eitaa logo
دلنوشتـه🇵🇸
8.9هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
800 ویدیو
11 فایل
بـسـم الله الـرحمن الـرحیم حرمت بس که شبيه است به محراب نماز هرکه آمد به تماشاي تو در سجده فتاد کپی با ذکر صلوات آزاد حرفاتونو اینجا میخونم payamenashenas.ir/delneveshtehrj
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠اخلاص 🌷در باقرآبادورامین، پیرزنی زندگی می‌کرد که سه فرزند داشت، که یکی از پسرانش، جانباز بود؛ از گردن به پایین، قطع نخاع بود و اصلاً نمی‌توانست تکان بخورد. سقف خانۀ این خانواده، مشکل پیدا کرده و حسابی ترک برداشته بود. 🌷به مهدی گفتم: . بیا یه کار خیری بکنیم، بریم سقف خونۀ این خانوادۀ جانباز رو درست کنیم. مهدی هم بدون تأمل گفت: من همین کارهام! کِی بریم گفتم: روز که من هم بتونم بیام. اما من این مسئله را فراموش کردم. 🌷جمعه ساعت هفت و نیم صبح بود که به من زنگ زد. من هم حسابی گیج خواب بودم. گفت: کجایی پس، چی شد برنامه⁉️گفتم: کدوم برنامه؟ 🌷گفت: همون که گفتی بریم سقف خونه‌شون رو درست کنیم دیگه. من رفتم گچ گرفتم با یه نفر هم صحبت کردم که بیاد و با هم بریم. وقتی این را گفت، تازه یادم افتاد که با مهدی قرار داشتم. 🌷خیلی شرمنده شده بودم و با شرمندگی تمام به مهدی گفتم: حقیقتش من این موضوع رو یادم رفته بود، با خانواده قرار گذاشتم بریم . بدون این‌که ناراحت بشود و یا به روی خودش بیاورد گفت: پس هیچی، اشکالی نداره، من می‌رم خودش رفت و تا عصر هم کارها را تمام کرد. 🌷جالب این‌که وقتی کارش تمام شده بود، آن از او خواسته بودند خودش را معرفی کند و از او پرسیده بودند: اسم شما چیه مهدی هم به جای اسم خودش، را گفته بود.تا مدت‌ها، هر کسی به دیدن آن خانوادۀ جانباز می‌رفت، می‌گفتند: آقای اومد این‌جا و سقف خونۀ ما رو درست کرد؛ خدا خیرش بده! 📚بابامهدی، زندگی‌نامه و خاطراتی از ❤️ @delneveshtehrj