دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْکوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.
خدایا، کوششم را در این ماه مورد سپاس و گناهم را آمرزیده و عملم را پذیرفته و عیبم را پوشیده قرار ده، ای شنواترین شنوایان.
التماس دعای فرج
🦋🌹💖
بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است
چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
آیینه خیال نهادم به پیش روی
دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتهفتادچهارم🌷
﷽
***
احسان
با صداي زنگ موبايل بيدار شدم. دستم رو دراز كردم تا به پاتختي برسه. هرچي
دستم رو دراز ميكردم به گوشي نميرسيد. ناچار كمي جابه جا شدم. گوشي رو
برداشتم. از لابه لاي چشمم نگاه كردم. آلارم بود، خاموشش كردم. هنوز چند دقيقه
نگذشته بود كه يه صداي متفاوتتري اومد. اين صدا برام آشنا بود. آهان! صداي
آلارم گوشيمه. گوشي رو از كنار بالشتم بيرون آوردم.
ساعت هفت بود. آلارم رو قطع كردم. پس اون گوشي مال كي بود؟! چند دقيقهاي
طول كشيد تا بدنم لود بشه و ويندوزم بالا بياد. به سقف خيره بودم و به اين فكر
ميكردم كه من كجام؟ به سمت در چرخيدم. به سختي خودم رو از تخت جدا كردم.
دست كلافه اي توي موهام كشيدم. حولهم رو برداشتم و خودم رو توي حموم انداختم.
حتي دوش آبسرد هم كمكي بهم نكرد. با يادآوري ديشب ذهنم آشوب ميشد!
متوجه حالش نميشدم. چرا اون كار رو كرد؟! چرا اونطور رفتار كرد؟!
حوله رو دور خودم پيچونده بودم. به سمت در اتاق رفتم. دستگيره رو آروم به سمت
پايين فشار دادم. در قفل بود. نميدونم چه حسي دارم. فكر ميكنم دلم براش
ميسوزه، يه حس ترحم! از ترحم كردن بدم مياد.
لباسهام رو عوض كردم. وارد آشپزخونه شدم و چايساز رو روشن كردم. صداي در
اتاق اومد! يعني بيدار شد؟ نكنه از صداي من بيدار شده؟ يني اينقدر خوابش سبك
بود؟ درست برعكس من!
نون و پنير و گردو رو روي ميز گذاشتم و مشغول لقمه گرفتن شدم. صداي دوش
آب اومد و چند دقيقهي بعد به سمت آشپزخونه اومد! رنگش سفيد شده بود. به نظر حالش خوب نمياومد. خيلي آروم سلام داد و به سمت چايساز رفت و روي قوري
چاي گرفت.
- صبحونه نميخوري؟
سرش رو به نشونه ي نه تكون داد و وارد اتاق شد.
چاي ريختم و با نبات شيرينش
كردم! ذره ذره از چاي داغ رو ميخوردم. مانتو و مقنعه پوشيده جلوم ظاهر شد. چاي
براي خودش ريخت و آروم خورد!
سوئيچم رو برداشتم و روبه روش ايستادم.
- بريم؟
- من خودم ميرم.
- مگه نميخواي بري بيمارستان؟ خب سر راه ميرسونمت.
- نيازي نيست!
حالش خوب نبود. نميتونستم بذارم تنها بره.
پاشو.
- گفتم خودم ميرم!
- اين بچه بازيا چيه؟! گفتم پاشو ديگه!
حتي ناي حرف زدن هم نداشت. سرش رو تكون داد. چادرش رو برداشت و كنارم
ايستاد. حتي نگاهش رو هم بهم نميدوخت.
- مطمئني حالت خوبه؟ ميخواي امروز رو مرخصي بگيري؟
- خوبم.
ديگه حرفي نزدم و به سمت پاركينگ رفتيم. سوار ماشين شديم. صداي ضبط رو كم
كردم و به آهنگ گوش دادم!
مبينا سرش رو به تكيه گاه صندلي چسبونده بود و پلك هاش رو روي هم گذاشته بود.
فقط رژ مليحي روي لبهاش بود. مژه هاي بلندش روي هم سوار شده بودن. حالت
چشمهاي درشتش حتي با بستن چشمهاش هم مشخص بود. لبهاي خوشفرمش و
دماغ قلميش. چرا هيچوقت توجه نكرده بودم؟! چشم ازش برداشتم و به جلو خيره
شدم. كلافه دستم رو دور فرمون محكم گرفتم و پوف صداداري كشيدم. من چم شده
جلوي در بيمارستان ايستادم. با ايستادن ماشين چشمهاش رو باز كرد. تشكر كرد و
از ماشين پياده شد. پام رو روي گاز فشار دادم و ماشين از جاده كنده شد.
🌷🌷🌷🌷🌷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬
مجموعهی توحیدی #اوست!
✨ وَ جاءَ بِالنَّهارِ مُبصِراً بِرَحمَتِه...
و اوست که روز روشن را، از رحمت خویش،
پدید آورد...
تا انسان بیاموزد که درست شبیه او،
باید ذرهذره نـــــور بدمد در جانهای خستهای که
در بند تاریکی، گرفتار ماندهاند!
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#فضائل_امام_علی_علیه_السلام
●⇦ حدیث حق
از احاديث مشهور پيامبر است که على(ع) را معیار حق معرفی میکند. یکی از نقلهای آن اینگونه است: «على با حق است و حق با على و اين دو هرگز از يكديگر جدا نمیشوند تاکنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»
📚 منابع: خطيب بغدادى، تاريخ بغداد، ۱۴۲۲ق، ج۱۶، ص۴۷۰؛ صدوق، الامالی، ۱۳۷۶ش، ص۸۹.
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
خارج از خنده
❣ ۶ گام آرامش...
- هیچ بوسهای جای زخمزبان را خوب نمیکند! پس مراقب گفتارتان باشيد.
- آنقدر خوب باشيد که ببخشيد، امّا آنقدر ساده نباشيد که دوباره اعتماد کنید!
- اگر احساس افسردگی دارید، درگير گذشته هستید. اگر اضطراب دارید، درگير آینده! و اگر آرامش دارید، در زمان حال به سر میبرید.
- یک نكته را هرگز فراموش نكنيد:
لطف مکرّر، حقّ مسلّم میگردد!
پس به اندازه لطف کنيد.
- از کسی که به شما دروغ گفته نپرسيد: چرا؟ چون سعی میکند با دروغهای پیدرپی، شما را قانع كند!
- جادّهی زندگی نبايد صاف و هموار باشد وگرنه خوابمان میبرد! دست اندازها نعمت بزرگی هستند..
🦋🌹
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
✅روزه دار واقعی کیست؟!
✍ امام صادق(ع): روزه، تنها دست كشيدن از طعام نيست، بلکه شرایطی دارد كه با رعايت آنها، روزه کامل می گردد. یعنی هنگامى كه روزه گرفتید
🔹زبان خود را نگه داريد.
🔸ديدگانتان را از ناروا بپوشانید،
🔹با يكديگر نزاع نكنيد.
🔸حسد نورزید.
🔹غيبت نكنيد.
🔸با هم بحث و جدل نکنید.
🔹به زیردستان خود دشنام و ناسزا مگویيد،
🔸و روزه هر روزتان با روز دیگر فرق داشته باشد.
📚کافی، ج۴، ص۸۷
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 فضیلت باورنکردنی سوره ی توحید
💚 قل هو الله احد
🎙️ سخنران : استاد میرباقری
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
Joze 26-Aghaie Tahdir_1395-8-18-9-52.mp3
33.41M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_26 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 34 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال :
💖🌹🦋
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی...
تو را سپاس میگويم
از اينکه دوباره خورشيد مهرت
از پشت پرده ی
تاريکی و ظلمت طلوع کرد
و جلوه ی صبح را
بر دنيای کائنات گستراند
" سلام صبح عالیتان متعالی "
💖🌹🦋
دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الی الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین.
خدایا، در این ماه، فضیلت شب قدر را روزی ام ساز و کارهایم را از سختی به آسانی برگردان و پوزش هایم را بپذیر و گناه و بار گران را از گُرده ام بریز، ای مهربان به بندگان شایسته.
التماس دعای فرج
💖🌹🦋
روز های جمعه بوی تو را می دهد
بوی عطر گل نرگس…
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتهفتادپنحم🌷
﷽
***
مبينا
سرم سنگين بود و درد ميكرد. خودم رو به زور روي زمين ميكشوندم. به ايستگاه
پرستاري رفتم و چارت بيمار رو برداشتم.
فاطمه: مبينا خوبي؟
- آره فكر كنم.
- رنگت خيلي پريده!
- چيزي نيست! خوبم.
آقاي دكتر به سمت ايستگاه پرستاري اومد.
خانم رفيعي تشريف بياريد.
- چشم.
همراه آقاي دكتر به طرف اتاق رفتيم. پسربچه ي ده ساله اي كه مشكوك به سرطان
بود. با ديدنش قلبم فشرده شد. به زور جلوي اشكم رو گرفتم. خدايا تقديرت رو
شكر! آخه بچه ي ده ساله كه هنوز چيزي از زندگي متوجه نشده چطور ميتونه با
سرطان بجنگه؟!
- خانم رفيعي حواستون هست؟!
با دستپاچگي به سمت آقاي دكتر برگشتم.
- ببخشيد. چي فرموديد؟
- گفتم ليست آزمايشا رو بده.
ليست رو به سمتش گرفتم. نگاهي بهش انداخت. چهره ي پر از تشويش پدرش و
گريه هاي بيصداي مادرش ميگفت كه فقط توقع شنيدن خبرهاي خوب رو از آقاي
دكتر داشتن.
دكتر عينكش رو از داخل جيبش بيرون آورد و روي چشمهاش زد. با كمي تعلل
گفت:
- گلپسرمون كه چيزيش نيست! تازه اگه چيزي هم بود ماشاءاالله مرد روزگاره،
باهاش ميجنگه. مگه نه؟
پسربچه كه به نظر ترسيده بود سري تكون داد.
- يه سرماخوردگي كوچولوئه؛ ولي ممكنه يه كم درد داشته باشه. تو كه از پسش
برمياي آقاآرشام گل؛ مگه نه؟
آرشام به مادر و پدر نگرانش نگاه كرد!
- خيله خب! خانم پرستار به اين دوست گل من خيلي خوب رسيدگي كن. من روي
دوستم خيلي حساسم!
چشمكي به آرشام زد و دستش رو مشت كرد و سمت آرشام برد. آرشام هم لبخندي
روي صورتش نشوند و با مشت كوچيك و فسقليش كه در كنار مشت آقاي دكتر
كوچيكي ميكرد به مشت آقاي دكتر ضربه زد.
آقاي دكتر از اتاق خارج شد. بيرون اتاق منتظر شد تا با مادر و پدرش صحبت كنه!
مادر و پدرش خيلي نگران بودن. مادرش نگاه پر از خواهش و التماسش رو به من
دوخت. لبخندي به چهرهي پر از نگرانيش زدم.
- من كنار آقاآرشام ميمونم. شما اگه كاري داريد ميتوني بريد.
آرشام دست مادرش رو گرفت:
- نه مامان. از پيشم نرو!
مادر آرشام: گلپسرم! الان ميام. شما پيش خانم پرستار بمون.
به سمت آرشام رفتم و دستش رو گرفتم.
- ببينم گلپسر. كلاس چندمي؟
- كلاس سوم.
مادر آرشام ازمون فاصله گرفت و همراه با پدرش بيرون از اتاق رفتن.
سعي كردم كه باهاش صحبت كنم و آرومش كنم. تحمل شنيدن صحبتهاي آقاي
دكتر با خونوادهش رو نداشتم. ترجيح دادم پيش آرشام بمونم. باهم كلي صحبت
كرديم. از اتفاقات داخل مدرسه حرف ميزد و از تعداد دوستانش. و اينكه يه خواهر
بزرگتر از خودش داره كه دبيرستانيه. آخ كه اگه خواهرش ميفهميد چه حالي
ميشد! خواهرها هميشه غمخوار برادرشونن.
- خانم رفيعي!
سرم رو چرخوندم.
- بله؟
- تشريف بياريد.
از آرشام خداحافظي كردم و همراه آقاي دكتر رفتم.
- سرطانش خيلي پيشرفت كرده؟
- خوشبختانه به موقع متوجه شديم! اما حتماً بايد شيميدرماني بشه.
بغض توي گلوم نشست. اشك روي گونهام سر خورد. دلم سوخت براي پسربچه اي
كه توي اوج بچگي بايد با سرطان مبارزه كنه. دلم سوخت براي خونوادهاي كه بايد
ذره ذره آب شدن بچهشون رو ببينن. دلم سوخت براي خواهري كه بايد از اين به
بعد برادرش رو با موهاي تراشيده ببينه.
- داري گريه ميكني؟!
اشك چكيده روي گونهام رو با سر انگشت پاك كردم.
- نه يه چيزي رفت توي چشمم.
- اگه به جاي مادرش بودي چيكار ميكردي؟!
- اون هنوز خيلي بچهست! چطور ميتونه اينهمه درد رو تحمل كنه؟
بغض اجازه نداد كه بيشتر از اين ادامه بدم.
- من بچه هايي رو ديدم كه با بيماريهاي سختتر از اينا جنگيدن و شكستش دادن.
شما هم پرستاري بايد جلوي احساساتون رو بگيريد. بايد براي خونواده هاشون
دلگرمي باشيد.
سرم رو تكون دادم و همراه دكتر وارد اتاق شديم.🌻🌻🌻🌻
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
4_5821101199268513929.mp3
5.6M
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
فایل صوتی (5⃣)
🌺 مجموعه سخن آوای #صبح_قریب
🌺 مروری بر معارف #دعای_ندبه . . .
✅💐 قسمت پنجم: "تاریخچه دعای ندبه (2) | ویژه مرحوم لطیفی نسب"
✅💐 این اثر ارزشمند، متعلق به کانال فرهنگی @Elteja میباشد.
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
Tahdir joze27.mp3
4.02M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_27 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال
💖🌹🦋
#روز_قدس
ای قدس، ظهور مُنتَظر نزدیک است
خورشید دمیده و سحر نزدیک است
در سـنگـر انتفـاضـه پا بـر جا باش
یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مرگ_بر_اسرائیل و حامیانش
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
↷❈🔅❂🌙❂🔅❈↶
#حدیث_رمضان
💫امام صادق علیه السلام فرمود:
كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، تا رمضان آينده آمرزيده نگردد، مگر آن كه در عرفه حاضر شود.✨
#طاعات_و_عباداتتان_قبول
#التماس_دعا
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خداوند
لــــوح و قلم
حقیقت نگـــار
وجود و عـــدم
خـــــدایی که
داننده رازهاست
نخســــــتین
سرآغاز آغازهاست
باتوکل به اسم اعظمت
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
💖🌹🦋
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
#هدیهاجباری👩⚖
#پارتهفتادششم🌷
نبض بيمار رو چك كردم. فشارش رو هم گرفتم. فشارش پايين بود.
آقاي دكتر: سرم براشون تزريق كنيد.
- بله آقاي دكتر.
آقاي دكتر ليست رو از دستم گرفت و نسخه رو داخلش نوشت و به دستم داد. دستم
رو دراز كردم كه ليست رو بگيرم كه درد بدي توي شكمم احساس كردم. حتي
نميتونستم تكون بخورم. چشمم رو روي هم فشار دادم و لبم رو به دندون گرفتم كه
صدام بلند نشه. روي شكمم خم شدم. نميتونستم تكون بخورم.
- خانم رفيعي چي شد؟
نميتونستم حرف بزنم. فقط روي صندلي كنار تخت نشستم و دستم رو به لبه ي تخت
گرفتم! آقاي دكتر به سمتم اومد و خواست معاينهم كنه كه گفتم:
- آقاي دكتر من خوبم. ممنون.
- اما اينطور به نظر نميرسه! مشكلي داريد؟
- نه!
دردم كمتر شده بود. از روي صندلي بلند شدم! دستم رو روي شكمم فشار دادم تا
بلكه دردش رو حس نكنم.
- ببخشيد. من ميرم.
باشه برو.
همونطور كه روي شكمم خم بودم به سمت ايستگاه پرستاري رفتم. به پرستار شيفت
گفتم كه بره پيش آقاي دكتر و روي صندلي افتادم.
فاطمه: مبينا چي شدي؟
- ميشه لطفاً كيفم رو برام بياري؟
- آره.
فاطمه كيفم رو به دستم داد. زيپ كيف رو باز كردم و قرص مسكن رو بيرون آوردم
و با آب پايين دادم. يادم رفته بود كه اون قرصم رو بخورم، واسه همين دلم درد
گرفته بود. فوري جعبه رو از داخل كيف بيرون آوردم و يه دونه از قرص رو با آب
خوردم!
- بهتر شديد خانم رفيعي؟
سرم رو بالا آوردم و به چشمهاي كهرباييش نگاه كردم.
- بله ممنون.
نگاهي به جعبه ي داخل دستم انداخت. ليست بيمارها رو گذاشت و رفت. سرم گيج
ميرفت. دنيا جلوي چشمهام تار بود. بايد بعد از بيمارستان يه سر مطب خانم دكتر
ميزدم.
سرم رو روي ميز داخل ايستگاه پرستاري گذاشتم. چشمهام گرم شده بود كه صداي
سوپروايزرمون اومد:
- كلي كار داريم. اونوقت راحت گرفته خوابيده؟
فاطمه: بذاريد يه ۰پكم استراحت كنه. حالش اصلاً خوب نبود.
- اگه حالش خوب نبوده چرا اصلاً اومده بيمارستان؟ مگه اينجا خوابگاهه؟!
سرم رو بالا آوردم و بهش زل زدم.
- مشكلي هست خانم عسگري؟
پوزخندي سمتم زد و گفت:
- مشكل؟ چرا خوابيدي؟!
- بايد به شما توضيح بدم؟! من همهي كارام رو انجام دادم. فكر نميكنم كار ديگهاي
باشه.
از حرص چشمهاش قرمز شده بود. به زور جلوي خودش رو گرفته بود.
- فعلاً برو اتاق آقاي معنوي. بعداً به خدمتت ميرسم.
اين رو گفت و دور شد.
💚💚💚💚
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
4_6028120529901192906.mp3
6.1M
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
فایل صوتی (1⃣)
🌺 مجموعه سخن آوای #صبح_قریب
🌺 مروری بر معارف #دعای_ندبه . . .
✅💐 قسمت اول: "معنا و مفهوم ندبه"
✅💐 این اثر ارزشمند، متعلق به کانال فرهنگی @Elteja میباشد.
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ وفّر حظّی فیهِ من النّوافِلِ واکْرِمْنی فیهِ بإحْضارِ المَسائِلِ وقَرّبِ فیهِ وسیلتی الیکَ من بینِ الوسائل یا من لا یَشْغَلُهُ الحاحُ المُلِحّین.
خدایا، بهره ام را در این ماه از مستحبات فراوان کن و مرا با تحقق درخواست ها اکرام فرما و از میان وسایل، وسیله ام را به سویت نزدیک کن، ای آنکه سرگرمش نکند اصرار و سماجت اصرار کنندگان.
التماس دعای فرج
💖🌹🦋
#دلنوشته
قایقت شکست ؟ پارویت را آب برد ؟ تورَت پاره شد ؟
صیدت دوباره به دریا برگشت..؟
غمت نباشد چون خدا با ماست !
هیچ وقت نگو ؛ از ماست که برماست !
بگو خدا با ماست.
اگر قایقت شکست، باشد! دلت نشکند! دلی را نشکنی.
اگر پارویت را آب برد، باشد ! آبرویت را آب نبَرَد! آبرویی نبری.
اگر صیدت از دستت رفت، باشد! امیدت از دست نرود ! امید کسی را ناامید نکنی.
امروز اگر تمام سرمایه ات از دستت رفت، دستانت را که داری!
خدایت را شکر کن. دوباره شکر کن !
اگر چیزی به دست نداریم دست که داریم دوباره به دست می آوریم.
دوباره می سازیم و دوباره به دست می آوریم.
دوباره می خریم و دوباره می خندیم.
💎💎💎
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
AUD-20220429-WA0015.mp3
3.99M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
🌺 #جزء_28 #قرآن_کریم
📥توسط استاد معتز آقایی
⏲ «در 33 دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
📩 به دوستان خود هدیه دهید.
🌙 هر روز ماه مبارک رمضان در کانال
🦋🌹💖
◈
✍ #سخــــن_بــــزرگان
🌿 آیـتاللـہ بهجـــت (ره) :
اگر تا آخر عمـر شبانه روزی بدون
مزد ڪار ڪنیم قدر و قیمت یڪ
نفس کشیدن در این نظاماسلامی
را نمیتـوانیم جبــران ڪنیـم.
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
🌷 پيامبر اكرم (صلي الله علیه و آله) :
☘ هر گاه بنده اى هنگام خوابش ، بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد ، خداوند به فرشتگان مى فرماید : به تعداد نفس هايش تا صبح برايش حسنه بنويسيد.
📗 جامع الأخبار ، ص ۴۲
@sulook
#نماز شب
⚜آیت الله شاه آبادی «ره» می فرمود:
⚪️برای دنیایتان هم که شده سحرها بیدار شوید چون بیداری زمان سحر👇🏻
❣وسعت رزق
❣زیبایی چهره و
❣خوش اخلاقی می آورد.
✳️مخصوصا در ماه رمضان، این ساعات طلایی را از دست ندهید👌🏻
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
هر شب به عشق امام زمان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج نماز شب بخوانیم.
#ماه_رمضان
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#دوازدههمینمسابقه
#صفحهصدسیسوم
عصر روز يازدهم محرّم است. عمرسعد از صبح مشغول تداركات است و دستور داده كه همه كشته هاى سپاه كوفه جمع آورى شوند تا بر آنها نماز خوانده و به خاك سپرده شوند، امّا پيكر شهدا همچنان بر خاك گرم كربلا افتاده است.
عمرسعد دستور مى دهد تا سر از بدن همه شهدا جدا كنند و آنها را بين قبيله هايى كه در جنگ شركت كرده اند تقسيم كنند.
كاروان بايد زودتر حركت كند. فردا در كوفه جشن بزرگى برگزار مى شود، آنها بايد فردا در كوفه باشند.
امام سجّاد(ع) بيمار است. عمرسعد دستور مى دهد تا دست هاى او را با زنجير بسته و پاهاى او را از زير شتر ببندند. شترهاى بدون كجاوه آماده اند و زنان و بچّه ها بر آنها سوار شده اند. كاروان حركت مى كند.
در آخرين لحظه ها، اسيران به نيروهاى عمرسعد مى گويند: "شما را به خدا قسم مى دهيم كه بگذاريد از كنار شهيدان عبور كنيم".
اسيران به سوى پيكر شهدا مى روند و صداى ناله و شيون همه جا را فرا مى گيرد. غوغايى بر پا مى شود و همه خود را از شترها به روى زمين مى اندازند.
زينب(س) نگاهى به برادر مى كند، بدن برادر پاره پاره است.
اين صداى زينب(س) است كه همه دشمنان را به گريه انداخته است: "فداى آن حسينى كه با لب تشنه جان داد و از صورتش خون مى چكيد".
صداى زينب(س) همه را به گريه مى اندازد. زمان متوقّف شده است و حتّى اسب ها هم اشك مى ريزند. سكينه مى دود و پيكر بى جان پدر را در آغوش مى گيرد.
در كربلا چه غوغايى مى شود! همه بر سر مى زنند و عزادارى مى كنند، امّا چرا امام سجّاد(ع) هنوز بر روى شتر است؟ واى، دست هاى امام در غل و زنجير است و پاهاى او را از زير شتر به هم بسته اند. نزديك است كه امام سجّاد(ع) جان بدهد؟ زينب به سوى او مى دود:
ــ يادگار برادرم، چر اين گونه بى تابى مى كنى؟
ــ عمّه جانم، چگونه بى تابى نكنم حال آنكه بدن پدر و عزيزانم را مى بينم كه بر روى خاك گرم كربلا افتاده اند. آيا كسى آنها را كفن نمى كند؟ آيا كسى آنها را به خاك نمى سپارد؟
ــ يادگار برادرم، آرام باش. به خدا پيامبر خبر داده است كه مردمى مى آيند و اين بدن ها را به خاك مى سپارند.
دستور حركت داده مى شود و همه بايد سوار شترها شوند. سكينه از پيكر پدر جدا نمى شود. دشمنان با تازيانه، او را از پدر جدا مى كنند و كاروان حركت مى كند.
كاروان به سوى كوفه مى رود و صداى زنگ شترها به گوش مى رسد.
خداحافظ اى كربلا!
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#امامحسینعلیهالسلام
#دوازدههمینمسابقه
#ویژهیماهمبارکرمضان
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef