان به خدا اعتماد کردن است، حتی زمانی که شما نقشه او را درک نمیکنید.
#خدایا_دوستت_دارم
#التماس_دعا_برای_ظهور
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
پیام قدردانی خانواده هاشمی منش از اقشار مختلف مردمی
#عکس_نوشته_ایتا
#خنده_کده
#کمال_بندگی
#دلنوشته_و_حدیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیه فوق العاده آیت الله بهجت
🔸به جوانی که میگفت: خستهام نماز نمیخونم.
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#منتظࢪانہ
#السلامعلیڪیابقیھاللہ💕
تـوهـزاࢪسـاݪاسـتڪہمنـتـظـرۍ...🥀
ومـݩهنـوزجـاۍِسـرباز،🤲
سَـربـارٺبودھام...!😓
ڪسـرهمـیـݩیڪنقـطہ،🎈
دنـیـاࢪابہـممۍریـزد:)⚖
@delneveshte_hadis110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سلام به خدا
که آغازگر هستی ست
سلام برمنجی عالم
که آغازگر حکومت الهیست
سلام به آفتاب
که آغازگر روزست
سلام به مهربانی
که آغازگر دوستیست
سلام به شماکه
آفتاب مهربانی هستید
الهی به امید تو💚
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_مولای_من♥
سلام زیباترین آرزوی من
تو چقدر معطری که نامت
دهانم را پر از بوی نرگس می کند
و یادت قلبم را
سرشار از شمیم یاس می سازد
و مهرت جانم را
مملو از عطر رازقی می کند ...
اللهم عجل لولیک الفرج
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>